بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب تسخیر نان | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب تسخیر نان

بریده‌هایی از کتاب تسخیر نان

۴٫۸
(۵)
آنارشی به کمونیسم راه می‌برد و کمونیسم به آنارشی. هر دوی این‌ها نمودهای مشابهی هستند از تمایل قالب جوامع مدرن به تعقیب و جست‌وجوی برابری.
yazdaan
اگر تاریخ بشر را بر این اساس ارزیابی کنیم، دیگر شواهدی علیه کمونیسم به‌دست نخواهد داد. که برعکس، [تمام تاریخ] همچون توالی تلاش‌های بشری برای تحقق بخشیدن به‌شکلی از سازمان کمونیستی دیده می‌شود؛ تلاش‌هایی که اینجا و آنجا موفقیت‌هایی نصفه و نیمه و برای مدتی معین داشته‌اند و تنها نتیجه‌ای که می‌توانیم از آن بگیریم، این است که بشر، هنوز راه بسنده‌ای برای ترکیب کشاورزی و صنعت ناگهان رشد یافته و تجارت بین‌المللی رو به رشد، بر اساس اصول و مبانی کمونیستی، نیافته است.
yazdaan
می‌رسید. کروپتکین، بلشویک‌ها را قرائتی جدید از ژاکوبن‌های انقلاب فرانسه می‌دانست. دوست داشت تعهدشان به سوسیالیسم را به‌رسمیت بشناسد، اما نمی‌توانست روش‌های تمرکزگرایانه و اقتدارطلبانه‌شان را بپذیرد.
yazdaan
اما نه‌تنها کسی به شخصِ کروپتکین متعرض نشد، بلکه دولت شوروی کمک‌هزینه‌ای برای گذران زندگی او در نظر گرفت. به هر روی، او چهرهٔ انقلابی محبوبی بود و به‌نظر می‌رسید خود لنین هم احترام خاصی برای او قایل بوده است. افزون بر این، کروپتکین سالخورده و شکسته بود و دیگر تهدیدی سیاسی به‌شمار نمی‌رفت.
yazdaan
اما به هر روی، او فعالیت‌های فردانی تروریستی و کشتن مخالفان را بی‌فایده و غیراخلاقی می‌دانست و تنها آن اعمالی را تأیید می‌کرد که هدفشان برانگیختنِ خودِ مردم به اشکال جمعی شورش بود
yazdaan
مارکسیست‌ها، یا آن‌گونه که کروپتکین آن‌ها را می‌نامید، «سوسیالیست‌های دولت‌گرای آلمانی»،
yazdaan
کروپتکین تمامی اشکال حکومت را، چه حکومت‌های نمایندگی و چه حکومت‌های خودکامه، از دموکراسی‌های پارلمانی تا «دیکتاتوری پرولتاریا» ی مارکسیستی، رد می‌کند.
yazdaan
. او در دوران اقامت در سیبری هم به مطالعهٔ پردامنهٔ خودش ادامه داد و از جمله، مجموعهٔ کاملی از نوشته‌های آنارشیست فرانسوی، پرودون، را مطالعه کرد و در بیشتر موارد، با نتیجه‌گیری‌های او همداستان بود.
yazdaan
میل او به اثربخشی در جامعه تضعیف نشده بود
yazdaan
«در ویران ساختن است که می‌سازیم»
yazdaan
از منظر آنارشیستی، دولت هیچ نیست مگر ابزار قهر و انقیاد.
کاربر ۳۳۲۲۸۵۷
ما هم ممکن است مانند فرزند آن شاعر، از خود بپرسیم: «چرا زخم می‌زنی اگر می‌خواهی بعدتر درمانش کنی؟» در تلاش برای نابودی قدرت مراجع اقتدار سرمایه‌داری و طبقهٔ متوسط، نقطهٔ پایانی نیز بر قتل‌عام‌هایی خواهیم گذاشت که جنگ می‌نامیمشان. در آن زمان، خواهید دید که داوطلبان صلیب سرخ، حتی بیش از امروز فعال خواهند بود و توان خود را (در کنار ما) صرف سرکوب جنگ خواهند کرد.
☆Nostalgia☆
بسیارند فرانسوی‌هایی که هنوز، با قدردانی از مراقبت‌های مهربانانه‌ای یاد می‌کنند که در آمبولانس‌های صلیب سرخ، از داوطلبان هلندی و آلمانی دریافت کرده‌اند. اما برای یک اقتدارگرا، این‌همه چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟ ایده‌آل او، پزشکان لشکری است که حقوقشان را از دولت می‌گیرند. برای او، صلیب سرخ و بیمارستان‌های پاکیزه‌اش هیچ معنایی ندارد، مگر آنکه پرستارهای بیمارستان حقوق‌بگیر دولت باشند!
☆Nostalgia☆
این ستایش‌گران دولت بورژوایی، به ما بگویند: «آیا نمی‌بینید شرکت‌های راه‌آهن چگونه کارگران و مسافران خود را سرکوب و از آنها سوءاستفاده می‌کنند؟ تنها راه آن است که دولت مداخله و از کارگران و عموم مردم حمایت کند!» اما آیا ما نگفته‌ایم و بارها و بارها تکرار نکرده‌ایم که تا وقتی سرمایه‌داران وجود دارند، این سوءاستفاده‌ها از قدرت هم ادامه خواهد یافت؟ این، همان دولت، این به‌اصطلاح خیرخواه همگان، است که انحصار و حقوقی را که شرکت‌های راه‌آهن امروز در قبال دارایی‌هایشان دارند، به آن‌ها اعطا کرده است. آیا این دولت نیست که امتیازات و تضمین‌هایی این چنین را در اختیار شرکت‌ها قرار داده است؟ آیا این دولت نیست که سربازهایش را برای سرکوب کارگران اعتصاب‌کننده می‌فرستد؟
☆Nostalgia☆
[در جهان امروز] ناممکن است نمونه‌ای را ذکر کنیم مگر آنکه در آن نمونه، ضعفا توسط اقویا و فقرا توسط اغنیا استثمار شوند. به همین دلیل است که دولت‌گرایان، بی‌وقفه و با منطق معمول خود، به ما خواهند گفت: «می‌بینید که مداخلهٔ دولت برای پایان دادن به استثمار ضروری است!» اما آن‌ها درس‌های تاریخ را فراموش کرده‌اند. آنان به ما نمی‌گویند که دولت خود تا چه اندازه به نظم موجود یاری رسانده است: با ساختن پرولتاریا و تسلیم آن به استثمارگران. آنان فراموش می‌کنند که باید به ما اثبات کنند که می‌توان نقطهٔ پایانی بر استثمار گذاشت، در حالی که دلایل اصلی آن - سرمایه و مالکیت خصوصی که دو سوم آن، به‌صورت مصنوعی و توسط دولت ایجاد شده است - همچنان حاضر و باقی‌اند.
☆Nostalgia☆
چگونه مردمان، زمانی که منافعشان در تعارض مستقیم و کامل با یکدیگر قرار نداشته باشد، با هماهنگی و دوشادوش یکدیگر کار می‌کنند و کارهای اشتراکی با خصائلی بسیار پیچیده از خود برجای می‌گذارند. روشن است که در جامعهٔ امروزی ما، که بر مالکیت خصوصی - یعنی بر چپاولگری و بر یک فردگرایی سطحی و احمقانه - مبتنی است، به‌ناگزیر نمونه‌های اندکی از این دست قابل مشاهده است. قراردادها [در چنین جامعه‌ای] به‌حتم آزادانه نیستند و به‌طور معمول هدفی میان‌مایه - اگر نگوییم نفرت‌انگیز - را تعقیب می‌کنند.
☆Nostalgia☆
ما، به‌واسطهٔ تعصبات موروثی و تحصیلات و آموزش‌های نامعقولی که حکومت، قانون‌گذاری و رئیس‌سالاری را در هرکجا امری مفید و خیرخواهانه نشان داده‌اند، به این باور رسیده‌ایم که انسان، هر آن‌زمان که نیروی پلیس چشم از او بردارد، مانند حیوان وحشی همنوعانش را خواهد درید؛ باور کرده‌ایم که اگر در خلال یک انقلاب، اقتدار سرنگون شود، هرج‌ومرج مطلق حکم‌فرما خواهد شد. این بدان معنی است که هزاران و هزاران گروه‌بندی انسانی را نادیده گرفته‌ایم که آزادانه، بدون هیچ دخالتی از سوی مراجع قانونی، شکل گرفته و به نتایجی بسیار بهتر از نتایج به‌دست‌آمده تحت نظارت دولت‌ها رسیده‌اند.
☆Nostalgia☆
اقتصاد سیاسی همواره متهم شده که تمام استنتاجاتش را از اصل نادرستی برمی‌گیرد که عامدانه انتخابش کرده است: این اصل که تنها انگیزه‌ای که می‌تواند انسان را به افزودن به نیروی تولیدش وادارد، منفعت شخصی در معنای محدود و تنگ‌دامنهٔ آن است. این اتهام سراسر به‌جاست. در واقع، تمام دوره‌هایی که در آن‌ها اکتشافات صنعتی و پیشرفت‌های حقیقی در صنعت روی داده‌اند، درست آن دوره‌هایی هستند که این سعادت همگان بوده که الهام‌بخش مردمان بوده است.
☆Nostalgia☆
ما همه این نظریه را می‌دانیم: ملل بزرگ اروپایی به مستعمرات نیاز دارند، زیرا مستعمرات مواد خام را - رشته‌های پنبه، پشم تازه چیده، ادویه و نظایر آن - روانهٔ کشور مادر می‌کنند. در مقابل، کشورهای مادر نیز، به‌عنوان ارسال محصولات تولیدشدهٔ صنعتی به مستعمرات، خود را از شر محصولات آسیب‌دیده، ماشین‌آلات قراضهٔ آهنی و هر چیزی که دیگر به دردش نمی‌خورد، راحت می‌کند. این چیزها هیچ هزینه‌ای برای کشور مادر ندارد و با این حال، به بهایی گزاف به مستعمرات فروخته می‌شوند.
☆Nostalgia☆
در زمان امحای نظام سرواژ در سال ۱۸۶۱، روسیه حتی یک کارخانه هم نداشت. هر چیز لازم، از ماشین‌آلات گرفته تا ریل آهن، موتورهای قطار، پوشاک ظریف و با کیفیت، همگی از غرب وارد می‌شد. بیست سال بعد، روسیه هشتادوپنج هزار کارخانه داشت و کالاهای تولیدشده در روسیه چهار برابر بیشتر شده بود.
☆Nostalgia☆

حجم

۴۳۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

حجم

۴۳۶٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۶۲ صفحه

قیمت:
۸۲,۰۰۰
تومان