بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مرد گمشده | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مرد گمشده

بریده‌هایی از کتاب مرد گمشده

انتشارات:نشر سنگ
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۹۰ رأی
۳٫۷
(۹۰)
داخل آمبولانس با وجود گرما پتویی روی دوش لیز انداخته بودند، زیر لکه‌های خشک شدهٔ خون تقریباً قابل شناسایی نبود. استیو گفته بود: «شانس آورد. خوب می‌شه.» ناتان مادرش را نگاه کرده بود، مبهوت و زخمی و فکر کرده بود با شانس خیلی فاصله دارد.
zohreh
ناتان اغلب با خودش فکر می‌کرد خنده‌دار است که پرچم‌های قرمز هشدار را چه‌طور در ذهنش روشن و در اهتزاز می‌ییند.
zohreh
صبح وقتی بلند شد، تمام ایده‌هایش تبخیر شده بودند و چیزی که فکر می‌کرد می‌بیند، ناگهان تیره شده بود.
zohreh
این‌جا همیشه چیزی هست که باید مراقبش باشی.
zohreh
احساس پوچی می‌کرد. عادت داشت روزش را خیلی زود در تاریکی شروع می‌کرد، اما این چند ساعت آخر تمام توانش را گرفته بود.
zohreh
گاهی انگار چیزی از آسمان صدایش می‌کرد. مثل ضربان قلب با پافشاری و کاملاً متقاعد کننده. حالا می‌شنید و یک قدم برداشت، بعد قدمی دیگر.
zohreh
شب وقتی آسمان به نظر کوچک‌تر شده بود، حس می‌کرد میلیون‌ها سال پیش است و کف دریا راه می‌رود. میلیون‌ها سال پیش وقتی هنوز میلیون‌ها اتفاق طبیعی قرار بود بیفتد، یکی بعد از دیگری، تا این سرزمین همان‌طور که جلو چشمش است، شکل بگیرد. جایی که در آن رودخانه‌ها بدون باران جریان دارند، فسیل صدف‌های دریایی صدها مایل دورتر از دریا تشکیل شده‌اند و انسان‌هایی زندگی می‌کنند که ماشین‌شان را ترک می‌کنند و به سوی مرگ می‌روند.
zohreh
حالت صورتش به‌ندرت تغییر می‌کرد، به همین خاطر سخت می‌شد حدس زد به چه چیزی فکر می‌کند.
zohreh
با وجود این‌که خودش سالم و سرحال آن‌جا نشسته بود، به برادرش که زیر برزنت خوابیده بود، احساس حسادت می‌کرد.
zohreh
ترسیده بودم و حس می‌کردم تنهام و گیر افتادم.
zohreh
هر دومون دنبال زندگی بهتری بودیم. اما بهتر نشد. زندگی‌مون شبیه همون چیزی بود که پشت سر گذاشته بودمش.
zohreh
خیلی ناامید و خسته شده بودم. این همه راه رو اومده بودم تا زندگیم درست مثل قبل باشه. دیگه توان مبارزه نداشتم. چه فایده‌ای داشت؟
zohreh
حس کرد درد آشنای از دست دادن موقعیت‌ها در وجودش پیچید.
zohreh
«جمعیت زیادی اومده بود؟» «آره.» «فکر می‌کنی برای ما هم این قدر شلوغ بشه؟» «نه.» «من هم فکر نمی‌کنم.»
zohreh
«زندگی این‌جا سخته. همه دنبال راهی هستیم تا به بهترین شکل زندگی کنیم. اما قبول کن، حتی یه نفر هم نیست که دربارهٔ چیزی به خودش دروغ نگفته باشه.»
zohreh
مردم همیشه تظاهر می‌کنند حال‌شون خوبه. هر روز و تا پایان عمر.
zohreh
مردم همیشه تظاهر می‌کنند حال‌شون خوبه. هر روز و تا پایان عمر.
zohreh
بله گفتن راحت‌تر از نه گفتن بود.
zohreh
«آدم خودش باید تصمیم بگیره چی به نفعشه و انتخاب کنه،‌ اما این مال زمانیه که حق انتخاب داشته باشی. در غیر این صورت باید کار درست رو انجام بدی و لذت ببری.»
zohreh
ناتان دهانش را باز کرد و دوباره بست. ناامیدی‌ای که در صورت کتی بود مجبورش کرد دوباره دهانش را باز کند.
zohreh

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۱٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان