بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیلماج | صفحه ۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیلماج

بریده‌هایی از کتاب دیلماج

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۱از ۳۱۶ رأی
۴٫۱
(۳۱۶)
«آن دسته از جوامع که به مدنیت مترقی رسیده و قانون بشری به قدر نیاز و کفایت در آن حکم‌فرماست و همهٔ امور بر پایهٔ آن به‌راحتی و بی‌هیچ خللی می‌گذرد به دین و دستورات آن نیازی ندارند. چرا که نظم و قوانین آدمیت ایشان را از هر دستور دیگری بی‌نیاز ساخته است. اما در آن دسته جوامع که هنوز به پایه ترقی و پیشرفت نرسیده‌اند و قانون آدمیت در آن‌ها جاری و ساری نگشته همچنان به دین محتاجند و علما و دانشمندان آن دیار نباید مردم را به بی‌دینی ترغیب و ترویج کنند. زیرا اگر مردم را از حلال و حرام و جزای عقبی و دوزخ ترسی نباشد و در عین حال قانون و حفاظت بشری نیز بر ایشان استوار نباشد، دیگر دلیلی وجود ندارد که به یکدیگر نیاشوبند و خون یکدیگر نریخته و مال یکدیگر به یغما نبرند. در آن صورت هیچ‌چیز و هیچ کس در امان نبوده و هیچ جامعه‌ای استوار نخواهد ماند.»
MEHRAN
«اخلاقیات مجموعهٔ دستورات اعتباری‌اند که اهل جوامع برای استحکام اساس زندگی خود و جلوگیری از هرج‌ومرج وضع کرده‌اند. فی‌المثل برای حفظ نوامیس و اموال و اولاد خود این اعتباریات را وضع کرده‌اند که نباید به ناموس و مال دیگری نظر داشت و برای ایجاد ثبات در معاملات خود گفته‌اند که نباید سخنی به دروغ گفت و یا هر چه از این دست. و این به قدر فهم و نیاز جوامع متغیر است و ای بسا حرکتی که در اجتماعی اخلاقی است و در اجتماع دیگر غیراخلاقی.»
MEHRAN
در یک سوی این شهر سفره‌ها را با شراب ارغوانی و کلوچه زعفرانی زینت می‌دهند و در سوی دیگر کودکان گرسنه بر دامان مادرهای‌شان جان می‌دهند». دوباره مکث کرد و سپس رو به من پرسید «تو یوسف می‌دانی چه باید کرد؟» سکوت من و نگاهم که به نوک گیوه‌هایم دوخته شده بود پاسخ او بود. او خود ادامه داد «نمی‌دانی، من هم نمی‌دانم. اما باید اندیشه کنیم. تو هم اندیشه کن اگر امروز من نتوانستم. فردا تو خواهی توانست. این تقدیر را می‌توان شکست.»
MEHRAN
محمدحسین‌خان در آن سال‌ها تلاش بسیاری در کشف کودکان و نوجوانان با استعداد و تعلیم آن‌ها به شیوهٔ جدید از خود بروز می‌داد. بسیاری از شخصیت‌های مهم سیاسی و علمی ایران ابتدا در خانهٔ فروغی‌ها آموزش دیده‌اند.
MEHRAN
«آن‌قدر در معنی عشق و حالات مردم این روزگار و فی‌الجمله وضع دنیا و مافیها اندیشه کردم تا روشنم شد که در این دنیای بی‌اعتبار هیچ چیز را دلبستگی نشاید و هیچ عشقی به قدر عمر عاشق و معشوق نپاید.»
hadi3ms
حکومت بر مردم جاهل بسیار آسان‌تر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند.
Parinaz
خوبی و بدی در این جهان هیچ کدام فی‌نفسه موجود نیست. بل نظر و صلاح ما نسبت به هر چیز اعتبار خوبی و بدی آن چیز است. مردی که خانه‌ای را غارت می‌کند و خود را به نوایی می‌رساند بی‌شک به زعم خود عمل نیکی انجام داده و آنکه در این میان مال خود را می‌بازد فریاد برمی‌آورد که این عمل ناشایست است و آنکه بالاتر از این دو نگاه می‌کند فی‌الجمله صلاح نوعی آدمی را می‌بیند و اگر این غارت در نهایت به سود آدمیان باشد پسندیده است و اگر نباشد ناپسند. و ای بسا عملی در زمانی و مکانی خوب و در زمان و مکانی ناپسند افتد.
کتاب باز
