بریده‌هایی از کتاب ‫۲۰۹ نکته کوچک برای ایجاد ۲۰۹ تغییر بزرگ

به‌یاد داشته باشید در بیشتر موارد به‌محض برداشتن نخستین گام و شروع کار، ۷۵% موانع و سختی‌ها از بین می‌روند!

۱۹۴. لطفاً لبخند فراموش نشود! دختری کوچک راه مدرسه را هر روز پیاده می‌رفت و برمی‌گشت. یک روز صبح که آسمان ابری بود، او مثل همیشه به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر، هوا طوفانی شد و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر نگران از این‌که مبادا فرزندش در راه بازگشت به خانه از طوفان بترسد یا رعد و برق آسیبی به او بزند، تصمیم گرفت با اتومبیل دنبال او برود. در راه، ناگهان دختر کوچکش را دید که پیاده به سمت خانه می‌آمد، ولی هر بار که آسمان برق می‌زد می‌ایستاد، به آن نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد. این کار او با هر رعد و برق تکرار می‌شد. وقتی مادر نزدیک دختر رسید، شیشه را پایین داد و پرسید: «چه کار می‌کنی؟ چرا بین راه می‌ایستی؟» دخترک پاسخ داد: «من سعی می‌کنم صورتم قشنگ به‌نظر آید، چون خداوند مرتب از من عکس می‌گیرد.»

سه «الف» اساسی: اطمینان، ایمان و امید اطمینان: روزی اهالی روستایی تصمیم گرفتند برای بارش باران دعا کنند. در روز مقرر، گرد هم آمدند، ولی فقط یک پسربچه با خود چتر آورده بود. این یعنی اطمینان! ایمان: ایمان همچون کودکی یک‌ساله است. وقتی او را به هوا می‌اندازید می‌خندد، چون یقین دارد که او را خواهید گرفت. امید: هر شب به رخت‌خواب می‌رویم، درحالی‌که هیچ تضمینی وجود ندارد که فردا صبح از خواب برخیزیم. با این حال، برای روز آینده کلی برنامه‌ریزی می‌کنیم. پس اطمینان کنید، به خداوند ایمان داشته باشید و هیچ‌گاه امید خود را از دست ندهید!

به تمامی دوستان، والدین یا آشنایانی که طی پنج سال گذشته از دنیا رفته‌اند بیندیشید. آیا آن‌ها هم استرس داشتند؟ اگر می‌خواهید به آنان بپیوندید، به روش خود ادامه دهید. بدین ترتیب، بی‌شک به استرس‌ها و نگرانی‌هایتان خاتمه خواهید داد. به گفتهٔ میکل آنژ: «بسیاری از نگرانی‌های ما به‌هیچ‌وجه اتفاق نمی‌افتند. پس بهتر است تا قبل از وقوع مسأله، فکر خود را درگیر آن نکنیم و حرص و جوش بیهوده نخوریم!»

دو روز را باید در زندگی نادیده گرفت: دیروز و فردا!

یک شایستگی و کارایی کوچک می‌ارزد به مقام و ثروتی که با تواضع و تعهد همراه نباشد.

سه «الف» اساسی: اطمینان، ایمان و امید اطمینان: روزی اهالی روستایی تصمیم گرفتند برای بارش باران دعا کنند. در روز مقرر، گرد هم آمدند، ولی فقط یک پسربچه با خود چتر آورده بود. این یعنی اطمینان! ایمان: ایمان همچون کودکی یک‌ساله است. وقتی او را به هوا می‌اندازید می‌خندد، چون یقین دارد که او را خواهید گرفت. امید: هر شب به رخت‌خواب می‌رویم، درحالی‌که هیچ تضمینی وجود ندارد که فردا صبح از خواب برخیزیم. با این حال، برای روز آینده کلی برنامه‌ریزی می‌کنیم. پس اطمینان کنید، به خداوند ایمان داشته باشید و هیچ‌گاه امید خود را از دست ندهید!

هر کاری انجام دهید، نمی‌توانید همه را خشنود و راضی کنید.

۱۸۰. شما برای چه می‌نویسید؟! نویسندهٔ جوان و خامی از جرج برنارد شاو پرسید: «شما برای چه می‌نویسید؟» برنارد شاو پاسخ داد: «برای یک لقمه نان!» نویسندهٔ جوان از این جواب رک و صریح به خروش آمد و گفت: «متأسفم! ولی من برخلاف شما برای فرهنگ می‌نویسم!» برنارد شاو گفت: «اشکالی ندارد پسرم؛ هریک از ما برای چیزی می‌نویسیم که

۶۳. هفت شوالیهٔ کُشنده بدترین دشمنان انسان چیزهایی هستند که همیشه ذهن او را به خود مشغول می‌کنند. اگر بتوانید خود را آن‌گونه ببینید که دیگران می‌نگرند، دشمنان درونتان را کشف خواهید کرد و بدین‌ترتیب می‌توانید آن‌ها را از وجود خود بیرون برانید. این دشمنان عبارت‌اند از: انتقام‌جویی، بی‌اعتمادی، حرص، حسادت، خودخواهی،

راز خوشبختی در این نکتهٔ ساده نهفته است: «به شادی‌های کوچک اهمیت دهید و از موارد روزمره و پیش‌پاافتاده لذت ببرید.»

