بریدههایی از کتاب سوپرمارکت شبانه روزی
۳٫۵
(۸۳)
افرادی که در چارچوب قوانین قبیله نمیگنجیدند اخراج میشدند: مردانی که شکار نمیکردند و زنانی که بچه نمیزاییدند. با تمام ادعایمان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمیکند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحتفشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.
Judy
«میتوانی به سؤالهای شخصی یک جواب بیسروته بدهی، آنها خودشان برای خودشان یک نتیجهٔ دلخوشکننده سرهم میکنند.»
Nino
آدمهایی که عادی محسوب میشوند، خوششان میآید آدمهایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند،
کتابخون
جامعه به مرحلهای رسیده است که به کار قبیله نیامدن، به این معناست که حتی به صرف زنده بودن هم مؤاخذه میشوی.
Judy
جامعه بیوقفه در حال قضاوت کردن ماست.
Judy
از نقطهنظر من دو دسته افراد پیشداوری میکردند ـ آنهایی که پیشداوری ریشه در عمق وجودشان داشت و آنهایی که لیچارهایی را که قبلاً جایی شنیده بودند، فکرنکرده مسلسلوار تکرار میکردند.
Ali Samouti
آدمهایی که عادی محسوب میشوند، خوششان میآید آدمهایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند
Judy
همه برای پرندهٔ مرده گریه میکردند، درحالیکه در همین حین سرگرم کُشتن گلها بودند، از ساقهّ جدایشان میکردند و میگفتند: «چه گلهای زیبایی. پرندهکوچولو حتماً خوشحال میشود.»
Eli
همه برای پرندهٔ مرده گریه میکردند، درحالیکه در همین حین سرگرم کُشتن گلها بودند، از ساقهّ جدایشان میکردند و میگفتند: «چه گلهای زیبایی. پرندهکوچولو حتماً خوشحال میشود.»
نیومون
همه برای پرندهٔ مرده گریه میکردند، درحالیکه در همین حین سرگرم کُشتن گلها بودند، از ساقهّ جدایشان میکردند و میگفتند: «چه گلهای زیبایی. پرندهکوچولو حتماً خوشحال میشود.» آنها عجیبوغریب بهنظر میرسیدند
fateme
دنیای معمولی برای غیرعادیها جایی ندارد و همواره عناصر نامتعارف را بیسروٌصدا حذف میکند. هرکه ناقص باشد دور انداخته میشود.
Judy
وقتی چیزی عجیب بهنظر برسد، همه این حق را برای خودشان متصور میشوند که تمام زندگیتان را لگدمال کنند تا علت ماجرا را پیدا کنند. این مسئله به نظر من خودخواهانه و اعصابخردکن است.
Nino
در مدرسه هیچ دوستی پیدا نکردم، اما درمجموع کسی هم مرا آزار نداد و به من زور نگفت.
HeLeN
وقتی چیزی عجیب بهنظر برسد، همه این حق را برای خودشان متصور میشوند که تمام زندگیتان را لگدمال کنند تا علت ماجرا را پیدا کنند. این مسئله به نظر من خودخواهانه و اعصابخردکن است
Mina Dhb
«و به این نکته پی بردم که جامعه از آن زمان تا امروز ذرهای تغییر نکرده است. افرادی که در چارچوب قوانین قبیله نمیگنجیدند اخراج میشدند: مردانی که شکار نمیکردند و زنانی که بچه نمیزاییدند. با تمام ادعایمان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمیکند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحتفشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.»
Eli
حس کردم به جزئی از اجزای ماشین اجتماع تبدیل شدهام. اندیشیدم: من دوباره متولد شدهام. آن روز درحقیقت به چرخدندهای عادی در اجتماع تبدیل شده بودم.
HeLeN
«میدانی، آدمهایی که عادی محسوب میشوند، خوششان میآید آدمهایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند
mary
«از آن آدمهای به آخرخطرسیده است. بدترین نوع آن، باری به دوش جامعه. هرکسی در جامعه وظیفهای دارد که باید آن را به سرانجام برساند، حالا یا از طریق کار یا از طریق خانواده.»
hamtaf
این آغاز یک روز دیگر است، زمانی که جهان بیدار میشود و چرخدندهّهای جامعه حرکتشان را شروع میکنند. من هم یکی از این چرخدندهّها هستم، میچرخم و میچرخم. من هم به یک قطعهٔ کارآمد از این جهان تبدیل شدهام و در این ساعت از روز که به آن صبح میگویند به حرکت درمیآیم.
hamtaf
وقتی در فروشگاه شبانهروزی کار میکنی، اغلب افراد نگاه ترحمآمیزی به شما که آنجا مشغول به کار هستید میاندازند. این مسئله مرا سر ذوق میآورد. دوست دارم وقتی اینطور دارند به من نگاه میکنند، صاف به چشمهایشان زل بزنم. همیشه حین انجام این کار این فکر به ذهنم خطور میکند: انسان همین است دیگر.
حتی گاهی آنهایی که شغل مشابهی دارند نیز پیشداوری میکنند و نسبت به آن بدگمان هستند.
محبوبه غلامی
حجم
۱۰۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
حجم
۱۰۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۲۸ صفحه
قیمت:
۲۸,۸۰۰
۲۰,۱۶۰۳۰%
تومان