بریدههایی از کتاب تسخیر نان
۴٫۸
(۵)
آخرین ابداعات صنعتی در تولید محصولات کتانی از منچستر و در تولید محصولات ابریشمی از لیون، حالا در کارخانههای آلمانی در دسترس است. در لیون یا منچستر، دو یا سه نسل طول کشید تا کارگران ماشینآلات جدیدی فراهم سازند. اما آلمان، تمام این ابداعات را، بهشکل کمالیافتهای از آنِ خود کرده است. مدارس فنی، منطبق با نیازمندیهای صنعت، سپاهی از کارگران خردمند را در اختیار کارخانهها گذاشته است؛ مهندسان عملگرایی که میتوانند هم با دست و هم با مغز خود کار کنند. صنایع آلمان مسیر خود را از نقطهای آغاز کردهاند که لیون و منچستر، تنها پس از پنجاه سال تقلا و آزمونوخطا بدان دست یافته بودند.
☆Nostalgia☆
موج جدیدی از اندیشه، تمام تمدنها را تشویق کرد که برای خودشان تولید کنند. این تمدنها دریافتند که بهتر است آنچه را پیشتر از نقاط دیگر جهان یا از مستعمرات - که بهنوبهٔ خود، سودای رهایی از کشور مادر را داشتند - وارد میکردند، خود تولید کنند. اکتشافات علمی روشهای تولید را در تمام جهان نشر داد و پس از آن، پرداخت هزینههایی گزاف به کشورهای خارجی - برای آنچه میشد در خانه تولید کرد - بیهوده مینمود. حالا میبینیم که این انقلاب صنعتی، ضربهای کُشنده بر نظریهٔ تقسیم کار وارد آورده است؛ نظریهای که برای سالیان معقول و منطقی بهنظر میرسید.
☆Nostalgia☆
تقسیم کار بهمعنی برچسبزنی و داغکوبی انسانها برای تمام عمر است: یکی برای بافتن پارچه در کارخانههای نساجی، یکی بهعنوان مباشری در کسبوکار، دیگرانی برای پر کردن سبدهای غولپیکر زغالسنگ در فلان نقطهٔ یک معدن. اما هیچکدام از آنها قرار نیست تصویری کلی از ماشینآلات بافندگی، زیر و بم کسبوکار یا کلیت معادن زغالسنگ در سر داشته باشند. بدینترتیب، آنان عشق به کار و ظرفیت نوآوری را از میان میبرند که در آغاز صنایع مدرن موجب آفرینش ماشینآلاتی شد که امروز بدانها میبالیم.
☆Nostalgia☆
ما بهخوبی نتایج تقسیم کار را میشناسیم. روشن است که پیش از هر چیز، مردم را به دو طبقهٔ متمایز تقسیم میکند: در یکسو تولیدکنندگان، که بسیار کم مصرف میکنند و از فکر کردن معاف شدهاند، زیرا کارهای بدنی بر عهدهٔ آنان است و بد کار میکنند، چون در زمان کار از فکرشان استفاده نمیکنند؛ و در سوی دیگر، مصرفکنندگانی که تولیدشان اندک و گاه صفر است، از موهبت فکر کردن بهجای دیگران برخوردارند و بد فکر میکنند، زیرا جهان مردمانی که با دستهایشان کار میکنند، برایشان بهتمامی ناشناخته است.
بدینترتیب، ما رنجبران زمین را داریم که هیچچیز از ماشینآلات نمیدانند، در حالی که آنانی که با ماشینها سروکار دارند، بیخبر از هر آن چیزی هستند که به کشت و زرع مربوط است. آرمانِ صنعتِ مدرن کودکی است که با ماشینها کار میکند و نمیتواند و نباید از چیزی سر در بیاورد؛ و سرکارگری که اگر حواس کودک برای لحظهای از کارش پرت شد، او را جریمه کند.
