براساس سیبیتی، چیزی که معمولاً اختلالات هیجانی را رقم میزند اطمینان بیش از حد به تفسیر متعصبانهٔ خود از دنیاست.
Raymond
وقتی شما صحبت درونیِ کسی با خودش را کنترل میکنید، وجودش را کنترل میکنید.
Raymond
همانطور که امپراتور مارکوس اورلیوس به خود گفت: «ذهن تو افکارِ همیشگیاش را دوست خواهد داشت، چون روح به رنگ افکارش درخواهد آمد؛ به همین دلیل، آنرا در مجموعهای از افکار [معقول] غرق کن
Raymond
فقط یک بار متوجه شوم چطور عادتهای فکریام من را میرنجانند؛ باید برای بهوجودآوردن عادتهای فکریِ جدید روشی اصولی اتخاذ میکردم
Raymond
فیثاغورس به پیروانش یاد داد به تناسخ باور داشته باشند و ادعا کرد میتواند زندگیهای گذشتهٔ خود و شاگردانش را به خاطر بیاورد.
Raymond
«آنچه برایت اتفاق میافتد مهم نیست، کاری که دررابطهبا آن میکنی مهم است»؛
Raymond
«به صلحجویی جانسخت تبدیل شدم. فکر میکنم جنگ، اینکه بر سر مناقشاتِ مرزی میجنگیم یا بر سر اینکه چهکسی بهترین مذهب را دارد یکدیگر را میکشیم، کاملاً شنیع و زشت است؛ اصلاً رفتار متمدنانهای نیست. اینها پیامدِ وجود ایدهٔ قدیمی و بدویِ "ماهی بزرگ ماهی کوچک را میخورد" هستند. ما انسانها باید از این مسائل گذر کنیم و بزرگ شویم.»
Raymond
«یاد گرفتهام هیچکس نمیتواند مانعمان شود یا ناامیدمان کند. هیچکس نمیتواند به من آسیب بزند یا کار زشتی انجام دهد. چیزی که سر راه قرار بگیرد، خودش، به راه تبدیل میشود.
Raymond
مارکوس اورلیوس مینویسد، «وظیفهٔ ما این است که به دیگران نیکی کنیم و با آنها بردبار باشیم»
Raymond
نوشتهای از اپیکتتوس میاندازد: «وقتی سختی بهسراغت میآید، به یاد داشته باش که خدا، مانند مربی کشتیگیران، تو را حریفِ جوانِ سرسختی کرده است. ممکن است بپرسی: "برای چه؟ چرا؟" که شاید برندهٔ المپیک شوی.»
Raymond