بریدههایی از کتاب مرد گمشده
۳٫۷
(۸۵)
«کمرون فکر میکرد میتونه مثل پدرش نباشه. واقعاً فکر میکنم دوست داشت پدر و شوهر خوبی باشه و میتونست عالی باشه. واقعاً هم بود. اما یهو عوض میشد. بدون هیچ دلیلی. اصلاً یه آدم دیگه میشد. من مدتها نگرانش بودم تا اینکه یه روز بیدار شدم و حس کردم ازش میترسم.»
zohreh
«ما همه به شما حسودیمون میشد، چون پسرهای زیادی اطرافمون بودند، ولی هیچکدوم به درد نمیخوردن و اون اینقدر زود یکی رو پیدا کرده بود. همیشه برامون تعریف میکرد چهقدر با هم خوش میگذرونین و تو میخندوندیش.»
zohreh
نمیتوانست کامل توضیحش بدهد. مثل ضربانی در سرزمینی خالی. سنگینی عجیبی که نشان میداد هوا را با کس دیگری شریک هستی. میدانست که باید توضیحی برای این احساس وجود داشته باشد. ادراکِ ناخودآگاه چیزی نامعلوم در چشمانداز. چیزی بیشتر از این نبود و البته دقیق هم نبود. و صدها بار در طول سالیان شخصی ناشناخته را در افق دیده بود.
zohreh
همه چیز با گذشت زمان درست میشد.
zohreh
ناتان سعی میکرد جلو زاندر با او دعوا نکند. تقصیر بچه نبود که آنها با هم کنار نمیآمدند. این را هم قبول داشت که همه چیز تقصیر ژاک نبود.
zohreh
زاندر که بچه بود، ناتان عادت داشت در تاریکی کنار تختش بنشیند و آرام گیتار بزند. این یکی از تنها چیزهایی بود که انگار مدتی او را آرام میکرد و ناتان خیلی تعجب میکرد که از نظر ژاک این کار بیشتر آزاردهنده بود تا آرام بخش.
zohreh
صدها سؤال دیگر داشت، اما هیچ کدام را نپرسید. نمیشد پشت بیسیمی که هرکس دلش میخواست میتوانست حرفهایشان را بشنود، چیزی گفت.
zohreh
رویکرد کمرون به زندگی همیشه همراه با نظم بود. هر کاری میخواست انجام دهد اول فکر میکرد به چه نتیجهای میخواهد برسد، بعد خیلی منظم کارش را انجام میداد. ناتان اغلب تلاش کمی میکرد و انتظار زیادی داشت. هر بار راه حل کمرون موفقتر بود.
Mahsa🌙
بعضی آدمها بودنشان غنیمت است.
Pashmak Book
در طول سالها، ناتان فهمیده بود کنار آمدن با تنهایی بعد از کمی ماندن در خانه بهمراتب راحتتر میشد. بعد از چند روز، تنهایی تبدیل به روزمرگی میشد و گاهی در پس دردهای کوچکتر ناپدید میشد.
Artin li
حجم
۲۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
حجم
۲۷۱٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۵۲ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
تومان