بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرد گمشده | صفحه ۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرد گمشده

بریده‌هایی از کتاب مرد گمشده

انتشارات:نشر سنگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹۰ رأی
۳٫۷
(۹۰)
حالا بیش‌تر روزها با فکر اگرها سپری می‌شد.
zohreh
«فکر می‌کنی تصمیم درستیه؟» «بله. انتخاب بهتری وجود نداشت.»
zohreh
بچهٔ ناخواسته بودن تقصیر او نبود، اما کمکی به او نمی‌کرد.
zohreh
حرف نمی‌زدند و ادامهٔ راه به خاطر همین طولانی‌تر شد.
zohreh
فقط می‌خوام بگم فرقی نمی‌کنه دیگران فکر می‌کنن چی دیدن یا جنا باید چی کار می‌کرد. در واقع فقط دو نفر اون‌جا بودن و...
zohreh
دو نفر دو چیز متفاوت از یه ماجرا تعریف می‌کنن و هر دو فکر می‌کنن حق با خودشونه.
zohreh
همیشه می‌گفت بچه‌های سرگردان بلندتر فریاد می‌زنن. مادرهاشون تا پایان عمر صدای گریهٔ اون‌ها رو تو باد می‌شنون.
zohreh
«همیشه می‌گفت بچه‌های سرگردان بلندتر فریاد می‌زنن. مادرهاشون تا پایان عمر صدای گریهٔ اون‌ها رو تو باد می‌شنون. به نظرت این درسته؟» «که این‌جا روح داره؟» «که مادرها صدای بچه‌های گمشدشون رو توی باد می‌شنون.» «اوه.» دوباره دست مادرش را گرفت. «نه.» در واقع نمی‌دانست. اگر درست بود، زوزهٔ باد در مناطق دورافتاده چنان بلند بود که گردوخاک هرگز آرام نمی‌شد.
zohreh
همیشه می‌گفت بچه‌های سرگردان بلندتر فریاد می‌زنن. مادرهاشون تا پایان عمر صدای گریهٔ اون‌ها رو تو باد می‌شنون.
zohreh
«همیشه می‌گفت بچه‌های سرگردان بلندتر فریاد می‌زنن. مادرهاشون تا پایان عمر صدای گریهٔ اون‌ها رو تو باد می‌شنون. به نظرت این درسته؟» «که این‌جا روح داره؟» «که مادرها صدای بچه‌های گمشدشون رو توی باد می‌شنون.» «اوه.» دوباره دست مادرش را گرفت. «نه.» در واقع نمی‌دانست. اگر درست بود، زوزهٔ باد در مناطق دورافتاده چنان بلند بود که گردوخاک هرگز آرام نمی‌شد.
zohreh
مردم کمرون را دوست داشتند و حتی اگرهم نداشتند، برای مرده‌ها همه کاری می‌کردند.
zohreh
«این کار رو با خودت نکن. اتفاقی نبوده که بتونی تغییرش بدی.»
zohreh
«به نظرت حالش بدتر نشده؟» «راستش، به نظرم مثل همیشه‌ست.»
zohreh
احساس تأسف تیز و تندی در وجودش پیچید.
zohreh
اتفاقی که ژاک مدت‌ها از آن می‌ترسید خیلی عادی در جریان بود. او از همه چیز خسته شده بود.
zohreh
نمی‌دانست چه‌طور شد که در آخر، کار به خنده و قهقهه کشید. نه به خاطر اتفاقاتی که افتاده بود، به خاطر چیزهای دیگر، چیزهای کوچکی که باعث می‌شوند مشکلات قابل تحمل‌تر شوند.
zohreh
حس می‌کردند در خلأ راه می‌روند.
zohreh
«فکر کنم خوبیم. به نظرم. با توجه به شرایط خوبیم.»
zohreh
ناتان پرسید: «نظرت دربارهٔ حومهٔ شهر چیه؟» و خندید. «عالیه. انگار روی لبهٔ زمین باشی.»
zohreh
کم همیشه کارش زیاد بود، اما همه چیز رو سر و سامون می‌داد.
zohreh

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان