بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سوپرمارکت شبانه روزی | صفحه ۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سوپرمارکت شبانه روزی

بریده‌هایی از کتاب سوپرمارکت شبانه روزی

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۵از ۸۳ رأی
۳٫۵
(۸۳)
وقتی‌که بی‌خواب می‌شوم، به جعبهٔ شیشه‌ای پرنوری فکر می‌کنم که در تاریکی شب همچنان روشن است و به کارش ادامه می‌دهد. ا
محبوبه غلامی
وقتی چیزی عجیب به‌نظر برسد، همه این حق را برای خودشان متصور می‌شوند که تمام زندگی‌تان را لگدمال کنند تا علت ماجرا را پیدا کنند. این مسئله به نظر من خودخواهانه و اعصاب‌خردکن است.
Fatemeh Abbaszadeh
«و به این نکته پی بردم که جامعه از آن زمان تا امروز ذره‌ای تغییر نکرده است. افرادی که در چارچوب قوانین قبیله نمی‌گنجیدند اخراج می‌شدند: مردانی که شکار نمی‌کردند و زنانی که بچه نمی‌زاییدند. با تمام ادعای‌مان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمی‌کند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحت‌فشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.»
Fatima
شما بخش‌هایی از زندگی‌تان را که به چشم دیگران غریب می‌آید حذف می‌کنید ـ شاید منظور همه از «درمان» کردن من همین بوده است.
Afsaneh Habibi
الگوی خاص چیزی که «انسان عادی» تلقی می‌شد، تمام این مدت از زمان پارینه‌سنگی بدون تغییر در آنجا وجود داشته است
پریسا
دنیای معمولی برای غیرعادی‌ها جایی ندارد و همواره عناصر نامتعارف را بی‌سروٌصدا حذف می‌کند. هرکه ناقص باشد دور انداخته می‌شود. به همین دلیل لازم بود درمان شوم. تا زمانی که درمان نمی‌شدم، انسان‌های عادی مرا پس می‌زدند. سرانجام به دلیل تلاش‌ّهای مشقت‌بار خانواده‌ام برای درمان خودم پی بردم.
نازنین بنایی
من به جهان درون این جعبهٔ روشن از نور ایمان دارم.
نازنین بنایی
این آغاز یک روز دیگر است، زمانی که جهان بیدار می‌شود و چرخ‌دنده‌ّهای جامعه حرکتشان را شروع می‌کنند. من هم یکی از این چرخ‌دنده‌ّها هستم، می‌چرخم و می‌چرخم. من هم به یک قطعهٔ کارآمد از این جهان تبدیل شده‌ام و در این ساعت از روز که به آن صبح می‌گویند به حرکت درمی‌آیم.
نازنین بنایی
فکر می‌کردم تمامی کارکنان مثل خودم از یک سلول مشابه ساخته شده‌اند، اما در این جوّ عجیب‌وغریب فعلی، روحیه‌ای بدوی در حال غالب شدن بود و آن‌ها به‌سرعت رو به عقب‌گرد کردن و تبدیل شدن به مردان و زنانی عادی بودند. در حال حاضر فقط این مشتریان بودند که به من اجازه می‌دادند صرفاً یک کارمند فروشگاه شبانه‌روزی باشم.
Ali Samouti
می‌دانی، آدم‌هایی که عادی محسوب می‌شوند، خوششان می‌آید آدم‌هایی را که به نظرشان عادی نیستند، محاکمه کنند
Ali Samouti
«ببین، هرکسی که خودش را با قوانین قبیله وفق ندهد، تمام حق‌وحقوقش را برای داشتن فضای خصوصی از دست می‌دهد. اهالی هرطور که دوست دارند با او رفتار می‌کنند. یا ازدواج می‌کنی و بچه‌دار می‌شوی یا می‌روی شکار و پول درمی‌آوری و هرکسی که به این شیوه‌ّها در کار قبیله مشارکت نکند، باطل شناخته می‌شود و اهالی قبیله هرقدر دلشان بخواهد در زندگی‌اش فضولی می‌کنند.»
