بریدههایی از کتاب بدن هرگز دروغ نمیگوید
۳٫۹
(۱۱۵)
نکتهٔ اصلی اینجاست که هر بار که هیجانات قوی خود را سرکوب میکنیم، به خاطرات ذخیرهشده در بدن خود اهمیت نمیدهیم و توجهی را که برایش فریاد میکشد از آن دریغ میداریم، خصیصههای فرسایندهٔ افسردگی بر ما چیره میشود.
کنعانی
گاهی، افراد برای پر کردن خلأهایی که مادر در وجود آنها به جا گذاشته، از مواد مجاز (مثل الکل، نیکوتین و داروهای نسخهای) استفاده میکنند. کودک بهلحاظ احساسی به قدر کافی تغذیه نمیشود و در بزرگسالی هم، جایگزینی برای آن پیدا نمیکند. این خلأ، بدون مواد مخدر، خود را مانند حس گرسنگی فیزیکی نشان میدهد که به شکم چنگ میزند و آن را منقبض میکند. احتمالاً پایه و اساس اعتیاد در همان آغاز زندگی شکل میگیرد؛ مانند پرخوری عصبی و دیگر اختلالات تغذیهای
mohamad6300
افرادی هم که در کودکی آزار دیدهاند، در تمام عمر انتظار میکشند که بالأخره روزی عشقی را که از آنها دریغ شده، دریافت کنند. چنین انتظاری، وابستگی آنها را به پدر و مادر تشدید میکند. این وابستگی همان چیزی است که در اعتقادات دینی از آن با نام عشق یاد میشود و بهعنوان فضیلت، ستایش میشود. متأسفانه چون هنوز بیشتر مردم زیر سیطرهٔ اصول اخلاقی سنتی قرار دارند، در بیشتر روشهای درمانی نیز این وابستگی ستوده میشود. افراد ناچارند برای این اصول اخلاقی بهایی بپردازند و این بها را بدن میپردازد.
کاربر ۳۷۳۶۸۵۸
"واقعیت این است که به محض اینکه حالم خوب میشود، شما همه چیز را خراب میکنید تا حال من دوباره بد شود، زیرا آن زندگیای که به من آرامش میدهد، باعث خشم شما میشود... اما خیلی غمانگیز است که من نمیتوانم همزمان، عشق شما و سلامتیام را داشته باشم."
کاربر ۴۹۳۲۲۹۷
وقتی خاطرات کودکی را به یاد نمیآوری، مثل این است که محکومی جعبهای بزرگ را با خود حمل کنی، بیاینکه بدانی درون آن چیست. و هر قدر بزرگتر میشوی، جعبه سنگینتر میشود و تو هر لحظه بیقرارتر میشوی تا سرانجام بازش کنی.
Z.B
اما بیاعتمادی عمیقی که از دوران کودکی در او ریشه دوانده بود، بهتدریج صمیمیت آنها را مسموم کرد.
Z.B
رمبو، برای بازیابی عشق اصیلی که در کودکی از او دریغ شده بود، به ابراز عشق از طریق خیریههای مسیحی روی آورده بود؛ به درک دیگران و ابراز محبت به آنها. یعنی چیزی را به دیگران میداد که خودش هرگز دریافت نکرده بود.
Z.B
کسانی که در کودکی دوست داشته شدهاند، خود به خود پدر و مادرشان را دوست خواهند داشت؛ هیچ نیازی نیست که یک فرمان به آنها امر کند که والدینشان را دوست بدارند. اطاعت از یک فرمان هرگز نمیتواند پایه و اساس عشق باشد.
Z.B
مادرش او را به روش خودش "دوست داشت". او به سلامتی و آسایش پسرش بسیار اهمیت میداد، در عین حال میخواست او را کاملاً تحت کنترل داشته باشد و بر روابطش نظارت میکرد؛ طوری که حتی وقتی پسرش هجده ساله بود، روابطی را که فکر میکرد برای پسرش ناخوشایند است، قطع میکرد. مادرش میخواست پسرش همانطور که خود او نیاز دارد باشد؛ وابسته و مطیع.
Z.B
بچهها هر قدر بیرحمانهتر از عشق محروم شوند و یا به نام "تربیت" طرد شوند و مورد سوء رفتار قرار گیرند، در بزرگسالی از پدر و مادر خود (یا افراد دیگری که جایگزین آنها میشوند) بیشتر انتظار خواهند داشت چیزهایی را برایشان فراهم کنند که در زمان کودکی احتیاج داشتند.
