بریدههایی از کتاب با اقتدار برخاستن؛ آنهم وقتی زمین خوردهایم و تنهاییم
۳٫۰
(۶۲)
دلشکستهها واقعاً شجاعترین افراد در بین ما هستند؛ جرئت عشقورزیدن داشتهاند و جرئت بخشش را نیز دارند.
سی. اس. لوئیس در یکی از نقلقولهای موردعلاقهٔ من این موضوع را بهزیبایی بیان کرده است:
عاشقبودن یعنی آسیبپذیربودن. به هرچیزی عشق بورزید، قلبتان مطمئناً شکنجه میشود و شاید بشکند. اگر بخواهید مطمئن شوید که ضربهای به قلبتان نمیخورد، نباید آنرا به هیچکس بدهید، حتی به حیوان. آنرا بهدقت در سرگرمیها و کمی تجمل بپیچید؛ از همهٔ گرفتاریها پرهیز کنید. قلبتان را در جعبهٔ جواهر یا تابوتِ خودخواهیِ خود با امنیت حبس کنید؛ اما قلبتان در آن جعبهٔ امن، تاریک، بیحرکت و بدون هوا تغییر خواهد کرد. نخواهد شکست؛ نشکستنی، نفوذناپذیر و غیرقابلنجات خواهد شد. عشقورزیدن یعنی آسیبپذیربودن.
donye.book
درد فقط به این سبب که تأییدش نمیکنید، از بین نمیرود. درحقیقت اگر درد بدون کنترل بماند، چرک میکند، رشد میکند و به رفتارهایی منجر میشود که کاملاً در تضاد با کسی است که میخواهیم باشیم.
donye.book
«زندگی تماموکمال» را بهصورت ورود به زندگی خود از جایگاهی ارزشمند تعریف میکنم. این یعنی پرورش شجاعت، دلسوزی و روابطمان، برای اینکه صبح بیدار شویم و فکر کنیم مهم نیست چه کاری انجام میشود و چقدر کار باقی مانده است؛ من کافیام. این نوع زندگی یعنی رفتن به رختخواب با این فکر که بله، من ناکامل و آسیبپذیرم و گاهی نگرانم و هراس دارم، اما همهٔ اینها حقیقتِ شجاعتم و این موضوع را که ارزشِ عشق و تعلق دارم، تغییر نمیدهند.
Golnaz Javaheri
کلهخرِ واقعی از نظر من کسی است که میگوید: «خانوادهٔ ما واقعاً داره درد میکشه. میتونیم از پشتیبانیتون استفاده کنیم.» و مردی که به پسرش میگوید: «اینکه غمگین باشی، عیبی نداره؛ همهٔ ما غمگین میشیم. فقط باید دربارهش حرف بزنیم.» و زنی که میگوید: «تیممون سهلانگاری کرد. باید دست از متهمکردن همدیگه برداریم و دربارهٔ اتفاقهایی که افتاده حرف بزنیم تا بتونیم درستش کنیم و پیش بریم.»
مهنوش
یکی از حقایق زندگیِ صادقانه این است که یا به داستان خود وارد میشوید و حقیقت خودتان را میپذیرید، یا خارج از داستانتان زندگی میکنید و برای پیداکردن ارزش خود دوندگی میکنید.
hamid rezam
همان ثانیهای که زمین میخورید، شکست میخورید، از ناامیدی رنج میبرید، خرابکاری میکنید یا حس میکنید قلبتان شکسته است، همهچیز آغاز میشود. مهم نیست آمادهٔ ماجراجوییِ هیجانی باشید یا خیر، درد و آسیب اتفاق میافتد و برای تکتک ما رخ میدهد، بدون استثنا. تنها تصمیمی که باید بگیریم این است که در زندگیِ خودمان چه نقشی ایفا خواهیم کرد: آیا میخواهیم داستان بنویسیم یا آن قدرت را به دست شخصِ دیگری بدهیم؟ انتخاب نوشتن داستان خودمان به این معناست که ناراحت میشویم؛ درواقع انتخاب شجاعت در برابر راحتی است.
کاربر ۱۲۷۱۲۲۸
وقتی در مسیر خود هستید، کائنات دست به دست هم میدهند تا به شما کمک کنند.
