بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وقتی همه چیز فرو می‌پاشد | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب وقتی همه چیز فرو می‌پاشد

بریده‌هایی از کتاب وقتی همه چیز فرو می‌پاشد

۳٫۰
(۲۳)
وقتی بتوانیم این باور و یا امید را زیر سؤال ببریم که جایی برای پنهان شدن وجود ندارد، رنج کشیدن کم‌کم از میان می‌رود.
AuroraaLight
دلاور جوان پرسید، «چطور می‌توانم به تو غلبه کنم؟» ترس جواب داد، «وسیلهٔ دفاعی من این است که تند حرف می‌زنم و خیلی به تو نزدیک می‌شوم. آن وقت تو کاملا عصبی می‌شوی و هر کاری که می‌گویم انجام می‌دهی. اگر تو هرکاری را که می‌گویم انجام ندهی، من هیچ قدرت و توانی ندارم. تو می‌توانی به حرف‌های من گوش بدهی و برایم احترام قائل باشی. حتی می‌توانی با حرف‌های من متقاعد شوی. اما اگر هرچه می‌گویم انجام ندهی، من هیچ قدرتی نخواهم داشت.»
AuroraaLight
«پریشانی و آشفتگی را باید خبری بسیار خوش قلمداد کرد.
علاقه بند
به بیداری خودمان پی می‌بریم، می‌فهمیم که هرچیز و هرکسی بیدار است.
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
فکر می‌کنیم اگر به اندازهٔ کافی مدیتیشن کرده بودیم، یا دویده بودیم و یا غذاهای خوب خورده بودیم، همه چیز عالی بود. اما از دیدِ آدمی که بیدار است، این مرگ است
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
می‌کنیم خودمان را به حماقت و یا به خواب بزنیم. چهارمین مارا یاما است که به ترسیدن از مرگ مربوط می‌شود.
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
چهار مارا وجود دارد. اولین مارا دواپوترا نامیده می‌شود که با جستجوی خوشی و شادی در ارتباط است. دومین مارا سکاندا است که مربوط به این می‌شود که چطور همیشه سعی می‌کنیم تجدید قوا کنیم، این‌که سعی می‌کنیم پایداری به دست بیاوریم و این‌که تلاش می‌کنیم همانی باشیم که فکر می‌کنیم. سومین مارا کلِشا نامیده می‌شود. این مارا در ارتباط با این موضوع است
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
صلح اغلب به عنوان چهارمین نشانهٔ وجود و هستی آموزش داده می‌شود. منظور از این صلح، صلح در مقابل جنگ نیست. شادی و خیر و خوشی است که هنگامی پیش می‌آید که ما بتوانیم این دوگانه‌های متضاد و بی‌شمار را به عنوان مکمل و متمم یکدیگر ببینیم و درک کنیم.
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
در طی یک دوره طولانی خلوت‌نشینی، متوجه چیزی شدم که از نظر من مکاشفه‌ای بسیار مهم و اساسی به‌شمار می‌آمد این که نمی‌توانیم در لحظهٔ حال زندگی کنیم و همزمان داستان زندگی خودمان را دنبال کنیم. می‌دانم که این خیلی واضح است اما وقتی شما واقعآ به چنین چیزی در مورد خودتان پی ببرید، زندگی‌تان عوض می‌شود. در لحظه حال، ناپایداری آشکار می‌شود، همین‌طور همدردی، شگفتی، شجاعت و نیز ترس.
فائزه
طبق این آموزش‌های بسیار ساده، غرق شدن در این چهار جفت احساساتِ متضاد ــ خوشی و رنج، به‌دست آوردن و از دست دادن، شهرت و رسوایی، و تحسین و سرزنش ــ چیزی است که ما را مدام در چرخهٔ درد و رنج سامسارا گیر می‌اندازد.
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
عنوان هشت دارمای دنیوی شناخته شده است. هشت دارمای دنیوی، چهار جفت احساسات هستند که متضاد یکدیگرند ــ چهار چیزی که دوست‌شان داریم و به آن‌هامی‌چسبیم و چهار چیزی که از آن‌ها خوش‌مان نمی‌آید و سعی می‌کنیم از آن‌ها دوری کنیم
