بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب در روزگار آلودگی | صفحه ۱۰ | طاقچه
تصویر جلد کتاب در روزگار آلودگی

بریده‌هایی از کتاب در روزگار آلودگی

ویراستار:امیلی امرایی
انتشارات:نشر برج
امتیاز:
۳.۷از ۷۷ رأی
۳٫۷
(۷۷)
اوضاع از ابتدا این‌چنین بود: یک‌سو کسانی که خیالاتِ زیاد دربارهٔ ویروس، روانهٔ بیمارستان کرده بودشان و سوی دیگر کسانی که از آن به‌منزلهٔ یک سرماخوردگی سخت حرف می‌زدند. عده‌ای می‌گفتند شستن دست‌ها کمی بیش‌ازحد معمول کافی است، عده‌ای دیگر می‌خواستند که تمام کشور قرنطینه شود. «متخصصان می‌گویند»، «سخن متخصصان»، «متخصصان گمان می‌کنند». سیمون ویل می‌گفت: «چیزی که در علم مقدس است، حقیقت است.» اما حقیقت کدام است وقتی از تجمیع داده‌های یکسان، از اشتراک مدل‌های یکسان، نتیجه‌های متفاوت به‌دست می‌آید؟
erfan erfan
آلودگی، عفونتی است در روابط ما.
رایحه صدقی
اگر بتوانیم اندکی خودخواهی‌مان را کنار بگذاریم، درمی‌یابیم که این میکروب‌های جدید نیستند که در جستجوی ما هستند، بلکه ماییم که آن‌ها را بیرون می‌کشیم. نیاز فزاینده به غذا میلیون‌ها انسان را وامی‌دارد تا حیواناتی را بخورند که بهتر بود به حال خود رها شوند.
erfan erfan
در سال ۲۰۲۰ حتی زاهدی افراطی هم حداقلی از ارتباطات دارد. به بیان ریاضی، ما در گرافی به‌شدت همبند زندگی می‌کنیم. ویروس رد مداد را دنبال می‌کند و به همه‌جا می‌رود. آن ایدهٔ نخ‌نماشدهٔ جان دان، در روزگار آلودگی دوباره و این بار به معنای تاریکش به‌کار می‌آید: هیچ انسانی جزیره نیست.
erfan erfan
این درس مراقبت را مدیون پدرم هستم، اما پسِ آن چیز بیشتری هم هست: بنیان ریاضی. پدرم بین همهٔ وسواس‌هایش، بیش از همه روی سرعت وسواس داشت. وقتی در بزرگراه اتومبیلی از ما سبقت می‌گرفت، می‌گفت قطعاً راننده‌اش نمی‌داند خطر تصادف نه متناسب با سرعت که متناسب با مربع سرعت افزایش پیدا می‌کند
erfan erfan
عادت کرده‌ایم که زمان‌بندی‌مان را به طبیعت تحمیل کنیم. این است که نیاز داریم بیماری تا یک هفتهٔ دیگر تمام شود، که به وضعیت عادی برگردیم. نیاز توأم با امیدواری؛ اما در شرایط آلودگی باید بدانیم چه قسم امیدواری مجاز است. در انتظارِ غیرممکن‌ها و نامحتمل‌ها بودن، منجر به ناامیدی‌های مکرر می‌شود.
erfan erfan
به‌طرز جنون‌آمیزی محتاط شده‌ام، عصرها مکرر از همسرم می‌خواهم که روی پیشانی‌ام دست بگذارد و تبم را بسنجد. اما به این خاطر نیست. از بیماری نمی‌ترسم. پس از چه می‌ترسم؟ از همهٔ چیزهایی که آلودگی تغییرشان می‌دهد. از اینکه بفهمم این داربستِ تمدن که می‌شناسم کاخی کاغذی باشد. از فنا می‌ترسم اما از خلافش هم بیم دارم: از اینکه ترس بگذرد، بی‌آنکه تغییری برجا بگذارد.
erfan erfan