Z.B
همین که دست از مجبور کردن خودم به عشق ورزیدن بردارم و پیروی از اوامر اخلاقی را کنار بگذارم، حس عشق خود به خود شکوفا میشود (مثلاً عشق به فرزندانم یا دوستانم). اما چنین احساسی فقط زمانی بروز میکند که احساس آزادی داشته باشم و تمام احساساتم، از جمله احساسات منفی را بپذیرم.
Z.B
ما گاهی تمام عمرمان را صرف اطاعت از موهوماتی به نام تربیت، اخلاق یا مذهب میکنیم. اینها ما را مجبور میکند نیازهای بیولوژیکی و طبیعیمان را نادیده بگیریم و سرکوب کنیم
sahar
بیشترِ اصول ده فرمان، امروز نیز میتواند معتبر باشد. اما فرمان چهارم، درست در نقطهٔ مقابل علم روانشناسی قرار میگیرد. بسیار ضروری است که همهٔ انسانها از این واقعیت آگاه شوند که "عشق" اجباری میتواند آسیبهای فراوانی به فرد وارد کند. کسانی که در کودکی دوست داشته شدهاند، خود به خود پدر و مادرشان را دوست خواهند داشت؛ هیچ نیازی نیست که یک فرمان به آنها امر کند که والدینشان را دوست بدارند. اطاعت از یک فرمان هرگز نمیتواند پایه و اساس عشق باشد.
Fateme
در بیشتر موارد باید ریشهٔ واقعی "اختلالات" یا "رفتارهای ناپسند" را در دوران کودکی افراد بیابیم.
Martha'e Dark
اطاعت از یک فرمان هرگز نمیتواند پایه و اساس عشق باشد.
Martha'e Dark
"عشق" اجباری میتواند آسیبهای فراوانی به فرد وارد کند.
Martha'e Dark
بنابر شواهد قطعی شخصیت یک دیکتاتور در طول زندگیاش تغییر نمیکند و تا زمانی که با هیچ مقاومتی مواجه نشود، از قدرت مخربش سوءاستفاده خواهد کرد. نکته این است که هدف واقعی او، یعنی هدف ناخودآگاهی که در پس تمام کارهای خودآگاه او نهفته است، دستنخورده باقی میماند؛ هدف واقعی او استفاده از قدرت برای کمرنگ کردن تحقیرهایی است که در کودکی بر او اعمال شده، ولی خود او در باقی زندگی انکارش کرده.
احسان رضاپور
نظام اخلاقی به ما میگوید باید چه کار کنیم و چه کار نکنیم، ولی نمیگوید باید چه احساسی داشته باشیم. احساسات اصیل، نه بهزور تولید میشود و نه از بین میرود. ما فقط میتوانیم آنها را سرکوب کنیم و خودمان را فریب دهیم و بدنمان را گول بزنیم.
Eli N
احساسات وسیلهٔ خودنمایی نیست، بلکه ابزار پیچیدهای است در مبارزه برای زنده ماندن.
Hami
ما گاهی تمام عمرمان را صرف اطاعت از موهوماتی به نام تربیت، اخلاق یا مذهب میکنیم. اینها ما را مجبور میکند نیازهای بیولوژیکی و طبیعیمان را نادیده بگیریم و سرکوب کنیم یا با آنها بجنگیم. در نهایت بهای این کار را با بیماریهایی میپردازیم که منشأشان را نه میشناسیم و نه میخواهیم بشناسیم و میکوشیم با دارو بر آنها فائق آییم. وقتی بیمارهای تحت درمان موفق میشوند از طریق بیدار کردن احساسات سرکوبشده، به خود واقعیشان دسترسی پیدا کنند، برخی از درمانگران -که بدون شک از الکلیهای گمنام الهام میگیرند- این موفقیت را به عنایت یک "قدرت متعالی" نسبت میدهند. آنها با این کار از همان ابتدا اطمینانی را که همهٔ ما به خودمان داریم، خدشهدار میکنند؛ اطمینان به تواناییمان برای درک چیزی که به صلاحمان است و چیزی که به صلاحمان نیست.
محمدرضا
حجم
۲۶۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
حجم
۲۶۶٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۳۰ صفحه
قیمت:
۸۳,۰۰۰
۵۸,۱۰۰۳۰%
تومان