بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب داستان‌های برگزیده‌ ماکسیم گورکی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب داستان‌های برگزیده‌ ماکسیم گورکی

بریده‌هایی از کتاب داستان‌های برگزیده‌ ماکسیم گورکی

ویراستار:مانی کاشانی
انتشارات:نشر مصدق
امتیاز:
۳.۳از ۹ رأی
۳٫۳
(۹)
اگر نمی‌توانید متقاعدشان بکنید، وجدانشان را بخوابانید.
پویا پانا
بین یک عده دغل‌باز و حقه‌باز، آدم شریف فایده‌ای نمی‌تواند ببرد.
پویا پانا
اخلاق برای شخص ثروتمند چیز زائدی بیش نیست. در حالی که برای‌تمامی دیگر مردمان لازم‌الاتباع و گزیرناپذیر است. به همین جهت است که معلمین اخلاق اغلب می‌کوشند مبانی و اصول اخلاقی را در دل و روح دیگران جایگزین سازند، اما خودشان این اصول را مثل یک چیز خارجی، مثل یک دستکش یا یک کراوات تلقی می‌کنند.
پویا پانا
جا که تضادهای اقتصادی بیشتر باشد، اخلاق نیرومندتر است، هر قدر من زیادتر پول داشته باشم، همان‌قدر به مبانی و اصول اخلاقی پایبندتر خواهم بود.
پویا پانا
اگر مردی پول، گاو، الاغ و چند ده داشته باشد و اگر صاحب یک ذره عقل هم باشد، قطعآ یک معلم اخلاق خواهد بود. اخلاق زمانی برای شما مفید است که صاحب همه چیز باشید و بخواهید آن را برای شخص خودتان نگهدارید. اما اگر هیچ‌چیز اضافی جز زلف سرتان، نداشته باشید اخلاق به دردتان نمی‌خورد.
پویا پانا
بهترین سرباز کسی است که مغزش ابدآ کار نکند. آنچه که سرباز را به حرکت وامی‌دارد اراده‌اش نیست، بلکه فرمان فرمانده می‌باشد...
پویا پانا
تو بی‌اندازه در مایه‌های فلسفه هستی. زندگی از بیخ و بن ساده و ناهنجار است، نباید با جست و جوهای یک هدف ویژه، آن را پیچیده و دشوار کرد. تنها باید یاد گرفت که چگونه ناهنجاری آن را کاهش داد. بیش از این به چیزی نمی‌رسی.
پویا پانا
روسِ عاشق همیشه کمی پرگو و زمخت است، و در سخنوری بیزارکننده. تنها فرانسوی‌ها، قشنگ عشق می‌ورزند، برای آنها عشق و دوست داشتن چیزی نزدیک به دین است.
پویا پانا
باز هم برای ما پیش آمد که با میوه و امید به آینده تغذیه کنیم. بیچاره آینده!
saeed_vadi
قطعآ مرگ حتی لذت انتقام گرفتن را هم از انسان سلب می‌کند. واقعآ به مردم چه یاد می‌دهم؟ آیا چنانکه می‌نمایم هستم؟ چه می‌توانم به مردم بگویم؟ همان‌هایی را که از مدت‌ها قبل دیگران می‌گفتند و همیشه هم می‌گویند و مستمع هم دارند و هرگز هم مردم را بهتر از آنچه هستند نمی‌کنند؟ اما آیا حق دارم این‌ایده آل‌ها و مفاهیمی را که خود من با آنها تربیت شده و غالبآ هم به آنها عمل نمی‌کنم، تبلیغ نمایم؟
Tamim Nazari
خوک هم آزاد است. اما آزادی او چه فایده‌ای دارد؟ ... آیا کسی هست که کوچکترین احترامی نسبت به خوک نشان دهد؟ ... مردمی که احساسات و حرکات خودشان را آزاد گذاشته‌اند و قید و بندی برای آنها قائل نیستند، مثل خوک شده‌اند.
Tamim Nazari
مردم کار کردن را آموخته‌اند، اما زندگی کردن را نه
Tamim Nazari
کرمانی! اگر مرا به معرض فروش درمی‌آوردند، تو چقدر در بهای من می‌پرداختی؟ وی به آن پراکننده مرگ و دهشت پاسخ داده بود: ـ بیست و پنج سکه. تیمور با تعجب فریاد زده بود: ـ اینکه قیمت کمربند من است! کرمانی هم پاسخ داده بود: ـ من هم فقط قیمت کمربند تو را می‌دادم، آری! فقط قیمت کمربند را، زیرا تو خودت یک پول سیاه هم ارزش نداری.
