بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آن چیزها که می‌توانستند باشند | طاقچه
تصویر جلد کتاب آن چیزها که می‌توانستند باشند

بریده‌هایی از کتاب آن چیزها که می‌توانستند باشند

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۰از ۷ رأی
۳٫۰
(۷)
من می‌توانم تنهایی‌ام را ارزانی‌ات کنم
pejman
مفهوم سایه: «حد فاصل میان دو گرگ‌ومیش»
کرم کتاب
اگر می‌توانستم دوباره زندگی کنم در آن مجال تلاش می‌کردم تا اشتباهاتِ بیشتری را مرتکب شوم دیگر تلاش نمی‌کردم تا کمال یابم یا بمانم در آرامش بیشتری می‌زیستم لبریزتر از آنی می‌شدم که اکنون هستم راستش را بخواهید کمتر هر چیزی را جدی می‌گرفتم کمتر بهداشت را رعایت می‌کردم بیشتر خود را در مخاطره می‌سپردم بیشتر به گشت‌وگذار می‌رفتم می‌نشستم به تماشای غروب بیشتر به کوهنوردی می‌رفتم بیشتر در رودخانه‌ها شنا می‌کردم بیشتر به جاهایی می‌رفتم که تابه‌حال نرفته‌ام
mahsa
اکنون ماییم که لمس می‌کنیم خستگی‌ناپذیر بودنش را مانند شراب کهنه و کیست یارای لحظه‌ای خیرگی در چشمانش بی‌آن‌که گیج شود که زمان نیز اعتبار اِزالت اوست باش تا آرزو کنیم ای کاش که وجود نداشت شب برای آن خرده‌های شکننده‌مان: چشم‌ها
ali73
خواب‌هایی که از جنس رؤیا نیستند رؤیاهایی که خواب نی‌اند که خودِ خودِ مرگ‌اند آری مرگ...
alishirvani

حجم

۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

حجم

۶۰٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۴ صفحه

قیمت:
۱۰۰,۰۰۰
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد