بریدههایی از کتاب کتابی که آرزو میکنید والدینتان خوانده بودند
۳٫۷
(۱۷۶)
ما بهعنوان بزرگسال میدانیم مراعاتکردن هر فردی که با او در ارتباطیم محترمانه است، اما بعضی وقتها مردم فراموش میکنند که بچهها هم آدماند. سعی کنید در امر مهمِ مراقبتکردن، فرزندتان را هم شریک بدارید.
به همین دلیل، عادت کنید به فرزندتان بگویید چه اتفاقی قرار است بیفتد، سپس قبلاز اینکه کاری انجام دهید، مکث کنید. بهعنوان مثال، فرض کنید فرزندتان در کالسکه است و میخواهید او را بلند کنید و در صندلیِ ماشین بگذارید. بگویید: «میخوام بلندت کنم و بذارمت روی صندلیِ ماشین.» بعد مکث کنید تا بتواند آن را درک کند. بعد هر کاری میکنید آن را برایش شرح بدهید: «حالا کمربندت رو باز میکنم. میخوام تو رو بلند کنم و بذارمت روی صندلیِ ماشین.» ممکن است احساس عجیبی داشته باشید، چون بچه هنوز حرفزدن بلد نیست؛ اما ما حرفزدن را با شنیدن یاد میگیرم. آنچه از کلمات مهمتر است، تعامل و نوبتگذاری بین شما و فرزندتان است.
elham.md
اون به من یاد داد که بایستم و نگاه کنم، چون فراموش کرده بودم چطور این کار رو بکنم. نه اینکه از بررسیکردن یه برگ یا یه کفشدوزک یا تماشای باباسفنجی ذوق کنم، اما تماشای تمرکز اون بر بعضی چیزها من رو غرق در احساس میکرد. شاید شما اسمش رو حیرت یا حتی عشق بذارید.
وقتی جو بزرگتر شد و شروع به حرفزدن کرد، متوجه شدم همیشه وقتی بهش گوش میدم، رابطهٔ من با اون بهتره. بعضی وقتها فراموش میکردم و یکطرفه براش حرف میزدم و صدام رو بلند میکردم. بعد اون کمتر جواب میداد و متوجه میشدم که دوباره به همون روش قدیمی ارتباط برقرار کردم؛
elham.md
آیا بهطور طبیعی و بهراحتی اجازه میدهید فرزندتان بر شما تأثیر بگذارد؛ همچنانکه با یکدیگر سازگار میشوید و گوشدادن و پاسخ به فرزندانتان برایتان طبیعی و خودبهخودی و آسان است؟ هرکسی چنین واکنش طبیعی را بهراحتی ندارد. برخیاز ما باید تلاش کنیم تا آن را درون خودمان بازیابی کنیم. شاید متوجه شده باشید کمی مقاومت میکنید تا تحتتأثیر فرزندتان قرار نگیرید که نوزاد یا نوپا یا حتی بزرگسال است. این دیافوبیا نامیده میشود: ترس از گفتوگوی واقعی، ترس از تحتتأثیر دیگران قرارگرفتن.
elham.md
تبادل، دوسویهبودنِ ارتباط
قبلاز هرچیز، وقتی نوزادتان سروصدا میکند، دارد با شما ارتباط برقرار میکند. صدا، حرکات، فریادهای اجباری، و نحوهٔ شروع بازیهای نوبتیِ او مقدمهای برای گفتوگو هستند. با تمام اینها، فرزندتان بهدنبال واکنش شماست.
