بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قلعه حیوانات | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب قلعه حیوانات

بریده‌هایی از کتاب قلعه حیوانات

نویسنده:جورج اورول
انتشارات:انتشارات جامی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۴۶ رأی
۴٫۲
(۴۶)
حیوانات خارج، از خوک به‌آدم از آدم به‌خوک و باز از خوک به‌آدم نگاه کردند، ولی دیگر امکان نداشت که یکی را از دیگری تمیز دهند.
زهرا۵۸
«اگر شما دردسر حیوانات طبقه پایین را دارید، برای ما مسأله مردم طبقه پایین مطرح است!»
زهرا۵۸
هنوز حیوانات به‌گفته‌های میجر، به‌رفتن بشر و جمهوری مزارع سبز انگلستان، ایمان داشتند. روزی این اتفاق خواهد افتاد: شاید آن روز در آتیه نزدیکی نباشد، شاید در خلال زندگی هیچیک از حیوانات زنده کنونی نباشد، ولی آن روز می‌رسد.
زهرا۵۸
زندگی سایر حیوانات تا آنجا که یادشان بود همان بود که همیشه بود. معمولا گرسنه بودند، روی مشتی کاه می‌خوابیدند، از استخر آب می‌نوشیدند، در مزرعه کار می‌کردند، در زمستان از سرما و در تابستان از مگس در رنج بودند. آنها که پیرتر بودند گاه سعی می‌کردند به‌خاطر بیاورند که روزهای اول بعد از جنبش، زمانی که جونز تازه اخراج شده بود اوضاع از امروز بهتر بود یا نه. ولی چیزی به‌خاطرشان نمی‌آمد و معیاری نداشتند که زندگی کنونی خود را با آن قیاس کنند. فقط آمار و ارقام سکوئیلر بود که به‌طور ثابت نشان می‌داد همه چیز روز به‌روز در حال بهبود است.
زهرا۵۸
در ماه آوریل در قلعه حیوانات اعلام جمهوریت شد و لازم شد رئیس‌جمهوری انتخاب شود. جز ناپلئون نامزدی برای این کار نبود و او به‌اتفاق آراء انتخاب گردید.
زهرا۵۸
صبحهای یکشنبه سکوئیلر از روی قطعه کاغذ درازی که با یکی از پاهای جلویش نگاه می‌داشت برای آنان می‌خواند که تولید مواد مختلف غذایی دویست درصد، سیصد درصد و حتی پانصد درصد افزایش یافته است. حیوانات دلیلی نمی‌دیدند که گفته‌های او را باور نکنند. مخصوصآ که آنها دیگر به‌طور روشن شرایط زندگی قبل از قیام را به‌خاطر نداشتند. ولی بعضی روزها دلشان می‌خواست ارقام کمتری به‌خورد آنها می‌دادند و غذای بیشتر.
زهرا۵۸
حیوانات به‌دو دسته با دو شعار تقسیم شده بودند. یکی، «به‌سنوبال و سه روز کار در هفته رأی بدهید» و دیگری به «ناپلئون و غذای فراوان رأی بدهید». فقط بنجامین جزو هیچیک از دو دسته نبود. نه باور داشت آذوقه فراوانتر می‌شود و نه قبول داشت آسیاب‌بادی از مقدار کار خواهد کاست. می‌گفت: چه آسیاب بادی باشد و چه نباشد زندگی شما مثل همیشه، یعنی مزخرف، خواهد ماند.
زهرا۵۸
بنجامین الاغ پیر، بعد از قیام کوچکترین تغییری نکرده بود. کارش را با همان سرسختی و کندی دوران جونز انجام می‌داد، نه از زیر بار کار شانه خالی می‌کرد نه کاری داوطلبانه انجام می‌داد. هیچگاه درباره قیام و نتایج آن اظهارنظر نمی‌کرد و وقتی از او می‌پرسیدند: مگر خوشحالتر از زمان جونز نیست، فقط می‌گفت: «خرها عمر دراز دارند. هیچکدام شما تا حال خر مرده ندیده‌اید.» و دیگران ناچار خود را به‌همین جواب معماآمیز قانع می‌ساختند.
زهرا۵۸
رفتار گربه نسبتآ غریب بود. از همان بدو امر همه متوجه شدند که موقع کار گربه غیب می‌شود و ساعتها ناپدید است و فقط وقت غذا یا بعد از کار مثل اینکه هیچ اتفاقی نیفتاده دوباره سر و کله‌اش پیدا می‌شود. اما همیشه چنان بهانههای عالی داشت و چنان با مهر و محبت خرخر می‌کرد که امکان نداشت در حسن نیتش تردید شود.
زهرا۵۸
گفت: به‌بیانات خویش با تأکید بر احساسات دوستانه‌ای که بین قلعه حیوانات و مجاورین وجود دارد و باید ادامه داشته باشد خاتمه میدهد. بین خوک و بشر هرگز اصطکاک منافع وجود نداشته و دلیلی نیست که از این پس وجود داشته باشد.
haniya
تنها بنجامین مدعی بود که جزئیات زندگی طولانیش را به‌خاطر دارد و می‌داند که همه‌چیز همان است که همیشه بوده و بعدها نیز به‌همین منوال خواهد ماند، زندگی نه بدتر می‌شود نه بهتر؛ و می‌گفت گرسنگی و مشقت و حرمان قوانین لایتغیر زندگی است.
