فروپاشی اوضاع، نوعی آزمایش و همچنین نوعی التیام است. ما گمان میکنیم مقصود این است این آزمون را پشت سر بگذاریم یا مشکل را حل کنیم، اما واقعیت این است که مشکلات واقعآ رفع نمیشوند، روی هم انباشته میشوند و اوضاع بههم میریزد. همین است و بس. بهبود اوضاع از این ناشی میشود که ما مجال بدهیم و فضایی ایجاد کنیم تا همه این اتفاقات رخ دهند: فضا برای غم و اندوه، فضا برای راحتی و آسودگی، برای بدبختی و بیچارگی و همچنین برای شادی.
maryam mahjoobian
«اگر دوستِ خوبی برای خودت باشی، اوضاع و احوالت هم بهتر میشود.»
maryam mahjoobian
آیا ذهن و قلب ما میتواند به قدر کافی مهربان و با گذشت باشد که در فضایی که کاملاً مطمئن نیستیم حق با کیست و با چه کسی نیست، آرام و قرار بگیریم. آیا وقتی با کسی در شرایطی قرار میگیریم، میتوانیم از قبل برنامهای تدارک نبینیم؟ ندانیم چه میخواهیم بگوییم و آن شخص را مورد قضاوت قرار ندهیم که حق با او هست یا نیست؟ آیا میتوانیم دیگران را واقعآ همانطور که هستند ببینیم، بشنویم و احساس کنیم
khorshid
هوای تازهای جریان ندارد. اصلاً مجالی نیست که چیزی وارد شود و وقفهای ایجاد کند. داریم لحظهها را با کنترل کردن تجربهمان، میکشیم
khorshid
زندگی آموزگار و دوست خوبی است. اوضاع دائمآ در حال تغییر است، ای کاش فقط بتوانیم بفهمیم. هیچ چیز آنطور که ما دوست داریم در موردش خیالپردازی کنیم، پیش نمیرود. تأکید نداشتن بر چیزی و در میانه بودن، مطلوبترین وضعیت است، وضعیتی که در آن گیر نمیافتیم و میتوانیم قلب و ذهنمان را فراتر از حد ممکن بگشاییم. این وضعیتی نرم، غیرتهاجمی و دگرگونپذیر از اوضاع است.
ماندن با این آشفتگی ــ ماندن با قلبی شکسته، خشمی غران، ماندن با حسی از ناامیدی و میل به انتقام ــ راه و روش بیداری حقیقی است. ماندن با این تردید، مهارت پیدا کردن در کسب آرامش به هنگام پریشانی، اینکه یاد بگیریم وحشت نکنیم ـ
کاربر ۱۶۴۴۲۱۹