«هنوز مدت زمان زیادی از لنگر انداختن نیروی دریایی پومپهیوس در کارتاژ نگذشته بود که هفت هزار نفر از افراد دشمن به آن پیوستند. پومپهیوس خود شش لشکر کامل را به همراه خود به آفریقا آورده بود. در اینجا رویدادی شگفتیانگیز برای او اتفاق افتاد. پارهای از سربازان برحسب تصادف به گنجینهای دست یافتند و مقادیر معتنابهی از طلا را صاحب شدند. به محض منتشر شدن این خبر در میان سپاهیان، سایر سربازان نیز به تکاپوی بیرون آوردن دفینههایی شدند که کارتاژیهای بداقبال در هنگامه جنگ به دل خاک سپرده بودند. پومپهیوس طی روزهایی متمادی قادر نگشت با جنگجویانش که در این وقت همه به گنججو مبدل شده بودند، اقدامی رزمی انجام دهد. او با تبسم به اینسو و آنسو میرفت و میدید چگونه هزاران نفر سپاهی به حفاری زمین و زیرورو کردن خاک میدان نبرد مشغولند. عاقبت آنها از جستوجو خسته شدند و از پومپهیوس خواستند، آنها را به هر کجا که مایل است گسیل دارد. آنها به این باور رسیده بودند که به سبب حماقتشان به اندازه کافی تنبیه شدهاند.»
Meghraz