بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هنر کارکردن | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب هنر کارکردن

بریده‌هایی از کتاب هنر کارکردن

نویسنده:جف گوینز
انتشارات:مهرگان خرد
امتیاز:
۳.۶از ۲۷ رأی
۳٫۶
(۲۷)
با این تفاسیر راز خوشبختی اگر شهرت و ثروت نیست، پس چیست؟ راز خوشبختی حالتی ذهنی است که او آن را «غرقگی» می‌نامد. غرقگی نقطهٔ تلاقی چیزی که در آن خوب هستید و چیزی که با آن چالش دارید، است؛ جایی‌که دشواری و شایستگی به هم می‌رسند.
sora 入
براساس گفته‌های اریکسون و گروه پژوهشی‌اش برای تمرین سنجیده و حساب‌شده، به سه مؤلفه نیاز داریم. نخست اینکه یک تمرین سنجیده به زمینه نیاز دارد؛ زمان و انرژی‌ای که هر شخص در کنار مربیان می‌گذارد و مواد آموزشی و امکاناتی که برای آموزش نیاز است.
زهرا رشیدی
واقعیت این است که نمی‌شود در یک مهارت صرفاً با تکیه بر خود به درجهٔ استادی رسید. کشف رسالت بدون کمک و یاری دیگران امکان‌پذیر نخواهد بود. همهٔ داستان‌ها دربارهٔ آدم‌های موفق، حول محور اجتماع و مشارکت می‌چرخد. بعضی‌ها با ارادهٔ خودشان به شما کمک می‌کنند، حال آن‌که بعضی دیگر اتفاقی در مسیر مشارکت در آموزش شما قرار گیرند. اما اگر عاقل باشید، می‌توانید از همهٔ این کمک‌ها، چه ارادی و چه غیرارادی، استفاده کنید. وقتی در جادهٔ کشف خویشتن قدم برمی‌دارید، این فقط شما نیستید که در این مسیر حرکت می‌کنید. «هیچ انسانی یک جزیره نیست.»
sora 入
برای ما، یعنی کسانی که در عصر مایکروفر و برنامه‌های پربینندهٔ تلویزیون رشد کرده‌ایم، مفهوم مهارت گمشده و ناشناخته است. ما جوری بزرگ شده‌ایم که یاد نگرفتیم کاری را با کیفیت ممتاز انجام دهیم؛ برای نسل ما اگر کاری راحت بود و انجام می‌گرفت، کافی بود. در جهانی که تمایل به سمت پیروی از راهی است که کم‌ترین مقاومت را بطلبد، هدف تنها راحتی است نه کار ممتاز کردن. (در جهانی که در آن کمترین مقاومتی نسبت به پیروی وجود ندارد راحتی یگانه هدف است نه کار ممتاز انجام دادن) و به‌خوبی ازعهدهٔ کار برآمدن در مرتبهٔ دوم اهمیت قرار دارد. اما چه می‌شد اگر انجام سریع و آسان کارها امتیاز محسوب نمی‌شد؟ چه می‌شد اگر کار ما با این هدف بود که نه‌تنها خدمتی به جهان شود بلکه باعث افزایش مهارت انجام دهنده کار می‌شد؟
میمْ؛ مثلِ مَنْ
هنگام تردید، متعهد شوید امیدوارم تا الان روشن شده باشد که فرایندی منفعل پیش رو نداریم. شما باید به گذر از این مسیر متعهد باشید و این کار همیشه هم آسان نیست. در دنیای امروز، ما با مشکل متعهدشدن روبه‌رو هستیم. به هر طرف نگاه می‌کنید، می‌توانید نبود تعهد یا دنبال‌نکردن چیزی تا آخر را ببینید. رهبران از انجام مسئولیت‌های خود شانه خالی می‌کنند. سیاست‌مداران «حزب رقیب» را می‌کوبند و بسیاری از افراد، بی‌هدف از شغلی به شغلی دیگر می‌روند، بدون اینکه تعهدی واقعی به هیچ‌یک از آن‌ها داشته باشند. همهٔ ما در مرحله‌ای از زندگی در کشمکش تعهددادن به کاری هستیم که برای یافتن هدفمان از زندگی ضروری است. پیش از آن عادت داشتیم چیزی را برای شش ماه یا حداکثر چند سال امتحان و بعد رهایش کنیم. اما پیشه چنین راه و رسمی ندارد. پیشه چیزی نیست که امتحانش کنید، بلکه باید خودِ آن شوید.