haniya
بعضی روزها دلشان می‌خواست ارقام کمتری به‌خورد آنها می‌دادند و غذای بیشتر.
mohsen jahandideh
جیره خوکها و سگها تقلیل پیدا کرد و سکوئیلر توضیح داد که تساوی مطلق در امر جیره‌بندی خلاف اصول حیوانگری است. به‌هر حال با آنکه ظواهر امر حکایت از کمبود آذوقه می‌کرد برای سکوئیلر مشکل نبود که به‌حیوانات ثابت کند، در واقع کمبودی نیست و مقتضیات ایجاب کرده است که در میزان جیره تعدیلی به‌عمل آید، (سکوئیلر همیشه کلمه «تعدیل» را به‌کار می‌برد نه «تقلیل»). اما با مقایسه با زمان جونز همه چیز ترقی کرده بود. سکوئیلر به‌سرعت اعدادی پشت سر هم می‌خواند تا به‌حیوانات نشان دهد حالا از زمان جونز جو بیشتر، یونجه فراوانتر و شلغم زیادتری دارند، ساعات کمتری کار می‌کنند و آب آشامیدنیشان گواراتر، عمرشان طولانیتر، بهداشت نوزادان بهتر شده است؛ در طویله کاه بیشتر دارند و مگس کمتر آزار می‌دهد. حیوانات تمام این مطالب را باور می‌کردند. در واقع خاطره دوره جونز تقریبآ محو شده بود.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
ناپلئون دیگر به‌طور ساده ناپلئون خطاب نمی‌شد. اسم او با عنوان رسمی «پیشوای ما رفیق ناپلئون» برده می‌شد، و خوکها اصرار داشتند، که عناوینی از قبیل پدر حیوانات، دشمن بشر، حامی گوسفندان، ناجی پرندگان و امثال آن برایش بسازند. سکوئیلر در نطقهایش اشک می‌ریخت و از درایت ناپلئون و از خوش‌قلبی و عشق سرشار او به‌حیوانات، مخصوصآ به‌حیوانات محروم سایر مزارع سخن می‌راند. عادت بر این جاری شده بود که هر عمل موفقیت‌آمیز و هر پیش‌آمد خوبی به‌حساب ناپلئون گذاشته شود.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
ناپلئون حتی هر دو هفته یک بار هم در مجالس دیده نمی‌شد. وقتی ظاهر می‌شد نه فقط سگها در ملازمتش بودند بلکه یک جوجه‌خروس سیاه‌رنگ هم که به‌منزله شیپورچی بود پیشاپیش او حرکت می‌کرد و پیش از سخنرانی ناپلئون قوقولی‌قوقو می‌کرد. می‌گفتند ناپلئون حتی در ساختمان مزرعه هم در قسمت مجزایی از سایرین زندگی می‌کند و غذایش را تنها و در ظروف چینی اصل که در ویترین اتاق ناهارخوری بوده است، می‌خورد و دو سگ برای خدمتگزاری در حضورش هستند.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
چند روز بعد که وحشت کشتارها تخفیف یافت چندتایی از حیوانات به‌یاد آوردند یا فکر کردند که به‌یاد دارند که ماده ششم فرمان گفته است: «هیچ حیوانی حیوان‌کشی نمی‌کند» و با آنکه کسی قصد طرح کردن قضیه را در حضور خوکها و سگها نداشت ولی همه احساس می‌کردند کشتار حیوانات منطبق با فرامین نیست.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
فکر طغیان در سرش نبود. می‌دانست با تمام شرایط موجود وضعشان بهتر از زمان جونز است، و مهمترین کار جلوگیری از بازگشت بشر است. می‌دانست باید وفادار بماند، بیشتر کار کند، دستورات را اجرا کند و پیشوایی ناپلئون را قبول داشته باشد. امّا منظور از رنجی که او و سایر حیوانات برده بودند این نبود. به‌این منظور نبود که آسیاب‌بادی را ساخته بودند و خود را هدف گلوله‌های جونز قرار داده بودند. افکار کلوور این بود، هر چند قادر به‌بیانش نبود.
کاربر ۳۹۴۴۹۵۴
«چهارپا خوب، دوپا بد» بر دیوار قلعه و بالای هفت‌فرمان و با حروفی درشت نوشته شد. وقتی آن را فراگرفتند، گوسفندها چنان به‌آن دلبستگی پیدا کردند که هر وقت در مزرعه استراحت می‌کردند، «چهارپا خوب دوپا بد» «چهار خوب دوپا بد» را ساعتها بع‌بع می‌کردند بی‌آنکه خسته شوند.
کاربر ۷۱۹۸۱۰۴
«خرها عمر دراز دارند. هیچکدام شما تا حال خر مرده ندیده‌اید.»
کاربر ۷۱۹۸۱۰۴
«رفیق این روبانی که تو تا این پایه به‌آن علاقمندی، نشان بردگی است. قبول نداری که ارزش آزادی بیش از روبان است؟»
کاربر ۷۱۹۸۱۰۴

حجم

۸۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۸۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۳۹,۰۰۰
۲۷,۳۰۰
۳۰%
تومان