بریده‌هایی از کتاب راهنمای زنان آلفا

پذیرش وقتی متوجه شدید که خوشحالی از خودتان شروع و به خودتان ختم می‌شود، انرژی‌تان را در مسیر صحیح به کار می‌برید. وقتی سطح توقع خود را به صفر برسانید، مسائل را راحت‌تر می‌پذیرید. این شرایط برای دوام عشق ضرورت دارند.

ساختمان شش طبقه دارد و هرچه زنان به طبقه‌های بالاتر می‌روند، مردان گران‌بهاتر می‌شوند. هر زن اجازه دارد مرد مورد علاقه خود را از یکی از این طبقه‌ها انتخاب کند یا به طبقه بعدی برود. زن‌ها نمی‌توانند به طبقه قبل بازگردند مگر اینکه بخواهند از ساختمان خارج شوند. خانمی وارد مغازه می‌شود تا همسر خود را انتخاب کند. روی تابلوی طبقه اول نوشته شده است «این مردها شغل ثابت دارند» مردهای طبقه دوم افزون‌بر شغل ثابت «به کودکان علاقه‌مند هستند». مردهای طبقه سوم شغل ثابت دارند، به کودکان علاقه‌مند هستند و بسیار «خوش‌قیافه‌اند». بسیار عالی، زن به فکر فرو می‌رود. عالی است! باوجوداین ادامه می‌دهد. مردهای طبقه چهارم افزون‌بر اینکه ویژگی‌های پیشین را دارند، «در کارهای منزل نیز کمک می‌کنند». زن می‌گوید: «عجب شانسی! باورم نمی‌شود!» باوجوداین وارد طبقه پنجم می‌شود. آن مردها تمام ویژگی‌های پیشین را دارند و افزون‌بر آن بسیار «رمانتیک» هستند. زن وسوسه می‌شود که همان طبقه بایستد؛ اما این کار را نمی‌کند و درعوض وارد طبقه ششم می‌شود و تابلوی آن را می‌خواند: «شما ۳.۲۶۱.۴۹۶.۰۱۲ مین بازدیدکننده هستید. این طبقه فقط برای این بود که ثابت کند زنان به‌هیچ‌وجه راضی نمی‌شوند. از خرید شما متشکریم.»

«تحقیقات نشان داده است که تمام زوج‌های موفق و شاد تقریباً در ده مورد با یکدیگر ناسازگاری دارند و این موارد حل‌شدنی نیستند و اگر شریک زندگی خود را عوض کنیم، فقط ده مورد ناسازگاری جدید به دست می‌آوریم»

عیب‌جویی‌کردن همیشه افکارتان را به مردان و روابط دیگر هدایت می‌کند و سناریوهایی می‌سازد تا قانع شوید زندگی بهتری پیش رو خواهید داشت.

آبراهام لینکلن می‌گوید: «مردم به همان اندازه که ذهن خود را تنظیم کرده‌اند، خوشحال‌اند».

روان‌شناسی به نام بری اسکوارتز رواج داد. او در کتاب تناقض‌های تصمیم‌گیری می‌نویسد «وقتی برای انجام دادن کاری تصمیم قاطع می‌گیریم، درگیر پروسه‌های روانی متعدد می‌شویم که توجه ما را به گزینه‌های جایگزین جلب می‌کند».

در درون این کنترل‌گرایی ترس نهفته است یا شاید نمی‌توانید اعتماد کنید. اگر می‌خواهید رابطه بهتری با همسرتان داشته باشید باید اعتماد کردن را بیاموزید، راه دیگری وجود ندارد.

دیل کارنگی در کتاب چگونه دوست پیدا کنیم و بر دیگران تأثیر بگذاریم نوشته است، «شما می‌توانید با نگاه، لحن کلام یا ژست خود به شیوایی به مردم بفهمانید که اشتباه کرده‌اند.»

مادرم به هیچ‌کس اعتماد نداشت و کسانی که توانایی اعتماد کردن ندارند، با به دست گرفتن کنترل، این نقص را جبران می‌کنند.

مهم‌ترین مسئله در شناخت مردان نیاز آن‌ها به احترام است. احترام گذاشتن چرخ‌دنده این رقص دونفره است. به معنای کامل کلمه همه چیز از همان نیاز نشئت می‌گیرد. به‌عبارت‌دیگر، همان‌قدر که شما خواهان عشق و توجه همسرتان هستید، او نیز طالب احترام شماست. اگر آن را به دست بیاورید رابطه شما مثل دستگاهی که خوب روغن‌کاری شده باشد کار می‌کند. اگر این‌طور نباشد رابطه شما از هم می‌پاشد. همسر شما در محل کار بدون اینکه تقاضا کند، محترم شمرده می‌شود. از او انتظار دارند کارش را انجام بدهد و همیشه به او نمی‌گویند از چه راهی این کار را بکند. شما هم باید در خانه محیطی مشابه ایجاد کنید و با این کار، رفتارهای دلخواهتان با سرعت بیشتری بروز می‌کنند.

