بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب کیمیاگر | صفحه ۱۹ | طاقچه
تصویر جلد کتاب کیمیاگر

بریده‌هایی از کتاب کیمیاگر

نویسنده:رضا مصطفوی
انتشارات:عهد مانا
امتیاز:
۴.۵از ۷۲۳ رأی
۴٫۵
(۷۲۳)
کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که ما را آدم کند! ما انسان‌ها عناصر بی‌ارزشی هستیم، خاکیم و آب، آتشیم و باد. هیچ‌کداممان با هم فرقی نداریم، اما یکی می‌شود مثل جانواران و درندگان، بلکه از آن‌ها گم‌راه‌تر، یکی هم می‌شود اشرف مخلوقات، مثل رسول خدا، مثل علی. کاش جابر حیان دنبال اکسیری می‌افتاد که به ما انسان‌ها بزند و آدممان کند. ما فقط هیزم‌های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان گم‌راه‌تریم، اگر غافل باشیم.
Erfan Behrouz
پس خیلی بی‌انصافید! شما که به قرآن اعتقاد دارید و پذیرفته‌اید که علی (ع) نَفْسِ رسول خدا است، پس چرا ایمان علی در کودکی را قبول ندارید و نمی‌پذیرید که او برترین اوصیای خداست؟! مگر خدا یحیی را درحالی‌که کودک بود، پیامبر خود نکرد؟! مگر شما نمی‌دانید که دین اسلام به‌دست و شمشیر علی کمر راست کرد؟! خود شما آیاتی از قرآن می‌دانید که همگی در حق امیرمؤمنان، علی بن ابی‌طالب و خاندانش نازل شده است! (۵) نورا درحالی‌که ابراهیم را خطاب قرار داده بود، گفت: «این را که حتماً شنیده‌اید و می‌دانید که خداوند علی را ولیّ خودش خوانده؟» کسی پاسخی نداد. این را حتماً شنیده‌اید که در جنگ خندق وقتی همهٔ احزاب به جنگ پیامبر آمدند، علی، عمرو بن‌عبدود، قهرمان عرب را با یک ضربه از پای درآورد و رسول اکرم فرمود: «این ضربهٔ علی برتر از عبادت همهٔ جنیان و انسان‌هاست.» (۶)
کاربر ۲۸۹۸۰۶۹
گفت: «خود شما مگر حدیث تشبیه را روایت نکرده‌اید که رسول خدا فرمود: “هرکس می‌خواهد آدم را در علمش، نوح را در تقوایش، ابراهیم را در بردباری‌اش، موسی را در هیبتش، و عیسی را در عبادتش بشناسد، علی را ببیند.” (۷) رسول خدا در همین یک روایت، صفت چندین پیامبر اولوالعزم را در علی جمع کرده است. پس علی پس‌از رسول اکرم، از همهٔ انبیا برتر است و محبوب‌ترینِ خلق خدا پس از ایشان است.» کمی سکوت کرد و پرسید: «آیا این‌طور نیست؟» ابراهیم سری جنباند، اما معلوم نبود که تأیید می‌کند یا هم‌چنان مشغول فکر است. نورا کمی سکوت کرد تا ابراهیم بیشتر فکر کند، بعد ادامه داد: «این‌ها همه در کتاب‌های خود شماست. شما که اعتراف به این‌همه فضیلت علی کرده‌اید، پس چرا نمی‌پذیرید که ایشان در همان کودکی‌اش امام بود و همان‌موقع وصی، وزیر، و خلیفهٔ رسول خدا شد؟!»
کاربر ۲۸۹۸۰۶۹
کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که ما را آدم کند! ما انسان‌ها عناصر بی‌ارزشی هستیم، خاکیم و آب، آتشیم و باد. هیچ‌کداممان با هم فرقی نداریم، اما یکی می‌شود مثل جانواران و درندگان، بلکه از آن‌ها گم‌راه‌تر، یکی هم می‌شود اشرف مخلوقات، مثل رسول خدا، مثل علی. کاش جابر حیان دنبال اکسیری می‌افتاد که به ما انسان‌ها بزند و آدممان کند. ما فقط هیزم‌های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان گم‌راه‌تریم، اگر غافل باشیم.
کامکار
گفت: «از مولایمان موسی بن‌جعفر خبر داری؟» جابر لبش را به‌نشانهٔ تأسف جمع کرد و بی‌توجه به پرسش اسماعیل گفت: «تو در خدمت غاصبان حق اهل‌بیتی! می‌فهمی؟!» اسماعیل صدایش را پایین آورد و گفت: «هیس! آهسته‌تر! هنوز هم مثل دوران جوانی‌ات سرت باد دارد انگار.» جابر صدایش را پایین آورد و گفت: «سرم باد ندارد. قلبم درد دارد که می‌بینم نان و حلوای دربار ظلم به تنت ساخته و این‌جایی.»
khanom mohandes
«بنی‌امیه ادعایی نداشتند که از خاندان پیامبرند، اما بنی‌عباس از علاقهٔ مردم به خاندان پیامبر سوءاستفاده کرده و اهل‌بیت او را کنار زده بودند و خود را خاندان نزدیک پیامبر و نایبان او معرفی می‌کردند.» یونس سری تکان داد و آهسته گفت: «بارها از منبریان بنی‌عباس شنیده‌ام که حکومت بنی‌عباس همان حکومت خداست.»
khanom mohandes