Tamim Nazari
وقتی سیاهی شب در دل آدمیزاد جا گرفته باشد آفتاب برای چه کسی خوشی و شادی خواهد آورد؟ مردم وقت پذیرایی از خورشید را ندارند، اغلب به دنبال یک قرص نان هستند، اما عده‌ای که نان را در اختیار گرفته‌اند فقط نقشه می‌کشند که چگونه تا ممکن است کمتر بدهند
Tamim Nazari
کفاشی می‌گفت که او بر دیگر همکارانش برتری دارد و برای ابدیت شایسته‌تر است زیرا قبل از همه کفش‌های نوک‌تیز را درست کرده است. دانشمندی که در آثارش از هزار و یک عنکبوت نام برده بود ادعا داشت که از بزرگ‌ترین دانشمندان است. مخترع شیر مصنوعی با همه نیرویش سازنده توپ دورزن را که همه اطرافیانش را برای اثبات سودمندی اختراعش برای بشر به شهادت می‌طلبید، به کناری راند. هزاران تار نمناک، مغزش را پوشانده بود و چون مار در آن فرو می‌رفت همه اموات سوژه مذاکراتشان هر چه که بود به نام عالم اخلاق و بشردوست عاشق زندگی، سخن می‌گفتند.
Tamim Nazari
من از شیطان پرسیدم: ـ پس قهرمانان کجا هستند؟ شیطان برای دور کردن بوی گندیده و متعفنی که از گورستان برمی‌خاست بال‌هایش را به هم زد و جواب داد: ـ آنها محجوب و فروتن هستند و درون گورهای فراموش‌شده‌ای خفته‌اند. وقتی که زنده بودند صدایشان را خفه می‌کردند و امروز در گورستان نیز زیر سنگینی دیگر استخوان‌ها خورد می‌شوند.
Tamim Nazari
هیچ وحشی و بی‌تمدنی را نمی‌توان یافت که به قدر یک فرد اروپایی به حقانیت ظلم و ستمکاری خویش معتقد باشد.
Tamim Nazari
شیطان پیشنهاد کرد: ـ برای ما تعریف کن که روی زمین چکارها کرده‌ای؟ مرده با طمأنینه و غرور، با استخوان انگشتانش چند تکه گوشت را که هنوز از دو پهلویش آویزان بود مرتب کرد. آنگاه استخوان‌های دست راستش را تا محاذی شانه‌اش بالا آورد و با صدای جاافتاده و مطمئن این‌گونه شروع به سخن کرد: ـ من ده جلد بزرگ کتاب نوشته‌ام تا مزیت نژاد سفید را بر نژادهای رنگین به اثبات برسانم...
Tamim Nazari
فرانسه! هجوم تو به سوی طلا، سراپایت را از کثافت آلوده ساخت. ارتباط تو با بانکدارها روانت را به تباهی و فساد کشید. روانی را که خودت زیر باران گِل و لای، شعله‌اش را خاموش کردی... و تویی، مادر آزادی، تویی، ژاندارک، که امروز به حیوانات نیرو می‌دهی تا یک‌بار دیگر بر انسان‌ها چیره شوند. ای فرانسه پرافتخار، تو که در ایام گذشته صدر روشنفکران جهان بودی، آیا به پلیدی همه اعمالت پی می‌بری؟ دست جنایتکارت برای زمانی چند راه آزادی و تمدن را بر ملتی بست. اگر این زمان حتی یک‌روز باشد باز از پلیدی و قبح جنایت نخواهد کاست. ولی فقط برای یک روز نیست که تو راه را بر آزادی بسته‌ای. طلای تو باز خون ملت روس را خواهد ریخت. بگذار که این خون قیافه شرمنده تو را خضاب کند و چهره پژمرده عوام‌فریبانه‌ات را سرخ‌گون سازد.
Tamim Nazari
ملت پیوسته در حال هیپنوتیزم و خواب است. او فرصت ندارد شخصآ درباره چیزی فکر کند، فقط روزنامه‌ها را می‌خواند. و روزنامه‌ها هم به میلیونرها تعلق دارد و
Tamim Nazari

حجم

۳۷۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۷ صفحه

حجم

۳۷۷٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۸

تعداد صفحه‌ها

۴۱۷ صفحه

قیمت:
۴۹,۰۰۰
تومان