☆Nostalgia☆
به شما خواهند گفت که اگر مسئولیت شما، پیش از انقلاب، تیز کردن نوک پیچها بوده است، پس از آن نیز باید به تیز کردن نوک پیچ مشغول باشید. درست است که دیگر لازم نخواهد بود که بیش از پنج ساعت در روز کار کنید، اما برای تمام عمر نوک پیچها را تیز خواهید کرد، در حالی که دیگرانی مسئولیت طراحی ماشینآلاتی را بر عهده خواهند داشت که شما را قادر میسازد تا نوک صدها میلیون پیچ را در طول عمر کاریتان تیز کنید. دیگرانی هم هستند که در شاخههای متعالیتر ادبیات، علوم و هنرها تخصص خواهند یافت. شما برای تیز کردن نوک پیچ به دنیا آمدهاید، در حالی که پاستور برای کشف مایهکوبی سیاهزخم به دنیا آمده بود.
☆Nostalgia☆
زمانی که امثال سیسموندی و ژان-باپتیست سی دریافتند که تقسیم کار، بهجای ثروتمند کردن تمام یک ملت، تنها ثروتمندان را ثروتمندتر میکند و کارگر، همان کسی که برای تمام عمر، محکوم به ساختن یکی از هجده بخش یک پیچ است، ابلهتر و فقیرتر میشود، چه پیشنهادی برای بهبود اوضاع داشتند؟ هیچ! آنها حتی به این مسئله فکر هم نکردند که کارگر، با انجام دادن یک کار مکانیکی یکنواخت و تکراری برای تمام عمر، هوش و حس خلاقیت خود را از دست میدهد و برعکس، داشتن مجموعهٔ متنوعی از اشتغالات [برای هر فرد] است که میتواند موجب افزایش چشمگیر تولید یک ملت شود.
☆Nostalgia☆
آنانی که گمان میکنند مردم، تودههایی از وحوشاند که بهمحض کنار رفتن مداخلهٔ مستقیم حکومت، آمادهٔ یورش و دریدنِ یکدیگرند. اما، تنها آنانی که هیچگاه مردم را در حال حلوفصل امور بهطریق خودشان ندیدهاند، در این واقعیت میتوانند تردید کنند که اگر تودهها مسئولیت اوضاع را بهعهده گیرند، جیرهها را بهطور دقیق عادلانه و برابر میان یکایک مردم توزیع خواهند کرد.
☆Nostalgia☆
از نبوغ مردم - این «بزرگترین ناشناخته» - در امر سازماندهی، با کسانی سخت بگویید که آنان را در پاریس و در روزهای برپایی سنگرهای خیابانی دیدهاند. یا با کسانی که در لندن و در جریان اعتصاب کارگران بارانداز قدرت سازماندهی مردم را دیدهاند؛ جایی که باید به نیممیلیون اعتصابگر گرسنه غذا داده میشد. آنان به شما خواهند گفت که مردم تا چه اندازه کارآمدتر از دیوانیان رسمی بیدستوپا هستند.
☆Nostalgia☆
آنگاه، اگر مردم بهقدر کافی قدرت نداشته باشند تا هرآنچه پیش رویشان است را تاب بیاورند، آنان را به گلوله خواهند بست تا اشتراکگرایی، عرصهٔ مناسبی برای به آزمون گذاشتن ایدههایش داشته باشد. «نظم» باید به هر قیمتی که هست، حفظ شود. نظم، انضباط و فرمانبرداری! سرمایهداران هم که دریافتهاند هرگاه مردم بهدست کسانی گلولهباران شوند که خود را انقلابی میدانند، خودِ انقلاب در چشم تودهها نفرتانگیز جلوه خواهد کرد، بیتردید از این قهرمانان نظم حمایت میکنند.
☆Nostalgia☆
همانطور که ناپلئون سوم توانست برای هجده سال مردم پاریس را با دادن کارهای عمومی به ایشان راضی نگه دارد؛ کاری که پاریس امروز را هشتاد میلیون پوند استرلینگ بدهکار کرده و مالیات سرانهٔ سه یا چهار پوندی را به همراه داشته است. همانطور که این روش فوقالعادهٔ «رام کردن هیولا [ی ملت]» در روم باستان و حتی در مصر چهار هزار سال پیش، روشی مرسوم بوده است و سرانجام، همانطور که مستبدین، شاهان و امپراتورها همواره از همین حیلهٔ پرتاب کردن تکهای نان به سوی مردم استفاده کردهاند تا زمان کافی داشته باشند و شلاقهایشان را بیرون بکشند.
☆Nostalgia☆
در ۱۸۷۱، کمون بهدلیل نداشتن نیرو از میان رفت. کمون برای جدایی کلیسا از دولت تدابیری اندیشیده بود، اما شوربختانه خیلی دیر به فکر اتخاذ تدابیری برای تأمین نان مردم افتاد. پس، در پاریس قانونی وضع کرد که بهموجب آن، مردان نیک شهر اجازه نداشتند زندگی خود را در ازای دستمزدی ناچیز بفروشند و با این کار، به فرادستان خود اجازه دهند تا با آسودگی در رستورانهای مد روز شکمچرانی کنند.
دستکم کمون اشتباه خودش را فهمید و آشپزخانهای اشتراکی تأسیس کرد. اما دیگر دیر شده بود. رزوهای حیات کمون بهشماره افتاده بود و نیروهای ورسای قدرت را بهدست میگرفتند.
«نان! آنچه انقلاب نیاز دارد نان است!»
☆Nostalgia☆
ارتجاع در گوش کارگران زمزمه میکرد: «این همه از انقلاب کذاییتان که آن قدر برایش جنگیدید! از قبل هم مفلوکترید!» ثروتمندان کمکم جرأت خود را بازیافتند. از مخفیگاههایشان بیرون آمدند و تجملاتشان را به رخ انبوههٔ گرسنهٔ مردم کشیدند. لباسهای پرزرقوبرق پوشیدند و به کارگران گفتند: «این دیوانهبازیها را بس کنید! چهچیزی از انقلاب بهدست آوردید؟»
انقلابیون، با ضعف و دردی که در سینه داشتند و با صبری که آرامآرام به پایان میرسید، ناگزیر بودند که دستکم پیش خودشان اعتراف کنند که این بار هم هدفشان از دست رفته بود. به خانههایشان برگشتند و اوضاعی بدتر را به انتظار نشستند.
☆Nostalgia☆
ناممکن بودن تنهایی در زندان، یکی از سختترین شکنجهها برای زندانیهاست. از سوی دیگر، حبس در زندان انفرادی، در صورتی هم که بهتناوب با حضور در جامعه همراه نباشد، شکنجهای جدی است.
☆Nostalgia☆
رهایی زن آن نیست که فقط درهای دانشگاه، دادگاهها و مجالس قانونگذاری را به رویش بگشاییم؛ زیرا این «زن رهاشده» کار خانگیاش را به دوش زنی دیگر خواهد انداخت. رهایی زن، رهانیدن او از رنج کار طاقتفرسا در آشپزخانهها و رختشویخانههاست. این رهایی، سازماندهی کار خانگی است؛ بهطریقی که زنان را قادر سازد اگر بخواهد به تربیت فرزاندانش بپردازد و با این حال، وقت کافی برای تفریح و اعادهٔ سهمش از زندگی اجتماعی را نیز داشته باشد.
این رهایی فرا خواهد رسید. همانگونه که گفتیم، همهچیز همین حالا هم رو به بهبود است. فقط این نکته را باید بهدرستی درک کنیم که یک انقلاب - آغشته به واژههای خوشایندی چون آزادی، برابری و برادری - انقلاب نخواهد بود اگر بردگی خانگی را از میان نبرد. نیمی از جمعیت که به بردگی پای اجاقها محکوم شدهاند، هنوز باید علیه نیم دیگر بشورند.
☆Nostalgia☆
چرا کارِ زنان هیچگاه به حساب نمیآید؟ چرا در هر خانهای، مادر خانواده، همراه با سه یا چهار خدمتکار، ناگزیرند این همه از وقتشان را برای امور مربوط به آشپزی حرام کنند؟ زیرا آنانی که میخواهند نوع بشر را بهسمت رهایی هدایت کنند، زنان را در رؤیایشان از رهایی نادیده گرفتهاند و دون شأن عالی مردانهٔ خود میدانند که «به تنظیمات مربوط به آشپزخانه» فکر کنند؛ تنظیماتی که بر دوش زحمتکشترین گروه مردمان افتاده است: زنان.
