بریده‌هایی از کتاب سایبان سرخ بولونیا

شایعه همیشه وجود داشته، اجتناب‌ناپذیر است. البته که شایعات کمک‌مان می‌کنند تا با هرآن‌چه شدیداً انکار می‌شود و با این‌حال، ممکن است حقیقت داشته باشد، کنار بیاییم.

شهر غریبی‌ست این بولونیا؛ به‌سان شهری که گویی آدمی پس از زندگانی در این دنیا، در آن قدم نهاده باشد.

هرگاه کنارش می‌ایستادم ـ چه در معنای استعاری کلمه چه به‌طور فیزیکی ـ خاطرم قرصِ قرص می‌شد. مدام می‌گفت زمان همه‌چیز را روشن می‌کند. جوری این‌را می‌گفت که من پیش خودم فرض می‌گرفتم زمان درست همان اتفاق‌هایی را مقدّر خواهد کرد که هردو دوست داریم پیش بیایند.

اطمینان همواره با درد همراه است.