Ali Samouti
«اما اگر مبارزه این‌قدر سخت است، آن‌قدرها هم لازم نیست تند رفت. برخلاف تو، چیزهای زیادی وجود دارند که به‌هیچ‌وجه برای من اهمیت ندارند. این حسم به این خاطر است که مطلقاً هیچ هدف مشخصی برای خودم در نظر ندارم و اگر قبیله از من می‌خواهد یک‌سری چیزها به شیوهٔ خاصی باشند، آن موقع مشکلی با پذیرفتن آن قوانین ندارم.»
Ali Samouti
ببین، به‌نظرم کسی که زندگی‌اش را وقف مبارزه با جامعه کرده تا آزاد باشد، سختی‌هایش را هم باید بپذیرد.» شیراهارا به قهوه‌اش زل زده بود و از ظاهرش پیدا بود حرفی برای گفتن ندارد.
Ali Samouti
ازدواج یک پیوند قانونی و فرایند کاغذبازی است، رابطهٔ جنسی هم یک پدیدهٔ روان‌شناختی.»
Ali Samouti
«و به این نکته پی بردم که جامعه از آن زمان تا امروز ذره‌ای تغییر نکرده است. افرادی که در چارچوب قوانین قبیله نمی‌گنجیدند اخراج می‌شدند: مردانی که شکار نمی‌کردند و زنانی که بچه نمی‌زاییدند. با تمام ادعای‌مان درمورد جامعهٔ مدرن و فردگرایی، هر فردی که سعی نمی‌کند همرنگ جامعه شود باید انتظار دخالت کردن، تحت‌فشار قرار گرفتن و درنهایت اخراج از قبیله را داشته باشد.»
Ali Samouti
وقتی برای اولین‌بار کارم را در اینجا شروع کردم، دستورالعمل دقیقی وجود داشت که به من آموخت چگونه یک کارمند فروشگاه باشم، اما همچنان نمی‌دانم خارج از چارچوب دستورالعمل چگونه باید انسانی عادی باشم.
Ali Samouti
در آن لحظه، برای اولین‌بار، حس کردم به جزئی از اجزای ماشین اجتماع تبدیل شده‌ام. اندیشیدم: من دوباره متولد شده‌ام. آن روز درحقیقت به چرخ‌دنده‌ای عادی در اجتماع تبدیل شده بودم.
Ali Samouti
«به همین دلیل است که جامعهٔ امروزی ناکارآمد است. علت ناکارآمدی جامعهٔ معاصر همین است. شاید مردم چیزهای قشنگی دربارهٔ تنوع سبک زندگی و ازاین‌دست صحبت‌ها بکنند، اما ختم کلام اینکه از زمان پارینه‌سنگی هیچ‌چیزی تغییر نکرده است. با کاهش نرخ زادوولد، جامعه به‌سرعت در حال عقب‌گرد به‌سمت عصر حجر است. جامعه به مرحله‌ای رسیده است که به کار قبیله نیامدن، به این معناست که حتی به صرف زنده بودن هم مؤاخذه می‌شوی.»
Adele
«از تو می‌خواهم مرا از جامعه پنهان کنی. برایم مسئله‌ای نیست که از حضورم برای اهداف خودت استفاده کنی. هرقدر هم دوست داری می‌توانی درمورد من حرف بزنی. قصد دارم تمام عمرم را اینجا پنهان بشوم. دیگر بس است که هرکسی در زندگی من دخالت می‌کند. دیگر خسته شدم ازبس هر آدم غریبه‌ای که از راه می‌رسد در زندگی من سرک می‌کشد.»
Adele
ز تو می‌خواهم مرا از جامعه پنهان کنی. برایم مسئله‌ای نیست که از حضورم برای اهداف خودت استفاده کنی. هرقدر هم دوست داری می‌توانی درمورد من حرف بزنی. قصد دارم تمام عمرم را اینجا پنهان بشوم. دیگر بس است که هرکسی در زندگی من دخالت می‌کند. دیگر خسته شدم ازبس هر آدم غریبه‌ای که از راه می‌رسد در زندگی من سرک می‌کشد.»
Adele

حجم

۱۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

حجم

۱۰۸٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۲۸ صفحه

قیمت:
۲۸,۸۰۰
۲۰,۱۶۰
۳۰%
تومان