بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بازگشت ماهی‌های پرنده | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب بازگشت ماهی‌های پرنده اثر آتوسا افشین نوید

بریده‌هایی از کتاب بازگشت ماهی‌های پرنده

انتشارات:انتشارات آگه
امتیاز:
۳.۶از ۱۹ رأی
۳٫۶
(۱۹)
آدمی در مواجهه با پلیدی‌های بزرگ، حساسیتش را به پلیدی‌های کوچک از دست می‌دهد. این‌گونه است که ذهن گرفتار شر بزرگ کم‌کم به دیدن سبعیت‌های ریز عادت می‌کند، آن‌ها را محصول همان شر بزرگ می‌بیند، به موجودیت‌شان حقانیت می‌بخشد و آن‌هایی که به شرهای کوچک فعلیت می‌بخشند را قربانیان شر بزرگ می‌خواند. حتا برای ازبین‌بردن شر بزرگ دست به دامن همان شیطان‌های کوچک می‌شود بی‌آن‌که بداند برندهٔ این جدال کسی جز همان بچه‌گرگ‌های قربانی نیستند و به این ترتیب شر بزرگ را با شری بزرگ‌تر و فسادی پابرجاتر جایگزین می‌کند.
saina
عقاید تند و تیز، انسان را گرفتار ناتوانی در فهم دیگری و هم‌دردی با او می‌کند و از او حیوانی درنده‌خو و فاقد شعور می‌سازد.
mina
به هیچ کی هم نمی‌گی مثل من بپوش چون بهترینه. می‌بینی که نیست. هیچ‌کس هم مسئول هیچ‌کس نیست. هر کی مسئول رفتار خودشه.
mina
دنیا پر از جانی‌های بالقوه است. نمی‌دانم چرا آدم‌ها فکر می‌کنند جانی‌ها باید دیوانه باشند، باید رفتارهای عجیب‌وغریب ازشان سر بزند، یا کودکی‌های غیرعادی پشت سر گذاشته باشند. وقتی مردم جلوی دوربین می‌ایستند و با تعجب در مورد قانون‌مداری، نظم و حتا بی‌آزار به نظر رسیدن همسایهٔ قاتل‌شان می‌گویند بلاهت‌شان متعجبم می‌کند. نمی‌دانم چطور متوجه نمی‌شوند که جنون بیش از هر چیز ناشی از فقدان حس هم‌دردی با انسان‌هاست. کافی‌ست در زندان خودت گرفتار شوی و توان فهم دیگری را از دست بدهی تا در سقوطی آرام، شهروندِ خوبِ منطقی دوست‌داشتنی وجودت جایش را به یک جانی تمام‌عیار بدهد.
ل.صفوی
شش جلدی تاریخ تمدن جهان
avajahangiri
به خودت می‌گویی اگر قرار بود تمام کارم بشود بال‌زدن در ابعاد یک حوض بزرگ، چرا از آن حوض کوچک پر از آرامش کندم و آمدم. مگر واقعاً فرقی می‌کند کلاغ تو را بخورد یا جانوری که تو نمی‌شناسی‌اش و چنان خودش را استتار کرده که تو حتا متوجه شکارشدنت نمی‌شوی
Maral Nourimand
دنیایی که هر روز ساختمان‌های نوسازش به خاطراتت تجاوز می‌کند، ماشین‌های بی‌رنگ‌وروحش به حق تو به‌عنوان عابر، نگاه مردش به حرمت تنت، داد و فریاد همسایه‌ات به آرامش خانه‌ات، کنجکاوی همکارت به حریم عقاید شخصی‌ات، تمامیت‌خواهی معشوقت به حریم گذشتهٔ خصوصی‌ات و بستگانت به‌نحوهٔ نگاه تو به جهان هستی، به خواسته‌هایت، به برنامهٔ زندگی‌ات، به چیدمان خانه‌ات، به خوردن و خوابیدن و عشق‌ورزی‌ات تجاوز می‌کنند.
javadazadi
هرچه برای انتخابت بهای بیش‌تری می‌پردازی، از این‌که چیزی تو را از رسیدن به هدفت باز دارد بیش‌تر می‌ترسی.
javadazadi
من از یک گوشه به گوشه‌ای دیگر می‌رفتم و با دهان باز زل می‌زدم به مجسمه‌ها. به مجسمه‌های فلزی که عجیب روح داشت. یک مشت زن و مرد و کودک ساخته شده از پیچ و مهره و لوله. انگار اسرافیل بر بلندای یک قبرستان ماشین در شیپورش دمیده باشد و پیچ و مهره‌های شرمگین از مشارکت در قتل نفس‌هایی تشنهٔ زندگی، به هم تنیده باشند تا دوباره در هیأت انسانی به ارواح گرفتار در آهن‌پاره‌های مچاله اجازهٔ حیات بدهند.
javadazadi
البته این هم‌دستی خائنانه در انکار گذشته فقط به خانوادهٔ ما مربوط نمی‌شد. هنوز هم فکر می‌کنم مهم‌ترین پیمان نانوشته‌ای که همهٔ ما را به هم پیوند می‌دهد توافق ملی‌مان در فراموشی گذشته است. بیش‌تر شاید نوعی انتقام خونین از خودمان بابت ناکامی‌هایی که اگرچه بزرگ نیستند اما گزنده‌اند و سخت دیرالتیام.
javadazadi

حجم

۴۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

حجم

۴۲۹٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۴ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
تومان