بنی‌امیه، که دست قدرت خدا آنان را از تخت به‌زیر کشید، فرقه‌ها و شریعت‌های گوناگون درست کردند و میان مردم رواج دادند. بعضی از مردم نیز دین و دانش خود را به‌جای این‌که از سرچشمهٔ آن بگیرند، از سخنرانان و معلمان می‌گرفتند. همین که پای منبر سخنرانی می‌نشستند و گمان می‌کردند که سخنان او بر پایهٔ دین خداست، برایشان کافی بود. سخنرانان هم خود را حق می‌دانستند. در صورتی‌که مذهب حق و حقیقت فقط یک راه است.
khanom mohandes
یونس اما احساس گناه می‌کرد و خودش را در گرفتاری جابر و نورا، مقصر می‌دانست. از قتل‌های محترمانهٔ دربار بسیار شنیده بود؛ از مقتولانی که با عزت و احترام رفته‌اند و حتی خاکسترشان نیز بازنگشته است، مثل کمیل و میثم.
khanom mohandes
کدام بازی؟! کدام برد؟! فکر می‌کنی این‌ها خودشان این حرف‌ها را نمی‌دانند؟! بدانند یا ندانند، مهم نیست. این جمعیت آمده‌اند که نتیجهٔ این مسابقه را ببینند. این نتیجه آیندهٔ زندگی ما را نیز رقم خواهد زد.
khanom mohandes
فکر می‌کرد چون سلیم پیش‌کار قصر یحیاست، ممکن است در خانهٔ او حرف‌هایی بزند که برای جابر، که چندروزی کریمانه از او پذیرایی کرده، دردسر درست کند.
khanom mohandes
پیش‌لرزه‌های یک زلزلهٔ سهمگین را پیش‌از این در قلبش احساس کرده بود، اما حالا عقل و فکر و ستون‌های اعتقادش نیز به لرزه افتاده بود.
khanom mohandes
سلیم آرام گرفته و به گوشه‌ای خیره شده و سخت در فکر فرورفته بود. یونس در گوشش گفت: «هرچه فکر می‌کنم، براساس آن‌چه در کتاب‌هایمان خوانده‌ام، فضل علی را اگر در یک کفهٔ ترازو بگذاری، آن‌طرف ترازو هرچه باشد بی‌وزن است.»
khanom mohandes
آن‌ها با یک اختلافِ ساختگی نزد ابوبکر رفتند. عباس ادعای میراث کرد، چون عموی پیامبر بود؛ علی (ع) هم ادعای میراث کرد، چون داماد و وصی پیامبر بود. ابابکر هم تا ادعای دوطرف را شنید، گفت: «من از پیغمبر شنیدم که فرمود: «علی وصی من، وارث من، و اداکنندهٔ دیون من است.» عباس هم تا این سخن ابوبکر را شنید، گفت: «چگونه این سخن را از پیامبر شنیدی و حق و حقوق علی را از او گرفتی و به نام خودت زدی؟!»
khanom mohandes
اگر آدم و حوا از آن درخت نمی‌خوردند، زمینهٔ بیرون آمدنشان از بهشت و حضور در زمین برای آنان فراهم نمی‌شد. پس بیرون شدن او و همسرش از بهشت، عقوبت گناه او نیست.
کاربر ۸۶۶۸۳۱
رسول خدا فرمود: “هرکس می‌خواهد آدم را در علمش، نوح را در تقوایش، ابراهیم را در بردباری‌اش، موسی را در هیبتش، و عیسی را در عبادتش بشناسد، علی را ببیند.” (۷) رسول خدا در همین یک روایت، صفت چندین پیامبر اولوالعزم را در علی جمع کرده است. پس علی پس‌از رسول اکرم، از همهٔ انبیا برتر است و محبوب‌ترینِ خلق خدا پس از ایشان است.»
کربلایی
«هیچ‌وقت لذت گریه کردن را حس نکرده بودم.» جابر سری تکان داد و لبخندی بر لب نشاند و گفت: «گریه در مصیبت سیدالشهدا، انسان را آرام می‌کند.»
hamiding32
این‌که در قصر خلیفه نیز جام‌های سرخ شراب می‌دید، برایش باورکردنی نبود. مردم کوچه‌بازار را به جرم مِی‌خواری در میادین و سیاه‌چال‌ها حد می‌زدند، اما جام‌ها در این‌جا بازیچهٔ دست کنیزکان بود.
hamiding32
کاش جابر حیّان دنبال اکسیری بود که ما را آدم کند! ما انسان‌ها عناصر بی‌ارزشی هستیم، خاکیم و آب، آتشیم و باد. هیچ‌کداممان با هم فرقی نداریم، اما یکی می‌شود مثل جانواران و درندگان، بلکه از آن‌ها گم‌راه‌تر، یکی هم می‌شود اشرف مخلوقات، مثل رسول خدا، مثل علی. کاش جابر حیان دنبال اکسیری می‌افتاد که به ما انسان‌ها بزند و آدممان کند. ما فقط هیزم‌های جهنمیم، اگر حقیقت را درک نکنیم. از چهارپایان گم‌راه‌تریم، اگر غافل باشیم.
Razieh
«دنیا برای حقیقت خلق شده پسرم. برای جست‌وجوی حقیقت، باید تن به راه زد.»
Razieh
«طلا که فراوان شود از ارزش می‌افتد. کسانی حامل این دانش‌اند که ظرفیت آن را داشته باشند، وگرنه چون قارون در اموال خود دفن خواهند شد. خدا دانش کیمیا را فقط به برخی بندگانِ خاص خود داده که می‌توانند به‌لمس یا حتی به‌نظر کیمیاگری کنند! مولایمان جعفر صادق، با اشارهٔ نگاهش خاک را طلا می‌کرد.»
Razieh

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

حجم

۱۱۴٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۳۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۶۰۰
۱۵,۳۰۰
۵۰%
تومان