«من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم»
که طبیبان همه گفتند به او شیرینعقل
ahura
«ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
باور نمیکنی بزنم توی فیسبوک
kara
«مژدگانی بده، ای خلوتی نافهگشای»
چه سمند خفنی بردهای از بانک سپه
سينا
«به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم»
چو استخاره بد آمد دوباره می خوردم
محمد مهدی نصرتی
«از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت»
مادر، چقدر مدرسه دولتی بد است
"Shfar"
۳۰: هشدار
مپر از روی آتش، دختر محجوب با ایمان
جگر از روی آتش بپّرد جزغاله خواهد شد
"Shfar"
«تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد»
علیالخصوص اگر عضو بیمه هم باشی
"Shfar"
«این دهان بستی دهانی باز شد»
آن دهان را هم ببندی بهتر است
sahar
«می دو ساله و محبوب چارده ساله»
به جان خریدن هشتاد ضربه شلاق است
بلاتریکس لسترنج
«ثواب روزه و حج قبول آن کس برد»
که فیش حج خودش را فروخت در بازار
بلاتریکس لسترنج
«شاه ترکان سخن مدعیان میشنود»
شاه لرها به گمانم سخن لرها را
بلاتریکس لسترنج
«ما در پیاله عکس رخ یار دیدهایم»
باور نمیکنی بزنم توی فیسبوک
سپیده
«اشک خونین بنمودم به طبیبان، گفتند»
چند ماهی است شما تومور مغزی داری
"Shfar"
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»
فقط کم مانده بوق کشتی دزدان دریایی
MSadra
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
زنگ زد باربری، گفت: تریلی لطفا
همچنان خواهم خواند...
«به عزم توبه سحر گفتم استخاره کنم»
چو استخاره بد آمد دوباره می خوردم
Wariapk
«ما را به آب دیده شب و روز ماجراست»
شغل شبانهروزی ما گریه کردن است
آن شرلی
«از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت»
مادر، چقدر مدرسه دولتی بد است
محمدرضا
دانشآموزان ما را بارها سوزاندهاید
ای بخاریهای نفتی، معذرتخواهی کنید
Amir
«حکایت لب شیرین کلام فرهاد است»
من از معین و ابی هم بدم نمیآید
farnaz Pursmaily