بریدههایی از کتاب خود ناشناخته؛ فرد در جامعه امروزی
۲٫۴
(۱۷)
دریغا که پس از کمی که گذشت و این نشئه از سر آنها پرید، این آدمی که خود را فقط جزیی از اجزای یک توده فرض کرده و قدرت خود را در قدرت آن توده میداند، همین که اجتماعی انبوهتر و تودهای بزرگتر با شعارهایی پرسروصداتر دید فورا به سوی آن کشیده میشود. اما اگر فردی با خدای خود ارتباط داشته و بر روی پای خود ایستاده باشد، همین روحیه و وضع بهترین نگهبان برای او در مقابل نفوذهای مخرب توده و جلب و جذب به سوی آنهاست. آیا عیسی (ع) پیروان خود را در اثر تظاهرات و متینگ تشکیل دادنها بهدست میآورد؟ آیا از میان آن پنج هزار نفری که آنها را نان داد۱۳ کسی پیدا شد که با مردم دیگر همصدا نشده و فریاد نزند: به دارش بکشید؟ حتی آنکس را که لقب پتر۱۴ (صخره سنگ) داده بودند به لرزه شک درنیفتاده بود؟ آیا مسیح (ع) و پولس مقدس نمونههایی نمیباشند که روی روشندلیهای خود و با اطمینان به ایمان خویش، بدون توجه به رد و قبول خلق، راه خویش را دنبال کردهاند؟
Javad Azar
اگر آزادی و خودمختاری از آرزوهای قلبی بسیاری از افراد بشر نمیبود بهسختی میتوان باور کرد که بشریت میتوانست از سختی پایمال و هجوم دستهها و تودههای انبوه و فشارهای اجتماعات جان سالم بهدر برد.
Javad Azar
همانطوری که اعتقاداتی به آسانی و بدون زحمت بهدست آید، همین که کمی فکر و اندیشه به کار رود، یا باد ملایم مخالفی بر آنها بوزد، به آسانی از دست میروند، خواه ناخواه میان اعتقادات و اطلاعات علمی مردم برخوردی روی میدهد. آن اعتقاداتی که رویدادهای زندگی آنها را ریشهدار نکرده باشد دربرابر استدلالهای علمی مقاومت و پایداری نخواهند کرد. چرا که اعتقاد به تنهایی نمیتواند برای ما اطمینانهای قلبی ایجاد کند. آنجا که این اطمینانهای قلبی وجود نداشته باشد اعتقادات ما، گو اینکه، موهبت خدایی هم باشد پایدار نمیماند.
پویا پانا
خوشبختی و سعادت، تعادل روحی و بامعنی بودن زندگی، اینها و همه چیزهای دیگر، از راه تلاش فردفرد مردم به وجود میآید، نه از راه دولتها که از یک طرف چیزی جز قراردادی که افراد مستقل و آزاد به دور آن فراهم میآیند نخواهد بود؛ و از طرف دیگر وجود دولتها، و قدرتمندی آنها همیشه باعث ضعف افراد بوده و هرچه قدرت آنها بیشتر شود خطر از کار افتادن شخصیت افراد و تحت فشار قرارگرفتن آنها بیشتر میشود.
zeynab
افلاطون به خوبی میداند که صاحبان قدرتها، یعنی دولتها همیشه «آبادی خویشتن را به ویرانی مردم میدانند»
کرم کتاب
«هیچکس بالفطره عادل نیست مگر از راه اجبار، زیرا آن کس که خود را قادر به ارتکاب ستم دانست آن را مرتکب میشود. در واقع انسان فکر میکند سود و بهره ستمگری از عدالت بیشتر است.»