میمْ؛ مثلِ مَنْ
داستان دوم، برعکس اولی است. به جای فردی خودساخته، آدمی دست و پا بسته را می‌بینید. اعتقاد این آدم این‌گونه است؛ «هر چه پیش آید، خوش آید. زندگی برخلاف خواستهٔ ما در جریان است. تو روی هیچ‌چیز کنترلی نداری و در نهایت وقتی به عقب برگردی و به زندگی‌ات نگاه کنی، می‌بینی راه دیگری نداشتی. اما کجای این داستان، ماجرای هیجان‌انگیز یا شگفت‌آوری دارد؟ آنجا که همه‌چیز از قبل مثل یک سناریو نوشته شده است؟ شگفتی داستان‌های بی‌شمار کسانی که در بستر مرگ اعتراف به پشیمانی می‌کنند، کجاست؟ حتی وقتی از «سرنوشت» و «تقدیر» حرف می‌زنیم هم می‌خواهیم باور کنیم که اندک کنترلی روی زندگی خود داریم. پس راه دیگری هم باید باشد.
میمْ؛ مثلِ مَنْ
وقتی کار اصلی زندگی‌مان را با دیگران مشترک می‌شویم، وقتی می‌پذیریم این کارها تا زمان مرگمان هم تمام نمی‌شود، نه‌تنها به درکی از قابلیت‌های خودمان می‌رسیم بلکه به دیگران هم کمک می‌کنیم همین کار را انجام دهند. چون در نهایت موفقیت این نیست که چه کارهای زیادی برای زندگی‌تان انجام داده‌اید، بلکه آن چیزی است که از شما باقی می‌ماند. درواقع همهٔ رسالت همین است؛ مهم میراثی است که از خود به جا می‌گذارید.
tark khial
خود من قبلاً فکر می‌کردم رسالت یعنی انجام کاری خوب در این جهان. اما حالا فهمیده‌ام که رسالت به معنای تبدیل شدن به یک آدم خوب است؛ آدم خوبی که اجازه می‌دهد خوبی‌اش بر جهان اطرافش اثر بگذارد.
حسین یزدی
بسیاری از ما در درک قابلیت‌های خود مشکل اساسی داریم. ما انتظاراتمان اغلب فراتر از توانایی‌هایمان هستند و باوجود شواهدی که برعکس این ماجرا را ثابت می‌کند، همچنان با اصرار افسانه‌ای به نام استعداد را باور داریم. بر اساس این افسانه بعضی‌ها با توانایی‌های خاصی به دنیا آمده‌اند یا نمی‌توان پا را فراتر از شرایط گذاشت و به چیزی بزرگ‌تر از هرآنچه قبلاً بوده است، دست یافت. با باور چنین افسانه‌هایی خودمان را گول می‌زنیم.
esrafil aslani
اول اینکه باید اراده داشته باشید که به دشواری‌های مسیر به چشم فرصتی برای آموختن درسی تازه نگاه کنید و با اراده خود را از دل شکست عبور دهید. دوم، باید دقت داشته باشید که در مسیر اشتباه پیشروی نکنید. باید به اشتیاق خود توجه کنید و نسبت به وسوسهٔ موفق شدن آگاه باشید. خوب بودن در کار یا چیزی به تنهایی کافی نیست، باید روی چیزی که به خاطرش به این دنیا آمده‌اید تمرکز کنید
ققنوس
امروز مشکل این است که بسیاری از ما شغلمان را فقط به چشم یک وظیفه می‌بینیم، چیزی که مجبوریم انجامش دهیم تا هزینه‌های زندگی‌مان را تأمین کنیم. یا کار را به چشم وسیله‌ای برای بهبود زندگی ببینیم و ابزاری که با آن آن‌قدر پول درآوریم که بتوانیم هرچه از گذشته تا اکنون در زندگی دلمان خواسته بخریم. اما هیچ‌کدام از این‌ها موجب ایجاد حس خرسندی نمی‌شوند. روش «اول خودم» برای یافتن پیشه، درست نیست.
sora 入