سکوت و سادگی یک مرد را با سطحی‌نگری اشتباه نگیرید. ازآنجاکه همسرتان احساسات خود را مانند شما بروز نمی‌دهد، گمان نکنید توانایی درک عمیق مسائل را ندارد، بلکه فقط همیشه درباره احساسات خود صحبت نمی‌کند. احساسات مردها کم‌کم برانگیخته می‌شوند و آن‌ها را کمتر بروز می‌دهند؛ اما اگر احساساتشان ماهیت منفی داشته باشند و ابراز نشوند ـ اگر وقتی که آماده حرف زدن شده است به‌ندرت به او گوش بدهید ـ به‌مرور زمان رفتارهای احمقانه نشان می‌دهند. می‌توانید از این مسئله به مرز جنون برسید یا آن را بپذیرید و مطابق همان رفتار کنید.

وجه دیگر سرشت مردانه این است که رفتار یک مرد باید «خوانده» شود. باید به‌دقت همسر خود را بررسی کنید، زیرا او اطلاعات چندانی در اختیار شما نمی‌گذارد. مادرانی که پسر دارند این مسئله را خوب می‌دانند. پسرم رویدادهای رخ داده در طول روز را داوطلبانه تعریف نمی‌کند. حتی طرز فکر و احساس خود را با دیگران در میان نمی‌گذارد؛ اما هروقت حسی خوب پیدا کند و آماده باشد به ما خبر می‌دهد، آن هم به زبان خودش. این موضوع درباره همسر شما هم همین‌طور است.

زنان امروزی به‌خصوص زنان جوان، نیاز مرد به سرپرستی را درک نمی‌کنند و مراقبت از سرشت مردانه را توهین‌آمیز می‌دانند. من این مسئله را درک می‌کنم و شاید خودم هم در مقطعی از زندگی همین حس را داشتم. اما زمان همه چیز را تغییر می‌دهد. لااقل برای کسانی که می‌خواهند زندگی زناشویی‌شان دوام بیاورد این‌گونه است. نمی‌توانید ماهیت بشر را تغییر بدهید. هرچه بیشتر و بیشتر مبارزه کنید بیشتر اذیت می‌شوید.

نمی‌توانید سرشت مردان را تغییر بدهید، هرقدر بیشتر با آن‌ها بجنگید بیشتر صدمه می‌بینید.

سرشت زنانه احساس می‌کند، رؤیا می‌بیند و همدلی می‌کند، درحالی‌که سرشت مردانه عمل می‌کند و واکنش نشان می‌دهد. ذات مردانه بنا می‌کند و می‌سازد (مثل ساخت سنگر، برج و اختراع پول)، کشف می‌کند و به پاسخ می‌رسد. مردها از روی غریزه نیاز دارند بدانند در حال انجام چه‌کاری هستند و آن را درست انجام بدهند. مدیریت بخشی از وجود آن‌هاست و این‌گونه آفریده شده‌اند، پس اجازه بدهید سرپرستی را به عهده بگیرند و پیش‌قدم شوند. زنان مدرن در این حیطه به مشکل خورده‌اند. آن‌ها آموخته‌اند کارها را خودشان انجام بدهند و مدیریت کنند؛ اما مدیریت بازار فروش متفاوت از مدیریت زندگی متأهلی است. حتی در مقام مادر خانه‌دار هم مدیریت فرزندان متفاوت از مدیریت روابطتان با همسرتان است.

شاون تی. اسمیت، روان‌شناس، در تازه‌ترین کتاب خود، راهنمای کاربردی رفتار با مردان، می‌نویسد، «اگر فقط یک معیار برای مردها وجود داشته باشد این است که انتظار می‌رود بیش از آنچه مصرف می‌کنند تولید کنند.» او ادامه می‌دهد، «و پاداش آن‌ها تعریف و تمجید و تشویق است».

یک زن برای ازدواج موفق باید بداند مردان چگونه می‌اندیشند و رفتار می‌کنند

گبی ریس، ستاره بسکتبال که به نویسندگی روی آورده است، در کتاب خود به نام پاهایم برای دمپایی شیشه‌ای بیش از حد بزرگ است می‌نویسد، «یکی از توافق‌های اساسی زن و مرد این است که چه کسی مرد و چه کسی زن باشد. معمولاً این وظیفه درست مثل جنسیت خودشان تقسیم می‌شود؛ اما همیشه این‌طور نیست. یا تو انرژی زنانه ساطع می‌کنی و همسر خوش‌تیپت نقش مرد را به عهده می‌گیرد یا برعکس.»

اولین و مهم‌ترین ابزار، فهمیدن و پذیرش تفاوت‌های جنسیتی است. اگر این کار را نکنید رابطه‌تان با همسرتان در باتلاق مشکلات فرو می‌رود. متأسفانه شما در فضای «برابر بودن» بار آمده‌اید که در گفت‌وگوهای مدرن به معنی «یکسان بودن» است. جامعه با این داستان دادوستد می‌کند.

می‌توانیم این رقص دونفره را مثل بازی شطرنج در نظر بگیریم. در این بازی شاه مهم‌ترین و درعین‌حال ضعیف‌ترین مهره است. به هر سمت فقط می‌تواند یک خانه حرکت کند، یک خانه به جلو، یک خانه به عقب، یک خانه به طرفین و یک خانه اُریب؛ ولی ملکه یا وزیر قدرتمندترین مهره است. می‌تواند در تمام جهت‌ها، جلو، عقب، طرفین و اُریب، حرکت کند و حرکاتش بر حرکات شاه تأثیر می‌گذارد.