بریدههایی از کتاب فرجام؛ مجموعه غزل
۳٫۵
(۱۹)
چهقدر ممنونم از شما که اینجایید!
آلوین (هاجیك) ツ
دیوانهام که حالت آرامشم فقط
وضعیتِ مکالمهٔ مهربان توست...
Farzane H
بانو ببین در آینهٔ چشمهای من
زیباییات به قدر تمام جهان شده
شاید دوباره شاخهٔ سبزی جوانه زد
از این بهارِ تا گلِ آخر خزان شده...
باشد قبول میکنم این شهر کوچک است
این عشق هم برای خودش داستان شده
فردا هزار پنجره را باز میکند
عشقی که بالوپر زده رنگینکمان شده...
عشقی که بر زبان تمام پرندهها
زیباترین ترانهٔ سبز جهان شده
مادربزرگ علی💝
پس از من یاد یک انسان همیشه با تو خواهد بود
غمِ یک روحِ سرگردان، همیشه با تو خواهد بود
اتاق پاک قلبت مال من شاید نبود اما
پس از من یاد یک مهمان، همیشه با تو خواهد بود
گل سرخ عزیز من! به هر گلخانهای باشی
بدان رؤیای یک گلدان، همیشه با تو خواهد بود
lily
برقص! جنس تو از چیست؟ شعر؟ الکل؟ زن؟ چه شد که فاصلهٔ من شروع شد از من؟
چهقدر زندگیام نقطهچین شد از رفتن... چهقدر نقطهٔ پایان ادامه پیدا کرد...
mobina
پس از من یاد یک انسان همیشه با تو خواهد بود
غمِ یک روحِ سرگردان، همیشه با تو خواهد بود
اتاق پاک قلبت مال من شاید نبود اما
پس از من یاد یک مهمان، همیشه با تو خواهد بود
گل سرخ عزیز من! به هر گلخانهای باشی
بدان رؤیای یک گلدان، همیشه با تو خواهد بود
تو دستم را نوازش کرده بودی بعد از این حتماً
تبِ یک عشق بیپایان، همیشه با تو خواهد بود
✨marziyeh✨
از بس که حرص میخورم از چشم خوردنت
حتا دلم به آینه هم بدگمان شده
فاطمه میرزائی
دوباره دیدنت ای جان در جهان غریب،
برای غربتِ روحم عجیب بود، عجیب
farnaz Pursmaily
و عاشقان غریبی که گم شدند به مه / و عابران همیشه گرفته خاطر بود
:)
به من بگو به کجا میکشانیام اصلاً؟
فاطمه میرزائی
هزار گنجِ غزل، اشک، گل، طلا، رؤیا... قبول کن که مرا باختی عزیزم یا ــ
من اعتراف کنم عاشقی در این دنیا، شکستخوردهترین شیوهٔ تجارت بود
f_altaha
نمیشود که به رؤیات دست هم بزنم!
اسیر مسئلهٔ ناتوانیام اصلاً!
khorasani
بدون عشق، پیامی بدون معنایی
بدون عشق صدایی بدون مفهومی
khorasani
تو در منی! به کجا میتکانیام اصلاً؟
فاطمه میرزائی
من مُردهام اما چرا هر شب، از خوابهای من تو میرویی؟
فاطمه میرزائی
عجیب نیست که غرقِ خودت شدی اما، نیاز من به تماشایت از تو بیشتر است
فاطمه میرزائی
دست مرا برای چه هی پرت میکنی؟
دیوانه دستِ من یکی از دوستان توست!
فاطمه میرزائی
تو چشمهای منی پس مرا نمیبینی
تو هر دو پای منی... پس همیشه در راهی
تو شانههای منی... پس همیشه تنهایم
تو دستهای منی... پس مرا نمیخواهی...
مرا که بیتو شکستم مرا که من نشدم
مرا که لایق این دوست داشتن نشدم
درون آینهٔ من فقط تویی، نه خودم!
به من نگاه کن ای من! نگاه کن، گاهی
lily
موعود فردایی ــ چه قدیسی! فردا که میآیی چه بانویی!
khorasani
شبی که نام به ماه و ستاره بخشیدند / حروف نام تو در ذهن شب درخشیدند
سحر شدی و درخشیدی و نفهمیدند / که روشناییِ معنایت از تو بیشتر است
فقط مسافرِ پاهای توست دنیایم / مدام سمت تو میآیم و نمیآیم
من از تو کوچک و کوچکتر است دنیایم / تویی که وسعت دنیایت از تو بیشتر است
تو ای خیال تو سرگیجهٔ مدامِ زمین! / سحر طلوع کن از پشت اشکهام و ببین ـ
که اشتیاق من ــ این بیتو ناامیدترین، برای دیدن فردایت از تو بیشتر است
khorasani
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۱۱۱ صفحه
قیمت:
۲۴,۰۰۰
۱۲,۰۰۰۵۰%
تومان