بریدههایی از کتاب برای N
۳٫۱
(۴۷)
بالاترین درجهٔ دوست داشتن، «تقسیم بار گناه» است.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
فکر میکردم همهٔ آدمها ارزشهای مشترکی دارند، ولی خب ظاهراً اینطور نبود.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
توان من نه به دلیل استعداد خدادادی که نتیجهٔ تلاشهایم بود.
نه در درس و نه در ورزش، به هیچیک از همکلاسیهایم نباخته بودم، اما به این موضوع هم قناعت نکردم. اینکه در امتحانات پایانترم یک مدرسهٔ دولتی در روستا نفر اول بشوم به چه دردی میخورد؟ اینکه کاپیتان تیم فوتبال مدرسه بشوم به چه دردی میخورد؟ غیر از این بود که تلاش اصلی، گره زدن این موفقیتها به آینده بود؟
اما در جزیرهای که جمعیتش به سه هزار نفر هم نمیرسید، نمیدانستم موفقیتی که قرار بود حاصل تلاشهایم باشد، کجا بود. تنها چیزی که میشد با قاطعیت گفت، این بود که تا از جزیره بیرون نمیرفتم، هیچچیزی آغاز نمیشد.
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
آنچه برای یک آدم موفق نیاز است، پنج درصد استعداد و نودوپنج درصد تلاش است؛
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«حالا دیگر بهغیر از من هیچ مردی نمیتواند تو را دوست بدارد. نه، از حالا به بعد نوبت توست که مرا دوست داشته باشی. خب، بگو که مرا دوست داری و بعد ثابت کن که مرا دوست داری. اگر این کار را بکنی، آنوقت من هم از صمیم قلب تو را دوست خواهم داشت.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
«بهنظر من از بین ستارههای آسمان و ستارههای زمین، ستارههای روی زمین هستند که زیباترند.»
ડꫀꪶꫀꪀꪮρꫝⅈꪶꫀ
کودک درحالیکه در قسمتی عمیقتر از پوست خود احساس درد میکرد، با خود میاندیشید که چرا دارد لگد میخورد؟ به این خاطر که فنجان از دستش افتاد؟ به این خاطر که فنجان شکست؟ به این خاطر که شیر روی زمین پخش شد؟ به این خاطر که زمین کثیف شد؟ به این خاطر که نوشیدنی به هدر رفت؟ ولی اگر بهخاطر اینها بود، کاری نمیشد کرد.
Sara
کودک درحالیکه در قسمتی عمیقتر از پوست خود احساس درد میکرد، با خود میاندیشید که چرا دارد لگد میخورد؟ به این خاطر که فنجان از دستش افتاد؟ به این خاطر که فنجان شکست؟ به این خاطر که شیر روی زمین پخش شد؟ به این خاطر که زمین کثیف شد؟ به این خاطر که نوشیدنی به هدر رفت؟ ولی اگر بهخاطر اینها بود، کاری نمیشد کرد.
Sara
یکچهارم اول داستان را که خواندم، داخل دهانم یکجور احساس تلخی کردم و آن را کنار گذاشتم؛ چون احساس میکردم قصه به خاطرهای که مرده بود، اکسیژن رسانده است و آن خاطره بهیکباره شروع کرده بود به جوشیدن، و داشت زنده میشد.
Sam
«وقتی کسی همیشه در فضایی مشکلدار و بیمار قرار دارد، دیگر خودش متوجه مشکلدار بودن آن محیط نمیشود. میخواهم بیاید بیرون و ببیند که فضایی که در آن قرار داشته، چقدر مشکل داشته است. اگر باوجود این باز هم خواست که به آنجا بازگردد، جلویش را نمیگیرم.»
نسیم رحیمی
حجم
۲۲۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۲۱٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
تومان