آی مترسک! کی بهت گرسنگی داده
نشوندت توی این باد یخزده
بعدشم فراموشت کرده؟
S
دو تا مگس قفل شدن توی عشق
با یه روزنامه ضربه خوردن و
با هم از دنیا رفتن
S
تصمیمت رو بگیر حلزون
نصفت توی خونهته
نصفت بیرون
S
اون مهی که اونجا وایساده و
داره ویترین مغازهها رو میبینه
از حسادته که سفید شده
S
برگهای زرد در حال پژمردن
در اطرافشان رایحهای است
هم از مرگ، هم از امید
Mohammad
یعنی میشه این آهنگو
یه پرندههای دیگهای بخونن
توی یه کشورِ دیگه؟
S
خفه شید جیرجیرکا!
نمی تونم بفهمم
زنم چی داره بهم میگه
S
گنجشک خم شد
و سرش را به زیر پرهایش برد
آیا دکمهای را میدوخت؟
S
در گرگ و میش پاییز
عنکبوتی با حوصله رفو میکند
سوراخی را بر دیوار
S
آی مترسک! کی بهت گرسنگی داده
نشوندت توی این باد یخزده
بعدشم فراموشت کرده؟
Mohammad
واسم یه نامه بنویسید
از اونجایی که درختای آلو شکوفه دادن
آهای غازهای مهاجر!
S
گنجشکِ زخمی
پای پنجرۀ سفید
به جا میگذارد ردی از خون
S
آفتاب بهاری غروب کرده
دریاچه در تنهاییاش
کوه را به نزدیک میکشد
S
جویباری از باران بهاری
به دنبال علفهای خشک
عروسکی گم شده را پیدا میکند
S
تصمیمت رو بگیر حلزون
نصفت توی خونهته
نصفت بیرون
مهدی فیروزان
نمیتوانم پیدایش کنم
آن نخستین بنفشه را
که نمایان بود از پنجرهام
negar
پیرمرد نابینا
مینوازد ویولنی سیاه را
میان برگهای ریخته
hamed
آنقدر بیصدا بود
که سکوت اعتراض کرد
با فریاد پرندهای تنها
negar
چطور میشود این گل سرخ بمیرد؟
این رنگ قرمز با شکوه از بین برود؟
این عطر شیرین محو شود؟
negar
چقدر تنهاست:
جهانی زمستانی پر از باران
باران میبارد بر باران
negar