«قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست»
دو گرم شیره بیارید و کمی چای غلیظ
محمد مهدی نصرتی
۱: دستگیری
آنشب که مست بودیم از جام تلخکامی
ما را گرفت با هم نیروی انتظامی
Mr_Nazarian
«از نامه سیاه نترسم، که روز حشر»
همراه خویش لاک غلطگیر میبرم
ابوالفضل
«به مژگان سیه کردی هزاران رخنه در دینم»
از آن تاریخ دینم کاملاً سوراخ سوراخ است
همچنان خواهم خواند...
«من همان روز ز فرهاد طمع ببریدم»
که طبیبان همه گفتند به او شیرینعقل
همچنان خواهم خواند...
«این دهان بستی دهانی باز شد»
آن دهان را هم ببندی بهتر است
مریم طباطبایی
«حکایت لب شیرین کلام فرهاد است»
من از معین و ابی هم بدم نمیآید
fzvakili
۳۵: حیف شد
«چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی»
ولی افسوس که گشت آمد و ما دررفتیم
•Pinaar•
«قند آمیخته با گل نه علاج دل ماست»
دو گرم شیره بیارید و کمی چای غلیظ
Amir
یک شهر هم دچارت؛ هم کشته ـ مرده تو
کی می رسد به بازار لوح فشرده تو؟
یک کتاب دوست عاشق
تو تیغ می گذاری و هی ریش میزنی
من ریش میگذارم و هی تیغ میزنم
یک کتاب دوست عاشق
تو تیغ می گذاری و هی ریش میزنی
من ریش میگذارم و هی تیغ میزنم
Amir
«تو را که حسن خداداد هست و حجله بخت»
به حیرتم که چرا خواستگار کم داری
Amir
«حکایت لب شیرین کلام فرهاد است»
من از معین و ابی هم بدم نمیآید
بهار قربانی
هم حوزه رفتهام من و هم درس خواندهام
پس در نتیجه حجتالاسلام دکترم
fateme
«شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل»
فقط کم مانده بوق کشتی دزدان دریایی
مریم بانو
«در کوی نیکنامی ما را گذر ندادند»
از بسکه گیر میداد نیروی انتظامی
Ginny
«گویند رمز عشق مگویید و مشنوید»
پسورد را ـ عزیز دلم ـ لو نمیدهند
Niki
«مدعی خواست که آید به تماشاگه راز»
خانمش زنگ زد و گفت: شلوغ است نرو
ahura
«به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات»
بخواست جام می و گفت: اینقدر شیره
tadai