اگر به او بگویید «ساکت»، درواقع میگویید که پذیرای ارتباطش نیستید. با گذشت زمان و بسیاری از «ساکت» ها، این ممکن است باعث شود تا احساس کند که پذیرفته نمیشود. من «ساکت» را نمیپسندم. استفاده از پستانک بهنظرم مشکلی ندارد، اگر همراه با توجه و نوازش محبتآمیز استفاده شود تا در آرامکردن کودک کمک کند؛ اما دوست ندارم از آن بهعنوان یک خفهکن استفاده شود، برای اینکه مانع از تبادلِ اساسیِ ارتباط شود.
elham.md
طبق کتابی اندیشهآفرین که اولین بار حدود سی سال پیش منتشر شد اما اکنون نیز مانند همان زمان معتبر است، دو نوعِ اصلی از والدین وجود دارند: تنظیمگر و تسهیلگر. در کتاب مراحل روانشناختی فرزندآوری، «جوآن رافائل-لِف» توضیح میدهد که چگونه تنظیمگرها تمایل دارند بیشتر بزرگسالمحور و پیروِ روتین باشند، درحالیکه تسهیلگرها بیشتر کودکمحورند و بهجای اینکه سعی کنند نوزاد را با خودشان تطبیق دهند، همسو با او پیش میروند.
elham.md
«اِنی مورفی پاول» در کتاب ریشهها درباره آزمایشی صحبت میکند که در آن از ۱۲۰ زن باردار خواسته شد تا حرکات جنینهایشان را توصیف کنند. اگر زنها میدانستند فرزندشان پسر است یا دختر، نوع زبانی که برای توصیف حرکات جنین استفاده میکردند بسیار متفاوت بود. کلمات کلیدیای که برای جنینهای دختر استفاده میشد «ملایم» و «غلتان» و «آرام» بود؛ درحالیکه برای پسرها کلمات «پرانرژی» و «قوی» و «شدید» استفاده میشد. زبان زنانی که جنسیت فرزندشان را نمیدانستند، از این الگوهای کلیشهای پیروی نمیکرد. این تنها یک مبحث است که باید نسبتبه آن آگاه باشیم تا قبلاز اینکه خودشان به دنیا بیایند، انتظاراتی را که از شخصیت فرزندانمان داریم به آنها تحمیل نکنیم. درعوض باید بهجای قضاوتکردن، به مشاهدهکردن عادت کنیم.
elham.md
اصلیترین نکتهٔ فرزندپروری رابطهای است که با فرزندتان دارید. اگر انسانها گیاه بودند، آن رابطه خاک میبود
ben
اگر بهطور مکرر حواس فرزندتان را از احساس یا تجربهای که دارد پرت کنید، بهصورت ناخودآگاه تواناییِ تمرکزکردنش را کم میکنید. موضوع را اینطور ببینید: درصورتیکه فرزندتان به خودش آسیب زده یا احساساتش جریحهدار شده یا به خواستهاش جواب رد داده شده است، اگر بهجای آنکه به او کمک کنید تا با آن کنار بیاید، حواسش را از احساسی که دارد پرت کنید، این روش او را از تمرکزکردن بر مسائل دشوار دلسرد میکند.
elham.md
درطولِ دوران بارداریتان، ازطریقِ احساسی که داشتهاید، چیزی که خوردهاید، صداهای اطرافتان و صداهایی که از بدنتان آمده است بدنتان داستان شما و داستان محیط شما را به فرزندتان گفته است. وقتی فرزندتان از بدنتان خارج شد، آن داستان همچنان ادامه دارد.
sara
میتوانست از من بپرسد چه احساسی دارم و جواب را (هرچه که بود) مانند حملهای به خودش تصور نمیکرد. میتوانست به من کمک کند تا آن را بیان کنم و میتوانست سعی کند دنیا را از چشمان من ببیند. من نمیگویم که او باید دیدگاهش را نسبتبه دنیا عوض میکرد، اما میتوانست سعی کند تا درک کند که دیدگاه من نیز روش قابلقبولی برای دیدن چیزها و دیدن خودم است.
کاربر ۱۴۴۳۹۷۸
حجم
۲۸۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
حجم
۲۸۲٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۲۹ صفحه
قیمت:
۶۰,۰۰۰
۳۰,۰۰۰۵۰%
تومان