بریدههایی از کتاب بیست و هشت روز تمام
۴٫۲
(۱۲۰)
اغلب وقتی ترس وجودم را فرا میگیرد، سطح چیزی را لمس میکنم تا آرام شوم: سطح فلزات، سنگ، پارچه - فرقی نمیکند، مهم این است که متوجه شوم غیر از ترسم، چیز دیگری هم در دنیا وجود دارد.
Fatemeh Karimian
در مرگ، همهٔ ما انسانها مشابه بودیم - حتی اگر ادیان چیز دیگری ادعا کنند -
فافا
کسی برنده است که کمتر بترسد
fatima
به این غبطه میخوردم که او میتوانست به وجود خدا اعتقاد داشته باشد. چه خوب که آدم میتوانست با اعتقاد به وجود خدا آرامش بگیرد.
n re
«هرکسی آزاد است تصمیم بگیرد میخواهد چطور انسانی باشد.»
n re
تصمیم گرفتم شایعات را شایعات باقی بگذارم و روی زندگی تمرکز کنم، نه روی مرگ:
n re
«شصتوهفت سالِ خوب را روی کرهٔ خاکی سپری کردهام. این بیشتر از عمر اکثر آدمهاست، چه یهودی باشند چه آلمانی، یا اهل کنگو. حالا اگر آدم چند سالی سختی بکشد، در کارنامهٔ نهاییاش تأثیر چندانی نخواهد داشت.»
n re
مثل همیشه مجبور بودم به دوروبر توجه نکنم تا بتوانم زندگی را تحمل کنم.
n re
«نفس من خدا را گرامی میدارد و روحم از وجود خدا شادمان است...
n re
برای من هرگونه سیبی فوقالعاده بود. برای اکثر آدمهایی که مجبور بودند پشت حصارها زندگی کنند، خوردن سیبهای گندیده هم لذتبخش بود
n re
اغلب وقتی ترس وجودم را فرا میگیرد، سطح چیزی را لمس میکنم تا آرام شوم: سطح فلزات، سنگ، پارچه - فرقی نمیکند، مهم این است که متوجه شوم غیر از ترسم، چیز دیگری هم در دنیا وجود دارد.
z.gh
اگر فصل بهار فرا نرسیده بود، مردن آسانتر میشد. در این صبح ۱۹ آپریل ۱۹۴۳، خورشید بر فراز گتو هم میتابید و نهتنها زندگی را، بلکه مردن را هم برایمان سخت کرده بود.
Raynamaria
«اگر موجوداتی که ساکن قلمرو سلطنتی من هستند، باور کنند که دختری با در دست داشتن سه آینهٔ جادویی میتواند آنها را نجات بدهد، هیچوقت خودشان دست به اسلحه نمیبرند.»
«پس تمام اینها دروغ بود...» اصلاً نمیتوانستم باور کنم.
ظالم با خوشحالی گفت: «دومین سلاح بُرنده یک ظالم، دروغهایش است.»
هانا پرسید: «و بُرندهترین؟»
«ترس.»
میرالماسی
کسی برنده است که کمتر بترسد.
میرالماسی
پس از لحظهای سکوت، آموس متفکرانه گفت: «بیستوهشت روزِ تمام.»
پرسیدم: «چی؟»
«ما بیستوهشت روز تمام مقابل آلمانیها مقاومت کردیم.»
بیستوهشت روز؟ واقعیت داشت؟
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در همین حین یاد گرفت که در زندگی، مهمترین چیز رسیدن به نتیجه نیست، بلکه این است که آدم تصمیم به انجام کاری بگیرد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
خورشید بر فراز گتو طلوع کرد، و من بلافاصله این پرسش را از ذهنم دور کردم که آیا این آخرین طلوع خورشید است که میبینم. میخواستم فقط بازی فوقالعادهٔ رنگها را ببینم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
در این صبح ۱۹ آپریل ۱۹۴۳، خورشید بر فراز گتو هم میتابید و نهتنها زندگی را، بلکه مردن را هم برایمان سخت کرده بود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
اینکه چقدر دوام بیاوریم، مهم نیست. یک روز، یک ماه، یا فقط چند ساعت. مهم این است که اجازه ندهیم بدون مقاومت، ما را به سلاخخانه ببرند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
کل دنیا را از ذهنم بیرون کردم. هیچچیز فوقالعادهتر از این نبود که به هیچچیز فکر نکنم.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
حجم
۳۶۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
حجم
۳۶۰٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۴۰ صفحه
قیمت:
۶۹,۵۰۰
۴۸,۶۵۰۳۰%
تومان