بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

نویسنده:رضا مصطفوی
انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۵از ۷۲۳ رأی
۴٫۵
(۷۲۳)
“هرکس می‌خواهد آدم را در علمش، نوح را در تقوایش، ابراهیم را در بردباری‌اش، موسی را در هیبتش، و عیسی را در عبادتش بشناسد، علی را ببیند.” (۷) رسول خدا در همین یک روایت، صفت چندین پیامبر اولوالعزم را در علی جمع کرده است. پس علی پس‌از رسول اکرم، از همهٔ انبیا برتر است و محبوب‌ترینِ خلق خدا پس از ایشان است.»
Benyamin Pro
پیامبر عظیم‌الشأن را به کار می‌برم که فرمود: «معده خانهٔ همهٔ دردهاست، و پرهیز، درمان هر دردی.»
کاربر ۱۳۶۲۷۶۴
مولایمان جعفر صادق، با اشارهٔ نگاهش خاک را طلا می‌کرد.»
مژگان
یونس تا سرش به بالش رسید، خوابش برد؛ حتی فرصت نکرد لحظه‌ای در آرامش این اتاق، به راهی که آمده بود، فکر کند. دوست داشت معمای دختر پشت پرده را زودتر حل کند تا از این فکری که گریبان‌گیرش شده رها شود، اما خیلی زود خوابش برد. وقتِ بیدار شدن، هنوز چشم‌هایش کامل باز نشده بود که فکرش رفت سمت حرف‌های دختر. حسی بیگانه با او همراه شده بود. نه او را دیده بود، نه حتی می‌دانست که نسبتش با پیرمرد چیست. همین اندازه می‌توانست بفهمد که همسرش نیست. بعد با خودش گفت: «اگر همسر جابر نیست، پس چرا او را آقا خطاب کرد؟!»
علی
گرمابه آماده و گرم است. سفره نیز پهن است. اول شام می‌خورید یا گرمابه می‌روید؟ جابر لبخندی زد و دستی به شانهٔ مرد کشید. اول نماز می‌خوانیم.
Benyamin Pro
سپس رو کرد به جمعیت و گفت: «ای مردم! چگونه توانستید مولایتان علی را رها کنید و راه دشمنانش را پیش بگیرید و دست ارادت به پیشوایان کفر و گمراهی بدهید؟!»
رادیو سکوت :)
ادعای مسلمانی دارید و می‌گویید بر دین محمدید. به خدا قسم! محمد از دین شما بیزار است.»
♡F♡
«دنیا برای حقیقت خلق شده پسرم. برای جست‌وجوی حقیقت، باید تن به راه زد.»
caffeingraphic
خدا دانش کیمیا را فقط به برخی بندگانِ خاص خود داده که می‌توانند به‌لمس یا حتی به‌نظر کیمیاگری کنند! مولایمان جعفر صادق، با اشارهٔ نگاهش خاک را طلا می‌کرد.»
رادیو سکوت :)
«این‌ها نامشان شیعه است؛ مرامشان اما...»
کاش جابر حیان دنبال اکسیری می‌افتاد که به ما انسان‌ها بزند و آدممان کند.
🐺😎🙂
جعفر صادق مگر جز معلمی کار دیگری هم داشت؟ ساریه لبخندی زد و گفت: «امام فقط از دست‌رنجش روزی می‌خورد. مزرعه داشت و خودش کشاورزی می‌کرد. گاهی هم چوب درختانش را خودش می‌برید و می‌فروخت.»
Benyamin Pro
به خدا شکایت می‌برم و اندوهم را به‌سوی او می‌برم
caffeingraphic
کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که ما را آدم کند!
محمدرضا میرباقری
حقیقت هیچ‌گاه در اکثریت نبوده است.
zaraakra
گفت: «هیچ‌وقت لذت گریه کردن را حس نکرده بودم.» جابر سری تکان داد و لبخندی بر لب نشاند و گفت: «گریه در مصیبت سیدالشهدا، انسان را آرام می‌کند.»
کاربر ۸۶۶۸۳۱
گرمابه آماده و گرم است. سفره نیز پهن است. اول شام می‌خورید یا گرمابه می‌روید؟ جابر لبخندی زد و دستی به شانهٔ مرد کشید. اول نماز می‌خوانیم.
فرسا
«ای رسول خدا! به ما می‌گویند علی وقتی ایمان آورد، بچه بود. ایمانش فایده ندارد.» پیامبر لبخندی زد و فرمود: «وقتی عیسی (ع) به دنیا آمد، مردم به مادرش مریم تهمت می‌زدند و سرزنشش می‌کردند که بدون همسر فرزنددار شده است. مریم سکوت کرد و با اشاره به آنان فهماند که در این زمینه با نوزادش سخن بگویند. مردم با تمسخر گفتند: “چگونه با نوزادِ در گهواره سخن بگوییم؟” عیسی به سخن آمد و گفت: “من بندهٔ خدا هستم و خدا به من کتاب آسمانی داده است.” (۱) همان‌گونه که می‌بینید عیسی در همان روز اول ولادت، پیامبر خدا بود. شما نیز بدانید خدا من و علی را هزاران سال قبل‌از آدم (ع) از یک نور آفرید. ما بودیم و بودیم تا زمینه و زمان تولد ما که رسید، از پدر و مادرمان متولد شدیم. علی در همان‌لحظهٔ تولد به نبوت من شهادت داد و شروع کرد به خواندن آیاتی از سورهٔ مؤمنون. (۲) یاران من! از این حرف‌های مخالفان اندوهگین نشوید که هیچ ارزشی ندارد و فقط شیعیان علی در قیامت رستگارند.»
parisa
فضل علی را اگر در یک کفهٔ ترازو بگذاری، آن‌طرف ترازو هرچه باشد بی‌وزن است.»
elham1395
«طلا که فراوان شود از ارزش می‌افتد. کسانی حامل این دانش‌اند که ظرفیت آن را داشته باشند، وگرنه چون قارون در اموال خود دفن خواهند شد.
رادیو سکوت :)

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
۱۵,۳۰۰
۵۰%
تومان