Narjes
تجربه نشان داده است، فقط به صرف اینکه کسی در جامعهای درآید، آن جامعه هرقدر هم عالی باشد، تغییری در باطن و روح آن کس ایجاد نخواهد کرد. آن چیزی را که ما میتوانیم در اثر کوشش و رنج فراوان بهدست آوریم هیچگاه محیط و جامعه نمیتواند به رایگان در دسترس ما بگذارد. برعکس یک محیط مساعد و کمک کار این گرایش خطرناک را در آدمی برمیانگیزد که همه چیز را از خارج از خود، از دیگران توقع داشته باشد. و حتی خطر این هم هست که گمان کند که آن تغییرات لازم باطنی در او ایجاد شده است و حال آنکه چیزی بر او اضافه نگشته است. این تغییرات و تحولاتی که باید در فرد ایجاد شود مربوط به امور خارجی نیست. این تغییرات و تحولات باید در باطن افراد ایجاد شود؛ تغییرات و تحولاتی که ضروریترین و بایاترین چیزهایی است برای مردم امروز و فردا؛ امروز و فردایی که مدام بر جمعیت دنیا افزوده شده و مدام فاصلهها کمتر و در نتیجه مدام خطر فراهم آمدن تودههای وسیع و تلمبار بیشتر میشود.
Javad Azar
این مطلب را نباید ناگفته گذارد که هنگامی که کلیسا میکوشد به یک توده بیشکل یک هدف و سازمان یکنواختی را بدهد، وقتی که کلیسا در اثر توجیهات و تلقیناتی چند میکوشد که افرادی را در یک جامعه از معتقدان درآورده و آن جامعه را زنده نگه دارد؛ این کار کلیسا از لحاظ اجتماعی باارزش و اهمیت میباشد که علاوه بر آن برای هر فردی یک زندگی بامعنی و هدفی را تأمین میکند که آن نیز خدمت غیرقابل تقدیری میباشد. اما این قضیه طرف دیگری را هم دارد که باید به آن توجه کرد. و آن این است که با درآوردن این مردم در یک جامعهای، کلیسا به آنها پویایی و تحرکی نمیدهد؛ در آنها آرزوهایی برمیانگیزد؛ به آنها هدفهایی نشان میدهد، اما آن جنبش و حرارتی را که آنها را بهسوی آن هدفها بکشاند در آنها ایجاد نمینماید.
Javad Azar
شگفتا که کلیسا نیز برای تقویت ایمان پیروان خود گاهگاهی متوسل به تظاهرات پرانبوه میشود. تو گویی کلیسا میخواهد ضعف ایمانی پیروان خود را با نیروهای شیطانی و اهریمنی و با ورد و جادو از میان ببرد و حال آنکه فلسفه وجودی کلیسا در این است که سلامت روح و فکر مردم را تأمین کند. گویی کلیسا این اصل مسلم که ابتداییترین مسلمیات روانشناسی عمومی است به گوشش نخورده که فرد در ازدحام جمعیتها و تودهها خرد و کوچک میشود و اخلاقا ضعیف میگردد. کلیساییان به دنبال این روش یعنی اهمیت دادن به تودههای انبوهی از وظیفه اصلی خود که عبارت باشد از راهنمایی فردفرد مردم به سوی یک زندگی نو و حیات جدید منحرف گشته است.
Javad Azar
نیرویی که از یک توده و اجتماعی که از خود چیزی ندارد، چون به حرکت درآید خواهناخواه دارای یک جلودار، یک بلندگو، خواهد شد و همین که او پیش افتاد، او بنا به حسابهایی که پیش خود میکند خود را رهبر، منجی، پیشوا قلمداد کرده و در موقع موقعش از هیچ کاری رویگردان نیست. چقدر تاریخ به ما نشان داده است که نیرومندترین تودهها و اجتماعات و سازمانها تنها بهدست ستمگرترین پیشوایان و بیارزشترین شعارها پایدار میماند. اینجاست که میدان برای لاف و گزافهای پوچ و بیمعنی و دمزدن از هزارهها پیش میآید (۴۶) که حتی مردم عادی و به خصوص همین مردم عادی توخالی بودن آنها را به خوبی درک میکنند.
Javad Azar
حجم
۱۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۵ صفحه
حجم
۱۳۸٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۵ صفحه
قیمت:
۴۵,۰۰۰
۳۱,۵۰۰۳۰%
تومان