☆Nostalgia☆
آیا نمیبینید که با روشهای آموزشیتان، که چارچوبی ثابت را برای هشت میلیون دانشپژوه با هشت میلیون ظرفیت متفاوت طرح میریزد، تنها نظامی را بر همگان تحمیل میکنید که مناسب میانمایگان است و تنها توسط همانها پذیرفته میشود؟ مدارس شما، دانشگاههای تنبلیاند، همانطور که زندانهایتان، دانشگاه جرم و جنایت. مدارس را آزاد کنید، مدارج دانشگاهیتان را از میان ببرید و برای تدریس، به سراغ داوطلبان بروید. در این مسیر گام بردارید، بهجای وضع قوانینی علیه تنبلی که تنها بهافزایش آن خواهد انجامید.
☆Nostalgia☆
مردم از تنبلی یا جرم سخن میگویند، بدون آنکه زحمت تحلیل علتهای آن را به خودشان بدهند. آنها عجولانه در پی تنبیه این اشتباهاتاند، بیآنکه فکر کنند که ممکن است خودِ این تنبیه، تقویتکنندهٔ «تنبلی» یا «جرم» باشد.
به همین دلیل است که یک جامعهٔ آزاد، اگر ببیند که تعداد بیکارهها رو به افزایش گذاشته است، پیش از آنکه سراغ تنبیه برود، بیتردید به جستوجوی علت تنبلی برخواهد آمد تا آن علت را از میان بردارد.
☆Nostalgia☆
هر آن کسی که با دیدهٔ خردمندانهای نگاه کند، بهخوبی درخواهد یافت که آن کودکی که در مدرسه بهعنوان تنبل شناخته میشود، بیشتر کسی است که درس را بهدرستی نمیفهمد، زیرا آموزش درستی نداشته است. چنین بچهای، در بسیاری از موارد، از کمخونی مغزی نیز رنج میبرد. بیماریای ناشی از فقر و شرایط ناسالم آموزشی. پسربچهای که در یادگیری زبان یونانی یا لاتین تنبل است، ممکن است در یادگیری علوم فوقالعاده باشد، بهخصوص اگر آموزشهای او همراه با کار یدی باشد. دختربچهای که در درک ریاضیات مشکل دارد، میتواند به بهترین ریاضیدان کلاسش تبدیل شود، اگر بخت با او یار باشد و کسی را پیدا کند که عبارات ریاضی را که در درک آنها مسئله دارد، به زبانی صحیح برایش توضیح دهد.
☆Nostalgia☆
ما در این مسئله تردید جدی داریم که در جامعهای مبتنی بر آزادی کامل افراد، میباید دلنگران بروز چنین وقایعی باشیم.
در واقع، علیرغم تمام پاداشهایی که مالکیت خصوصی سرمایه برای تنبلی در نظر گرفته است، انسانهای بهواقع تنبل موجودات نادری هستند، مگر آنکه تنبلیشان ناشی از نوعی بیماری باشد.
☆Nostalgia☆
باور عمومی بر آن است - و حتی در مدارس دولتی چنین آموزش داده میشود - که بازرگانان نیز، تنها از ترس شکایتهای قانونی کار خودشان را بهدرستی و بر اساس اصول به انجام میرسانند. بههیچوجه چنین چیزی نیست. نه نفر از هر ده تاجری که به قولهایش عمل نمیکند، پایش به دادگاه کشیده نمیشود. در جایی مانند لندن که تجارت بهصورت فعالانهای پیگیری میشود، صرف این واقعیت که فلان سرمایهگذار، شکایتی را تقدیم دادگاه کرده، کفایت میکند تا اکثریت غالب بازرگانان برای همیشه همکاری با او را کنار بگذارند. هیچ تاجری حاضر به همکاری با کسی نیست که یکی از همکارانش را به دادگاه کشانیده است.
☆Nostalgia☆
حجم
۴۳۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
حجم
۴۳۶٫۸ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۶۲ صفحه
قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان