افرادی که در چارچوب قوانین قبیله نمیگنجیدند اخراج میشدند: مردانی که شکار نمیکردند و زنانی که بچه نمیزاییدند. با تمام ادعایمان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمیکند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحتفشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.
Judy
«میتوانی به سؤالهای شخصی یک جواب بیسروته بدهی، آنها خودشان برای خودشان یک نتیجهٔ دلخوشکننده سرهم میکنند.»
Nino
آدمهایی که عادی محسوب میشوند، خوششان میآید آدمهایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند،
کتابخون
جامعه به مرحلهای رسیده است که به کار قبیله نیامدن، به این معناست که حتی به صرف زنده بودن هم مؤاخذه میشوی.
Judy
جامعه بیوقفه در حال قضاوت کردن ماست.
Judy
از نقطهنظر من دو دسته افراد پیشداوری میکردند ـ آنهایی که پیشداوری ریشه در عمق وجودشان داشت و آنهایی که لیچارهایی را که قبلاً جایی شنیده بودند، فکرنکرده مسلسلوار تکرار میکردند.
Ali Samouti
همه برای پرندهٔ مرده گریه میکردند، درحالیکه در همین حین سرگرم کُشتن گلها بودند، از ساقهّ جدایشان میکردند و میگفتند: «چه گلهای زیبایی. پرندهکوچولو حتماً خوشحال میشود.»
Eli
آدمهایی که عادی محسوب میشوند، خوششان میآید آدمهایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند
Judy
همه برای پرندهٔ مرده گریه میکردند، درحالیکه در همین حین سرگرم کُشتن گلها بودند، از ساقهّ جدایشان میکردند و میگفتند: «چه گلهای زیبایی. پرندهکوچولو حتماً خوشحال میشود.»
نیومون
همه برای پرندهٔ مرده گریه میکردند، درحالیکه در همین حین سرگرم کُشتن گلها بودند، از ساقهّ جدایشان میکردند و میگفتند: «چه گلهای زیبایی. پرندهکوچولو حتماً خوشحال میشود.» آنها عجیبوغریب بهنظر میرسیدند
fateme