طبیعت رشد بی‌ثبات را ترجیح می‌دهد، رشد نمایی و لگاریتمی. طبیعت به‌واسطهٔ ذاتش غیرخطی است. اپیدمی‌ها هم مستثنا نیستند. اما رفتاری که دانشمندان را شگفت‌زده نمی‌کند ممکن است دیگران را وحشت‌زده کند. این است که افزایش موارد ابتلا به «انفجار» تعبیر می‌شود، سرخط روزنامه‌ها می‌شود «نگران‌کننده» و «سوزناک»، تغییراتی که از ابتدا پیش‌بینی‌پذیر بود.
erfan erfan
اوضاع تنها وقتی واقعاً بهتر خواهد شد که به یک کاهش پیدا کند که هر مبتلا کمتر از یک نفر دیگر را آلوده کند. در این حالت انتشار متوقف می‌شود و از بیماری فقط نامی می‌ماند؛ اما اگر حتی اندکی از یک بزرگ‌تر شود، اپیدمی آغاز می‌شود.
erfan erfan
بیماری مثل توده‌ای از ابرهای طوفانی در افق پیدا بود، اما چین دور است و به خیالمان اینکه «این‌جور چیزها اینجا اتفاق نمی‌افتد».
erfan erfan
آلودگی محکی است برای اینکه دستمان بیاید دنیای ما، چقدر جهانی و متعامل و درهم‌تنیده شده است.
erfan erfan
در مزامیر توسلی است که این روزها گهگاه یادش می‌افتم: به ما بیاموز که ایام را بشماریم باشد که دلی فرزانه به دست آوریم
Ozra
چطور می‌خواهیم از نو شروع کنیم؟ شمارش ایام. تصاحب دلی فرزانه. نگذاریم که این روزها بیهوده بگذرند.
Ozra
یک هفته پیش از تولد دوازده‌سالگی‌ام بیماری‌ای گرفتم که نامش «دهان - دست - پا» بود. دور دهان و نوک انگشتانم تاول‌هایی زد. تب نداشتم و جز خارش درد دیگری نداشتم، اما بسیار ناقل عفونت بودم؛ تا آنجا که به‌نوعی در خانه قرنطینه شدم. وقتی از اتاق بیرون می‌آمدم باید مثل مرد نامرئی لباس پارچه‌ای سفیدی می‌پوشیدم. گرچه این فقط یک بیماری پوستی احمقانه بود، خاطرم هست که بسیار احساس تنهایی و دل‌مردگی می‌کردم و روز تولدم گریه کردم. هیچ‌کس خوش ندارد کنار گذاشته شود. حتی اگر بدانیم انفصالمان از دنیا موقتی است، بازهم رنجمان تسکین نمی‌یابد. ما نیازی مبرم داریم که با دیگران باشیم، میان دیگران باشیم، در چند قدمی کسانی باشیم که برایمان اهمیتی دارند.
delilah
دنبال فرمولی فشرده می‌گردم، شعاری به‌یادماندنی و در مقاله‌ای در مجلهٔ «ساینس» سال ۱۹۷۲ پیدایش می‌کنم: هر چه بیشتر متفاوت‌تر (More Is Different). فیلیپ وارن آندرسون هنگام نوشتن این عبارت به الکترون‌ها و مولکول‌ها اشاره داشت، اما با ما هم سخن می‌گفت: اثر تجمعی هر عمل ما بر گروه، با مجموع هر اثر متفاوت است. در مقیاس بالا، هر رفتار ما چنان پیامد فراگیری خواهد داشت که گاهی انتزاعی و از درک خارج است.
Mitra