کاربر ۱۲۷۱۲۲۸
متضاد کمبود فراوانی نیست؛ متضاد کمبود صرفاً کافیبودن است. همدلی متناهی نیست و شفقت مثل پیتزای هشتتکه نیست.
ناسا
روحانیانی که از طریق ایمان با مردم همراه میشوند و رهبران معتمد، چهچیز مشترکی دارند؟ پاسخ روشن بود: آنها قدرت هیجان را میدانند و از تکیه بر ناراحتی هراسی به دلشان راه نمیدهند.
terme toranj
دانستنِ داستانهای زمینخوردنمانْ ما را شجاعتر میکند.
donye.book
«ناامیدی انتظاری برآوردنشده است و هرچه انتظارات برجستهتر باشند، ناامیدی عمیقتر خواهد بود.»
donye.book
«هیچکس به من نگفته بود حس اندوه اینقدر شبیه حسِ ترس است.» وقتی در حال عقبنشینی و فرار هستیم، نمیتوانیم با اقتدار برخیزیم.
donye.book
این طعنهآمیز است که تلاش میکنیم پذیرش داستانهای دشوار خود را انکار کنیم تا کاملتر یا قابلقبولتر بهنظر بیاییم؛ اما تمامیت ما، حتی صمیمت ما، درواقع به یکپارچهسازیِ همهٔ تجاربمان، ازجمله زمینخوردنها، بستگی دارد.
Golnaz Javaheri
۲. وقتی به خدمت شجاعت درمیآییم، هرگز نمیتوانیم به عقب برگردیم.
مهدی
۱. اگر بهاندازهٔ کافی، اغلب فقط بهاندازهٔ کافی، شجاع باشیم، زمینخوردن را برمیگزینیم؛ این طبیعتِ آسیبپذیری است.
مهدی
میتوانیم از شکستها، خرابکاریها و زمینخوردنهای خود سر برآوریم، اما هرگز نمیتوانیم به جایی که پیش از شجاعتیافتن یا پیش از زمینخوردن بودیم، برگردیم. شجاعت ساختار حسیِ ذاتمان را تغییر میدهد. این تغییر اغلب حس عمیق فقدان را ایجاد میکند. گاهی طی فرایند برخاستن، خود را بهشدت دلتنگِ جایی مییابیم که دیگر وجود ندارد. میخواهیم به آن لحظهٔ پیش از ورود به میدان نبرد بازگردیم؛ اما جایی برای برگشتن وجود ندارد. آنچه این شرایط را بازهم دشوارتر میکند، این است که حالا سطح جدیدی از آگاهی دربارهٔ معنای شجاعت داریم. دیگر نمیتوانیم ادای آنرا دربیاوریم. حالا میدانیم کِی در حال ابراز وجودیم و کِی پنهان میشویم، کِی براساس ارزشهایمان زندگی میکنیم و کِی اینطور نیست. آگاهی جدید ما میتواند نیروبخش نیز باشد. میتواند حس هدف ما را شعلهور کند و تعهد ما به یکدلی را یادآور شود.
hamid rezam
استیو جایز بر این باور بود که «خلاقیت فقط ارتباط برقرار کردن میان چیزهای مختلف است». او اعتقاد داشت خلاقیت یعنی وصلکردنِ تجربههایی که داشتهایم، برای تولید چیزهای تازه.
pari
حقیقت این است که زمینخوردن دردناک است.
جسارت در این است که شجاع بمانید و مسیرِ برخاستن را بجویید.
خورشیدِ تاریک"
«معنویت بهمعنای شناخت و تجلیل این مسئله است که همهٔ ما بهواسطهٔ قدرتی بزرگتر از همهمان، با یکدیگر ارتباطی ناگسستنی داریم و ارتباط ما با آن قدرت و با یکدیگر ریشه در عشق و تعلق دارد. تمرین معنویت به زندگیِ ما حس روشنبینی، معنا و هدف میبخشد
farnaz3000
«همیشه نمیتوانید آنچه را میخواهید بهدست بیاورید، اما اگر گاهی تلاش کنید، ممکن است آنچه را نیاز دارید بهدست بیاورید» (از اساتید جگر و ریچاردز، ۱۹۶۹).
farnaz3000
حجم
۳۱۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
حجم
۳۱۱٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۸۶ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۱۷,۷۰۰۷۰%
تومان