امروز می‌فهمم آنچه که فکر می‌کردم عشق است، میلی بود که به یک منبع زیبایی داشتم. سرچشمهٔ ناشناخته‌ای که هنوز هم نمی‌دانم کجاست.
کتاب باز
حکومت بر مردم جاهل بسیار آسان‌تر است از حکومت بر مردمی که بدانند و پیوسته حق خود را مطالبه کنند.
Neda
«اگر همین کلمه آزادی در مملکت ما محقق شود وضع بدان پایه رسد که گرگ و میش در کنار یکدیگر در جوی آب بخورند و هر چه دربارهٔ دوران پس از ظهور بقیة‌الله اعظم گفته‌اند در منظر چشم همگان آشکار گردد.»
ztvk
«اگر امید به وصل در دل عاشق باشد و معشوق را دور از دست نینگارد در هجران لذتی است که در وصل نیست. چرا که اصل عاشقی در هجران است و عشق را معنایی جز فراق نیست.»
nina61
«عشق آوای دلکشی است که هر غروب آن هنگام که روشنی پا به راه رفتن می‌گذارد و هراس هجوم تاریکی در دل‌ها جا می‌گیرد، در گوشت می‌نشیند و بی اینکه بدانی از کجاست شیدایت می‌کند، عجیب آنکه صداهای دیگر ملولت می‌سازد و این یکی صفایت می‌دهد.»
nina61
استادم را اعتقاد بر آن بود که فقر و غنا زادهٔ تقدیر ازلی عالم‌اند. در همهٔ عالم آن‌قدر نعمت نیست که همگان بتوانند معاشی آسوده داشته باشند. لاجرم گروهی آسوده‌اند و گروهی در عسرت روزگار می‌گذرانند. لکن آنان که در ثروت و غنا هستند روی آرامش واقعی نمی‌بینند از برای آنکه پیوسته در حرص جمع مال بیشتر و حراست از آنچه اندوخته‌اند به سر می‌برند و آنان که فقیرند اگر نیک نظر کنند در خود آرامشی می‌بینند که هیچ گنجی را در ارزش با آن برابری نیست. خوشبخت کسی که وابستگی‌اش به این دنیا کمتر است و روی سعادت را در جهان دیگر که آن اصل است خواهد دید.»
کاربر ۱۲۴۸۲۷۷
«اگر امید به وصل در دل عاشق باشد و معشوق را دور از دست نینگارد در هجران لذتی است که در وصل نیست. چرا که اصل عاشقی در هجران است و عشق را معنایی جز فراق نیست.»
8888
پس از من هر که در این آیینه نگاه کند یوسف دیلماج را خواهد دید
آرش کدخدائی
عشق تنها در فراق معنی می‌گیرد و سوزها و ناله‌ها جملگی پس از وصال خاموش می‌شوند.
آرش کدخدائی
گفت هر چه فکر می‌کنم می‌بینم که از اول هم عاشق آن دختر نبودم. عشقی داشتم که آرزو می‌کردم روزی آن را به کسی پیش‌کش کنم. کسی که دور از دست باشد و ناشناخته. اطرافیان هیچ کدام این‌طور نبودند. تا آنکه آن دختر را دیدم. عشقم را به او دادم بی‌آنکه او عاشقم باشد. امروز می‌فهمم آنچه که فکر می‌کردم عشق است، میلی بود که به یک منبع زیبایی داشتم. سرچشمهٔ ناشناخته‌ای که هنوز هم نمی‌دانم کجاست. آن چیز که فکر می‌کردم سرگشتگی عشق است، سر درگمی در پیدا کردن آن منبعی بود که معلوم نیست حقیقتاً وجود دارد یا نه."
ناربُن
چه بهشتی می‌شد ایران اگر حاکمانش اهل بودند
محسن سفیدگر
اینجا پول حرف اول را می‌زند و عمل به هیچ کاری بدون پول میسر نیست. شاید باور نکنی عزیزجان که هر کس هر عملی را فقط و فقط به خاطر پول انجام می‌دهد. حتی اعمال خیر و کمک به فقرا و مستمندان را هم در پی کسب منفعت و پر کردن جیب انجام می‌دهند و این نکته غامضی است که رفته‌رفته آن را هم در خواهی یافت
محسن سفیدگر
"حال که به بند کشیدن کتابخوان‌ها هر جاهل و بی‌پایه‌ای را به نوایی می‌رساند. این را هم باید از محسنات کتاب دانست."
محسن سفیدگر

حجم

۱۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

حجم

۱۱۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۴۴ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰
۷۰%
تومان