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
ژان پل سارتر گفت که برای رفتن به اتاقِ گاز دو راه وجود دارد، اختیار یا اجبار. انتخاب ما در هر لحظه همین است. آیا ما با پیشامدها و اوضاع و شرایط‌مان با تندی و ناخشنودی ارتباط برقرار می‌کنیم یا با گشودگی؟ به همین دلیل می‌توان گفت هرچه را که اتفاق می‌افتد می‌توان به عنوان راه و طریقت به شمار آورد و این که هر چیزی و نه فقط بعضی چیزها انجام‌پذیر است و قابلیت کارکرد دارد. این آموزه، اظهار نظری بی‌باکانه است
کاربر ۵۵۴۶۸۴۳
ناپایداری، سر منشأ هماهنگی است.
mahboobeh khademi
فروپاشی اوضاع، نوعی آزمایش و هم‌چنین نوعی التیام است. ما گمان می‌کنیم مقصود این است این آزمون را پشت سر بگذاریم یا مشکل را حل کنیم، اما واقعیت این است که مشکلات واقعآ رفع نمی‌شوند، روی هم انباشته می‌شوند و اوضاع به‌هم می‌ریزد. همین است و بس. بهبود اوضاع از این ناشی می‌شود که ما مجال بدهیم و فضایی ایجاد کنیم تا همه این اتفاقات رخ دهند: فضا برای غم و اندوه، فضا برای راحتی و آسودگی، برای بدبختی و بیچارگی و هم‌چنین برای شادی.
maryam mahjoobian
«اگر دوستِ خوبی برای خودت باشی، اوضاع و احوالت هم بهتر می‌شود.»
maryam mahjoobian
آیا ذهن و قلب ما می‌تواند به قدر کافی مهربان و با گذشت باشد که در فضایی که کاملاً مطمئن نیستیم حق با کیست و با چه کسی نیست، آرام و قرار بگیریم. آیا وقتی با کسی در شرایطی قرار می‌گیریم، می‌توانیم از قبل برنامه‌ای تدارک نبینیم؟ ندانیم چه می‌خواهیم بگوییم و آن شخص را مورد قضاوت قرار ندهیم که حق با او هست یا نیست؟ آیا می‌توانیم دیگران را واقعآ همان‌طور که هستند ببینیم، بشنویم و احساس کنیم
khorshid
به‌طور تمام و کمال زندگی کردن، انسانِ کامل بودن و بیداری کامل این است که به‌طور مستمر از خانهٔ امن‌مان به بیرون پرت شویم. زندگی کامل، پا در هوا بودن است (کنایه از بودن در شرایطی بسیار دشوار و مبهم)، تا هر لحظه را به عنوان لحظه‌ای کاملاً جدید و دست‌نخورده تجربه کنیم. زندگی کردن به این معناست که مشتاق باشیم به‌طور دائم به دفعات بمیریم. زندگی، از نقطه نظرِ دیدگاه بیدار شده، همین است و مرگ، تمایل به نگهداری چیزی است که شما دارید،
khorshid
زندگی آموزگار و دوست خوبی است. اوضاع دائمآ در حال تغییر است، ای کاش فقط بتوانیم بفهمیم. هیچ چیز آن‌طور که ما دوست داریم در موردش خیال‌پردازی کنیم، پیش نمی‌رود. تأکید نداشتن بر چیزی و در میانه بودن، مطلوب‌ترین وضعیت است، وضعیتی که در آن گیر نمی‌افتیم و می‌توانیم قلب و ذهن‌مان را فراتر از حد ممکن بگشاییم. این وضعیتی نرم، غیرتهاجمی و دگرگون‌پذیر از اوضاع است. ماندن با این آشفتگی ــ ماندن با قلبی شکسته، خشمی غران، ماندن با حسی از ناامیدی و میل به انتقام ــ راه و روش بیداری حقیقی است. ماندن با این تردید، مهارت پیدا کردن در کسب آرامش به هنگام پریشانی، این‌که یاد بگیریم وحشت نکنیم ـ
کاربر ۱۶۴۴۲۱۹

حجم

۱۵۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۱۵۶٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۵۳,۰۰۰
۱۵,۹۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۳
۴
صفحه بعد