آلمان یکی از کشورهایی‌ست که کم‌ترین نرخ بیکاری را در میان کشورهای اروپایی دارد. دلیلش وجود «سیستم دوگانه» در این کشور است، به این معنا که جوانان با ثبت‌نام در مدارس فنی و حرفه‌ای می‌توانند وقتشان را بین درس و کار تقسیم کنند. در این سیستم، دانش‌آموز هفته‌ای یک یا دو روز کار می‌کند و بقیهٔ روزها به مدرسه می‌رود.
زهرا رشیدی
واقعیت این است که هزینهٔ تعهدندادن سنگین‌تر از هزینهٔ انتخاب غلط است. چون وقتی شکست می‌خورید، درس می‌گیرید. اما از تعهدندادن، از انتخاب بی‌عملی چه عایدتان می‌شود؟ هیچ. وقتی بی‌دلیل توقف می‌کنید، وقتی در نتیجهٔ ترس معطل می‌شوید، چیزی هم نمی‌آموزید. هر انتخاب غلط به اندازهٔ خودش باعث رشد شخصیت شما می‌شود و قدرت انعطافتان را بیشتر می‌کند و باعث می‌شود برای آنچه در ادامهٔ راه رخ می‌دهد، آماده‌تر شوید.
زهرا رشیدی
رسالت یک انفجار نور ناگهانی نیست بلکه تلنگری ملایم و دائمی است که تا وقتی دست به عمل نزنید، رهایتان نمی‌کند. این واکنش شما به این رسالت است که خاصش می‌کند، نه چگونگی رخ دادنش.
sora 入
به‌طور کلی افراد موفق در مقطعی از زندگی با یک راهنما، مربی یا آموزگار روبه‌رو شده‌اند که به آن‌ها در طول مسیر زندگی کمک کرده و روی توانایی‌هایشان سرمایه‌گذاری کرده است تا برای چیزی که به خاطرش به دنیا آمده‌اند، رشد کنند.
sora 入
وقتی به کسی فکر می‌کنیم که دنبال رسالتش است، اغلب تصویر آدمی در ذهنمان نقش می‌بندد که آمادگی کامل برای آن رسالت دارد کسی که از همان اول می‌دانسته برای چه پا به این دنیا گذاشته است، کسی که طرح و برنامه دارد. مثلاً کسی که صدای خدا را شنیده و کشیش یا روحانی شده یا ورزشکاری حرفه‌ای که همهٔ بچه‌گی‌اش به توپ‌بازی در حیاط گذشته و حالا به فوتبالیستی در رده جهانی تبدیل شده است. تصویر ذهنی ما از این فرد کسی است که دقیقاً می‌دانسته قرار است با زندگی‌اش چه کند و درست در زمان مناسب آن کار را انجام داده است. اما یافتن رسالت همیشه هم این‌طور نیست. گاهی یا شاید بهتر است بگوییم اغلب، مسیر پرپیچ و خمی دارد.
میمْ؛ مثلِ مَنْ
رسالت به این شکل اتفاق می‌افتد: رسالت یک انفجار نور ناگهانی نیست بلکه تلنگری ملایم و دائمی است که تا وقتی دست به عمل نزنید، رهایتان نمی‌کند. این واکنش شما به این رسالت است که خاصش می‌کند، نه چگونگی رخ دادنش.
tark khial
بسیاری از ما در مقطعی از زندگی‌مان چیزی را با وعدهٔ رسیدن به چیزی بهتر، رها کرده‌ایم. و خیلی از ما در نهایت ناامید شدیم چون فهمیدیم شغل یا رابطهٔ بعدی هم همان شکایت‌ها و مشکلاتی را دارد که روزی از دستشان فرار کردیم.
کاربر ۴۴۷۰۴۸۴
نباید زندگی را برای اینکه فرصت مناسب از راه برسد، متوقف کرد یا منتظر ماند اوضاع بهتر شود بلکه باید زندگی را تا جایی که می‌شود، زندگی کرد.
کاربر ۴۴۷۰۴۸۴
درست همان چیزهایی که تلاش می‌کنید از آن‌ها بگریزید، همان‌هایی هستند که بیش‌تر از هرچیز برای رقم زدن این داستان بزرگ نیازشان دارید.
حسین یزدی

حجم

۱۸۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

حجم

۱۸۶٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۲۵ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان