بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دید اقتصادی | صفحه ۱۲ | طاقچه
۳٫۸
(۲۸۶)
فدرال رزرو (در تئوری به عنوان بانکی خصوصی ولی در عمل به عنوان جزئی از وزارت دارایی) سطح پایهٔ نرخ بهره را که کل ساختار بهره بر مبنای آن قرار گرفته است تعیین می‌کند. فدرال رزرو با افزایش و کاهش نرخ سپرده‌های فدرال، با اینکه نرخ خاصی را به طور رسمی به هیچ بانکی دیکته نمی‌کند ولی کل بازار را عملاً بالا و پایین می‌برد. بانک‌ها همیشه نرخی بالاتر از آن‌چه که بابت قرض‌هایشان به فدرال رزرو پرداخت می‌کنند از وام‌گیرنده‌هایشان می‌گیرند. پس وقتی که فدرال رزرو نرخ‌ها را کم و زیاد می‌کند، پولی که کسب‌وکارها و افراد بابت وام‌ها می‌دهند بالا و پایین می‌شود.
me
متأسفانه این‌طور جا افتاده است که برای تحریک فعالیت‌هایی که سیاست‌مداران و نظریه‌پردازهای اجتماعی فکر می‌کنند مفید است، دولت باید در نحوهٔ تخصیص پس‌اندازها اثرگذار باشد. این مسئله با یک رشته تضامین وام دولتی و معافیت‌ها و جریمه‌های مالیاتیِ افراد و شرکت‌ها محقق می‌شود. در نتیجهٔ این دخالت‌ها، ممکن است افراد و کسب‌وکارها برای دریافت و بانک‌ها برای اعطای انواع خاصی از وام کشش بیشتری داشته باشند. آن‌گاه منابع بیشتری از جامعه به سمت فعالیت‌های مورد توجه هدایت می‌شود، خواه ساختمان‌سازی باشد، حضور در دانشگاه، یا تولید صفحات خورشیدی. هستهٔ این تمایلات این تصور است که برنامه‌ریزانِ دولت خوب و بد جامعه را بهتر از خود پس‌اندازکننده‌ها می‌دانند. اما هیچ گواهی در تایید آن نیست.
me
در واقع تنها در صورتی وام‌دهنده سود می‌کند که وام‌گیرنده سود کند.
me
یروان کینز (معروف به کینزین‌ها) وقتی که برای اولین بار در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ وارد معرکه شدند، با «مکتب اتریشی» که نظرات اقتصاددان‌هایی مثل لوت‌ویک فون میزِس را دنبال می‌کردند به اختلاف خوردند. اتریشی‌ها این‌طور استدلال می‌کردند که وقتی دوران رونق تمام می‌شود وجود رکود لازم است تا تصمیم‌های غیر عاقلانهٔ دوران رونق جبران شود. به نظر اتریشی‌ها رونق‌های ناگهانی در وهلهٔ اول وقتی به‌وجود می‌آیند که دولت‌ها اقتصادها را با نرخ بهرهٔ پایین «تحریک» می‌کنند و سینگال‌های غلط به کسب‌وکارها حواله می‌کنند.
me
وام‌هایی که به افراد یا بنگاه‌هایی داده می‌شود که موفق نمی‌شوند چیز تازه‌ای خلق کنند یا ظرفیت تولید را توسعه دهند با هدردادن موجودی پس‌اندازها، کل اقتصاد را تضعیف می‌کنند.
ali farhadi
این نظریه فقط به درد ژست‌های اخلاقی می‌خورد و در واقعیت جایی ندارد. علت این که بعضی‌ها ثروتمند می‌شوند (حداقل اول کار) این است که چیزِ باارزشی را به دیگران ارائه می‌کنند. آبل به کسانی که پس‌انداز کافی ندارند وام می‌دهد. اگر او سود کند فقط به این دلیل است که سرویس او برای دیگران ارزشمند است.
ali farhadi
در واقع تنها در صورتی وام‌دهنده سود می‌کند که وام‌گیرنده سود کند.
ali farhadi
بیشترِ اقتصاددان‌ها فکر می‌کنند اگر به مردم پول بیشتری برای خرج کردن بدهیم، می‌توانیم تقاضا را زیاد کنیم. اما این کار اثری بر تقاضای واقعی، یعنی مقداری که مردم به ازای چیزهایی که تولید شده می‌توانند خرج کنند، ندارد. تنها با افزایش عرضه است که مردم می‌توانند واقعاً بیشتر از تقاضایشان به‌دست بیاورند.
ali farhadi
تورم به طور ساده ابزاری است که ثروت را از کسی که در یک واحد پولی پس‌انداز دارد به کسی که در همان واحد پولی بدهی دارد منتقل می‌کند. با اَبَرتورم، ارزش پس‌انداز یکسره محو شده و بارِ بدهی برداشته می‌شود (وضع کسانی که دارایی فیزیکی دارند خوب باقی می‌ماند، چون‌که، برخلاف پس‌انداز در یک واحد پولی، ارزش اسمی دارایی‌ها با زبانه کشیدن تورم بالا می‌رود).
Ammar
تورم به دولت‌ها امکان می‌دهد از انتخاب گزینه‌های سخت طفره بروند و دزدکی از شرّ بدهی‌هایشان خلاص شوند. دولت‌ها با چاپ پول می‌توانند اسماً تمام بدهی‌شان را پس بدهند، اما این کار را با آب بستن به پول کشورشان می‌کنند. اعتباردهنده‌ها به پولشان می‌رسند، ولی چیزی که می‌گیرند آن‌قدرها ارزش ندارد و اگر تورم به اَبَرتوّرم تبدیل شود، هیچ ارزشی ندارد.
مازیار
اقتصاددان‌های معاصر به اشتباه فکر می‌کنند خرج کردن باعث رشد می‌شود و این که وقتی انقباض پولی هست، مردم تمایل دارند خریدشان را عقب بیاندازند (تا بگذارند قیمت‌ها پایین بیاید)؛ و حالا که خرج می‌کنند، قیمتِ کاهش یافته آثار خفیف‌تری بر اقتصاد دارد. این مسخره است.
Ammar
کشوری با مازاد تجاری، که بیشتر از چیزی که خرید می‌کند به خارج می‌فروشد، تقاضای جهانی برای واحد پولش ایجاد می‌کند. اگر اجناسش را می‌خواهید، باید واحد پولش را داشته باشید. در نتیجه، موقعیت‌های تجاری مستحکم ارز کشور را تقویت می‌کنند. عکس آن برای کشورهای با موقعیت تجاری ضعیف صدق می‌کند. اگر کسی اجناس شما را نخواهد، هیچ‌کس واقعاً به ارز کشورتان نیاز ندارد.
مازیار
بودجهٔ دولت در واقع همان پول مالیات‌دهنده‌هاست، پس معتقد بودند مالیات‌دهنده‌ها باید تصمیم بگیرند این پول چطور خرج شود. در نتیجه، رأی‌گیری صرفاً به آنهایی محدود بود که مالیات می‌دادند.
مازیار
علت این که بعضی‌ها ثروتمند می‌شوند (حداقل اول کار) این است که چیزِ باارزشی را به دیگران ارائه می‌کنند.
وحید
همان‌طور که اصول ریاضی با تغییر ابعاد مسئله تغییر نمی‌کند، اصول پایه‌ای اقتصاد هم با ابعاد اقتصاد عوض نمی‌شوند. فقط سخت‌تر دیده می‌شوند چون لایه‌های زیادی بین پس‌اندازکننده‌ها و وام‌گیرنده‌ها قرار می‌گیرد. اما رابطهٔ مستقیم بین فداکاری، پس‌انداز، اعتبار، سرمایه‌گذاری، مشوق اقتصادی، و پیشرفت اجتماعی و اقتصادی تغییر نمی‌کند.
MohammadAA2000
اگر این را به خاطر بسپاریم به‌سادگی می‌توان فهمید که چه چیزی باعث می‌شود اقتصاد رشد کند: پیدا کردن روش‌های بهتر برای تولید بیشتر چیزهایی که انسان می‌خواهد. این اصل تغییر نمی‌کند... مهم نیست اقتصاد دستِ آخر چقدر بزرگ شود.
MohammadAA2000
ساده‌ترین تعریف اقتصاد عبارتست از تلاش برای حداکثر کردن دسترسی به منابع محدود (که تقریباً همه منابع محدود هستند) به‌طوری‌که بیشترین تقاضای ممکن انسان تأمین شود. ابزارها، سرمایه و نوآوری جواب این معادله هستند.
MohammadAA2000
در جامعهٔ بدوی که تولید کمی دارد، امکانات ثروتمندترین افراد به پای فقیرترین آدم‌های یک اقتصاد صنعتی هم نمی‌رسد. در قرون وسطی، حتی توانگرترین پادشاهان هم از امکانات اولیه‌ای که الآن تقریباً هرکس در ایالات‌متحده حق بدیهی خود می‌داند محروم بودند... چیزهایی مثل گرمایش مرکزی، لوله‌کشی داخل ساختمان و سبزیجات تازه در زمستان
کاربر ۳۴۰۵۸۷۵
تاریخ پر از داستان‌هایی است که حکومت‌های خاص، از سر ناچاریِ مالی، سرنوشت‌شان را به پول‌های بی‌ارزش گره زدند. پایان این تجربه‌ها همیشه فلاکت بود، به‌خصوص برای شهروندان کشورهای مشکل‌دار. به این دلیل که غیر ممکن است یک کشور با پول بی‌ارزش دوام بیاورد درحالی‌که همسایه‌اش هم‌چنان پول واقعی منتشر می‌کند. طبیعتاً، خارجی‌ها از پذیرفتن پول بی‌ارزش دست می‌کشند و بالاخره در خود کشور بازار سیاه پول واقعی شکل می‌گیرد. اما حالا ما در دنیایی هستیم که، در چهل سال گذشته، هیچ کشوری پول واقعی منتشر نکرده است. این بزرگترین تجربهٔ پولی است که تا به حال اجرا شده است. کسی نمی‌داند چطور و چه وقت تمام می‌شود. اما خیالتان راحت، تمام می‌شود.
آرش
اما وقتی ارز کشوری بالا می‌رود، محصولاتش گران‌تر می‌شوند. این به کشورهایی که واحد پولی ضعیفی دارند فرصت رقابت می‌دهد تا شروع به فروش قسمتی از محصولاتشان را در آن بازار کنند. وقتی بیشتر بفروشند، تقاضای ارز آنها بالا می‌رود. این موازنهٔ ارزی، عدم موازنهٔ تجاری را کنترل می‌کند.
آرش

حجم

۱۷٫۵ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

حجم

۱۷٫۵ مگابایت

تعداد صفحه‌ها

۲۶۳ صفحه

قیمت:
۷۳,۰۰۰
۵۱,۱۰۰
۳۰%
تومان