شش نکته برای در امان بودن از شلوغی و بی‌نظمی اگر به چیزی احتیاج ندارید، آن را نخرید. هر شب زباله‌ها را بیرون ببرید. وسایلی را که دیگر به آن‌ها نیازی ندارید، ببخشید یا بیرون بریزید. میز کارتان را خلوت کنید. تلفن خود را خاموش کنید تا از تماس‌های بی‌موقع در امان باشید. وسایلتان را در جای مشخصی بگذارید تا دنبالشان نگردید.

شش نکته برای به‌دست آوردن دل دیگران آن‌ها را صمیمانه دوست بدارید. ـ لبخند بزنید. ـ فراموش نکنید نام هرکس برای او شیرین‌ترین و مهم‌ترین واژه است. ـ یاد بگیرید که گوش دهید و طرف مقابل را سر شوق بیاورید تا از خود حرف بزند. ـ با آن‌ها از چیزهای مورد علاقه‌شان صحبت کنید. ـ صمیمانه و صادقانه اهمیتشان را برایشان آشکار سازید. دیل کارنگی

«اگر به شما هدیه‌ای بدهند و آن را نپذیرید، آن هدیه متعلق به چه کسی خواهد بود؟» یکی از آن‌ها پاسخ داد: «به کسی که هدیه داده است!» استاد گفت: «دربارهٔ اهانت‌ها، بی‌حرمتی‌ها و خشم و غضب آن مرد نیز همین اتفاق افتاد. آن چیزها وقتی پذیرفته نشوند، همیشه برای کسی می‌مانند که آن‌ها را در دل خویش حمل می‌کند.»

صرف‌نظر از ملامت همه، چه خوب می‌شد اگر هرکی بدون توقع از یکی کار خود را خود انجام می‌داد، زیرا تجربه ثابت کرده است که وقتی همه منتظر یکی باشند، به‌طور معمول هیچ‌کی پیدا نمی‌شود!

«اگر نتوانی واقعیتی را تغییر دهی یا از آن دوری کنی، باید انتظارات و نگرش خود را عوض کنی و بیاموزی که آن را، همان‌طور که هست، بپذیری؛ اما وقتی نخواهی یا نتوانی که نه واقعیت را تغییر دهی و نه ایده‌آلت را، آن‌گاه محکوم به تسلیم هستی، یعنی پذیرش ناتوانی.»

آیا خشم، عیب‌جویی و انتقام وجودتان را دربرگرفته است؟ یا برعکس سرشار از حس قدردانی و سپاس از هر چیز می‌باشید؟ شما هنرمندی هستید که زندگی‌اش را رنگ می‌کند! کدام رنگ را می‌پسندید و انتخاب می‌کنید: رنگ خشم یا قدردانی؟

«بسیاری از نگرانی‌های ما به‌هیچ‌وجه اتفاق نمی‌افتند. پس بهتر است تا قبل از وقوع مسأله، فکر خود را درگیر آن نکنیم و حرص و جوش بیهوده نخوریم!»

کار وسیله‌ای برای بیشتر لذت بردن از زندگی است، نه نابودی آن.

۱۹۴. لطفاً لبخند فراموش نشود! دختری کوچک راه مدرسه را هر روز پیاده می‌رفت و برمی‌گشت. یک روز صبح که آسمان ابری بود، او مثل همیشه به سوی مدرسه راه افتاد. بعدازظهر، هوا طوفانی شد و رعد و برق شدیدی درگرفت. مادر نگران از این‌که مبادا فرزندش در راه بازگشت به خانه از طوفان بترسد یا رعد و برق آسیبی به او بزند، تصمیم گرفت با اتومبیل دنبال او برود. در راه، ناگهان دختر کوچکش را دید که پیاده به سمت خانه می‌آمد، ولی هر بار که آسمان برق می‌زد می‌ایستاد، به آن نگاه می‌کرد و لبخند می‌زد. این کار او با هر رعد و برق تکرار می‌شد. وقتی مادر نزدیک دختر رسید، شیشه را پایین داد و پرسید: «چه کار می‌کنی؟ چرا بین راه می‌ایستی؟» دخترک پاسخ داد: «من سعی می‌کنم صورتم قشنگ به‌نظر آید، چون خداوند مرتب از من عکس می‌گیرد.»