بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوپرمارکت شبانه روزی | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سوپرمارکت شبانه روزی

بریده‌هایی از کتاب سوپرمارکت شبانه روزی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۸۳ رأی
۳٫۵
(۸۳)
بعضی‌اوقات حین مهمانی تصور اینکه روز بعد باید سر کار بروم اذیتم می‌کند، اما تنها راه ارتباطی من با زنان هم‌سن‌وسال خودم در دنیای خارج از فروشگاه، همین مهمانی‌ّها و ملاقات‌هاست، به همین خاطر معمولاً دعوت‌های میهو را قبول می‌کردم. ا
محبوبه غلامی
شیراهارا درحالی‌که مشغول نوشیدن چای کیسه‌ای گل یاس بود که از بار برایش برداشته بودم، گفت: «جامعهٔ ما اجازهٔ حضور به هیچ عنصر نامتعارفی را نمی‌دهد. من همیشه به‌خاطر این مسئله زجر کشیدم.»
Fatima
«ببین، هرکسی که خودش را با قوانین قبیله وفق ندهد، تمام حق‌وحقوقش را برای داشتن فضای خصوصی از دست می‌دهد. اهالی هرطور که دوست دارند با او رفتار می‌کنند. یا ازدواج می‌کنی و بچه‌دار می‌شوی یا می‌روی شکار و پول درمی‌آوری و هرکسی که به این شیوه‌ّها در کار قبیله مشارکت نکند، باطل شناخته می‌شود و اهالی قبیله هرقدر دلشان بخواهد در زندگی‌اش فضولی می‌کنند.»
Adele
دنیای معمولی برای غیرعادی‌ها جایی ندارد و همواره عناصر نامتعارف را بی‌سروٌصدا حذف می‌کند. هرکه ناقص باشد دور انداخته می‌شود. به همین دلیل لازم بود درمان شوم. تا زمانی که درمان نمی‌شدم، انسان‌های عادی مرا پس می‌زدند.
Adele
دنیای معمولی برای غیرعادی‌ها جایی ندارد و همواره عناصر نامتعارف را بی‌سروٌصدا حذف می‌کند. هرکه ناقص باشد دور انداخته می‌شود.
nina61
چرخ‌دنده‌ای در اجتماع. این تنها راهی است که می‌توانم یک انسان عادی باشم.
luna
این‌طور حس می‌کردم که مدیر شأنم را از یک کارمند فروشگاه در حد یک ماده از گونهٔ انسان پایین آورده بود.
Ghazal
«می‌دانی، آدم‌هایی که عادی محسوب می‌شوند، خوششان می‌آید آدم‌هایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند،
Ghazal
«از تو می‌خواهم مرا از جامعه پنهان کنی. برایم مسئله‌ای نیست که از حضورم برای اهداف خودت استفاده کنی. هرقدر هم دوست داری می‌توانی درمورد من حرف بزنی. قصد دارم تمام عمرم را اینجا پنهان بشوم. دیگر بس است که هرکسی در زندگی من دخالت می‌کند. دیگر خسته شدم ازبس هر آدم غریبه‌ای که از راه می‌رسد در زندگی من سرک می‌کشد.»
Ghazal
او این ذهنیت معیوب را در سر داشت که به او اجازه می‌داد خودش را فقط یک قربانی ببیند نه مجرم.
زهرا غفاری
وقتی تصور می‌کنم تمام بدنم از غذاهای فروشگاه درست شده احساس می‌کنم به جزئی از فروشگاه تبدیل شده‌ام؛ چیزی همانند جامجله‌ای‌ها یا دستگاه قهوه‌ساز فروشگاه.
HeLeN
وقتی صبح فرا برسد، من بار دیگر یک کارمند فروشگاه هستم. چرخ‌دنده‌ای در اجتماع. این تنها راهی است که می‌توانم یک انسان عادی باشم.
HeLeN
«و به این نکته پی بردم که جامعه از آن زمان تا امروز ذره‌ای تغییر نکرده است. افرادی که در چارچوب قوانین قبیله نمی‌گنجیدند اخراج می‌شدند: مردانی که شکار نمی‌کردند و زنانی که بچه نمی‌زاییدند. با تمام ادعای‌مان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمی‌کند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحت‌فشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.»
Elham Pasandideh
این‌گونه همدیگر را آلوده کردن، همان کاری است که به‌وسیلهٔ آن انسان بودنمان را تثبیت می‌کنیم.
mary
از نقطه‌نظر من دو دسته افراد پیش‌داوری می‌کردند ـ آن‌هایی که پیش‌داوری ریشه در عمق وجودشان داشت و آن‌هایی که لیچارهایی را که قبلاً جایی شنیده بودند، فکرنکرده مسلسل‌وار تکرار می‌کردند.
mary
دنیای معمولی برای غیرعادی‌ها جایی ندارد و همواره عناصر نامتعارف را بی‌سروٌصدا حذف می‌کند. هرکه ناقص باشد دور انداخته می‌شود.
mary
جامعه بی‌وقفه در حال قضاوت کردن ماست.
mary
. با تمام ادعای‌مان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمی‌کند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحت‌فشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.»
mary
شاید افرادی تصور می‌کردند آزار دیده‌اند، وقتی دیگری را آزار می‌دادند اندکی حالشان بهتر می‌شد.
mary
جامعه به مرحله‌ای رسیده است که به کار قبیله نیامدن، به این معناست که حتی به صرف زنده بودن هم مؤاخذه می‌شوی
mary

حجم

۱۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۸,۸۰۰
۲۰,۱۶۰
۳۰%
تومان