ما همیشه می‌خواهیم تاریخ آغاز و پایان اتفاقات را بدانیم تا با دقت زیاد برای زندگی‌مان برنامه بریزیم. عادت کرده‌ایم که زمان‌بندی‌مان را به طبیعت تحمیل کنیم. این است که نیاز داریم بیماری تا یک هفتهٔ دیگر تمام شود، که به وضعیت عادی برگردیم. نیاز توأم با امیدواری؛ اما در شرایط آلودگی باید بدانیم چه قسم امیدواری مجاز است. در انتظارِ غیرممکن‌ها و نامحتمل‌ها بودن، منجر به ناامیدی‌های مکرر می‌شود.
Mitra
می‌توانیم کووید-۱۹ را اتفاقی مجرد، بداقبالی یا مصیبت تعریف کنیم، می‌توانیم فریاد بزنیم که تقصیر آن‌هاست. مختاریم. یا می‌توانیم به آلودگی معنا بدهیم. از این زمان استفادهٔ بهتری ببریم، آن را به کارِ اندیشیدن به چیزی ببندیم که وضعیت عادی ما را از فکرکردن به آن بازمی‌دارد: چطور شد که به اینجا رسیدیم، چطور می‌خواهیم از نو شروع کنیم؟ شمارش ایام. تصاحب دلی فرزانه. نگذاریم که این روزها بیهوده بگذرند.
BookishFateme
در مزامیر توسلی است که این روزها گهگاه یادش می‌افتم: به ما بیاموز که ایام را بشماریم باشد که دلی فرزانه به دست آوریم شاید به این خاطر است که در روزگار اپیدمی کاری نمی‌کنیم جز شمردن. مبتلایان را می‌شماریم، بهبودیافتگان را می‌شماریم، مردگان را می‌شماریم، تخت‌های بیمارستان را می‌شماریم، روزهای رفته از مدرسه را می‌شماریم، میلیاردها سهام سوخته را می‌شماریم، ماسک‌های فروخته‌شده، ساعت‌های رفته در انتظار رسیدن جواب آزمایش؛ اتاق‌های خالی هتل را می‌شماریم، پیوندهایمان را می‌شماریم، فداکاری‌هایمان را می‌شماریم و روزها را می‌شماریم و می‌شماریم، علی‌الخصوص این روزها را، روزهایی که مانده تا وضعیت اضطراری بگذرد. من اما گمان می‌کنم که مقصود مزامیر شمارش دیگری است: می‌خواهد به ما یاد دهد روزهایمان را بشماریم تا به آن‌ها قدر و ارزش دهیم. به همهٔ روزها، حتی این ایام که دورانی زجرآورند.
BookishFateme
کارهای زیادی هست که در این روزهای بحران می‌شود وقت صرفشان کرد. به شیوهٔ نظم‌دهی و زمان‌بندی خودمان. ما تحت ارادهٔ قدرتی میکروسکوپی هستیم که با وقاحت برایمان تصمیم می‌گیرد. تحت‌فشار و خشمگینیم، انگار در راه‌بندان گیر افتاده‌ایم، اما هیچ‌کس کنارمان نیست. در این فشار نامرئی، دلمان می‌خواهد به وضعیت عادی برگردیم، به خودمان حق می‌دهیم که بخواهیم وضعیت عادی شود. ناگهان وضعیت عادی مقدس‌ترین چیزی شده که داشته‌ایم، هرگز این‌قدر به آن اهمیت نداده بودیم و چون نیک در خود بنگریم حتی نمی‌دانیم وضعیت عادی چیست: چیزی است که می‌خواهیم پسش بگیریم.
BookishFateme
در این فشار نامرئی، دلمان می‌خواهد به وضعیت عادی برگردیم، به خودمان حق می‌دهیم که بخواهیم وضعیت عادی شود. ناگهان وضعیت عادی مقدس‌ترین چیزی شده که داشته‌ایم، هرگز این‌قدر به آن اهمیت نداده بودیم
sheloo

حجم

۱۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

حجم

۱۹۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۴ صفحه

قیمت:
رایگان