- طاقچه
- داستان و رمان
- رمان
- کتاب بافته
- بریدهها
بریدههایی از کتاب بافته
۴٫۲
(۲۲۹)
«عشق فرّار است، همانطور که میآید، میرود، گاهی در یک چشم برهم زدن
آسمان شب
خواهرش به دایرهٔ افراد شکاک و بدگمان تعلق دارد، کسانی که دنیا را سیاه و خاکستری میبینند، کسانی که قبل از اینکه به جواب بله فکر کنند، میگویند نه. کسانی که همیشه در میان یک چشمانداز به چیزی توجه میکنند که باعث ناراحتی و رنجش میشود، لکهٔ ریز روی دستمالسفره را میبینند، کسانی که در سطحِ زندگی کندوکاوی میکنند تا یک ناهمواری پیدا کنند و آن را بخراشند، مثل اینکه از نتهای غلط دنیا لذت میبرند و دلیل بودنشان در دنیا همین است
فاطیما
این او نیست که بیمار است، بلکه کل جامعه است که باید مداوا شود. بهجای اینکه حامی ضعیفان باشد و همراهیشان کند، به آنها پشت میکند، مثل فیلهای پیر که گله آنها را در پشتسرش رها میکند و محکوم به مرگ در تنهایی میشوند. یک روز، در یک کتاب کودک که درمورد حیوانات بود، این جمله را خواند: «حیوانات گوشتخوار برای طبیعت مفید هستند، چون ضعیفان و بیماران را میبلعند.»
فاطیما
در این کار، بیشک سارا کوئن حملهها، ضدحملهها و همینطور ضرباتی را متحمل خواهد شد. سارا میداند که رقیبش به این راحتی اظهار شکست نمیکند، این نارنگی خیلی بدجنس است، بیشک حیلهگرترین رقیبی است که تابهحال با آن روبهرو شده است. این یک پروندهٔ طولانیمدت است، یک جنگ اعصاب برایش خواهد بود. توالی لحظههای امید و شک و همینطور لحظات دیگری که ممکن است در آنها خودش را بازنده تصور کند. به هر قیمتی که شده باید مقاومت کند. سارا میداند که اینجور مبارزات با صبر و بردباری به پیروزی میرسد.
Zahra Sayerii
سارا کوئن مثل هزاران زن در سرتاسر کشور به دو قسمت تقسیم شده بود. بمبی بود که آمادهٔ انفجار است.
n re
نقشش را یاد گرفته و هر روز، هر هفته، هر ماه و در تمام طول سال آن را بازی و تکرار کرده است. مادر خانواده، مدیر ارشد، زن جذاب، زن ایدهآل، زن شاغل، برچسبهایی از این دست که مجلههای بانوان به پشت زنانی که شبیه او هستند میچسبانند و مثل ساکهایی روی شانههایشان سنگینی میکند.
n re
دالیتها که لباس سفید به تن داشتند بیوقفه، شب و روز آنجا کار میکردند، انجام کار کثیف سوزاندن مردهها، مخصوص آنها بود.
Majidg72
یک وکیل باید با اعتمادبهنفس، کارآمد و قوی باشد. باید اطمینان ببخشد، متقاعد کند، مجذوب کند.
Majidg72
حداقل مشخص است که حاملگی کِی به پایان میرسد. سرطان بسیار بد است، ممکن است دوباره عود کند. همیشه هست، مثل شمشیر داموکلس بر روی سرتان، مثل یک ابر سیاه که همهجا بالای سرتان است.
Majidg72
سارا یک روز در راهرو این جملهٔ وحشتناک را میشنود که در گوشی به هم میگفتند: بله، کسی چه میداند.
بیمار بودن از باردار بودن هم بدتر است.
Majidg72
اعتقاد مذهب سیک بر این است که روح زن و مرد باهم برابر است و با هردو جنس رفتار مشابهی دارد. زنها میتوانند در معبد سرودهای مذهبی بخوانند، در هنگام اتمام مراسم میتوانند دعا بخوانند، مثل مراسم غسل تعمید
usofzadeh.ir
کمال معتقد است که بهشت و جهنم فقط در همین دنیا وجود دارد، جولیا با خودش فکر میکند که حق با اوست.
usofzadeh.ir
سیکها معتقدند که تمام ادیان میتوانند به خدا منتهی شوند و از اینرو، همه شایسته و قابل احتراماند.
usofzadeh.ir
کمال از مذهبش حرف میزند، از اعتقاداتش، از کتاب رهیط مریادا، راهنمای رفتار پیروان دین سیک، که آنها را از انجام بعضی کارها منع میکند. مثلاً کوتاه کردن مو و ریش، نوشیدن شراب، سیگار کشیدن، خوردن گوشت و یا قمار کردن. از خدایش صحبت میکند که به همه یک زندگی شرافتمندانه و پاک را توصیه میکند، یک خدای واحد و خالق که نه مسیحی است، نه هندو و نه از هیچ فرقهٔ دیگری. یک خدای یگانه، همین
usofzadeh.ir
اسمیتا ابداً نمیخواهد که منتظر زندگی بعدی بشود، او همین زندگی را میخواهد، همین حالا، برای خودش و لالیتا
usofzadeh.ir
اگر مردی بدهی و قرضی داشته باشد، به همسرش تجاوز میکنند تا تنبیهش کنند: اگر مردی با زنی متأهل رابطه داشته باشد، با تجاوز به خواهرانش او را مجازات میکنند. تجاوز سلاحی قدرتمند است، یک سلاح کشتارجمعی
usofzadeh.ir
دختر یکی از همسایگانشان، یک دالیت مثل آنها، تصمیم گرفته بود از روستا برود تا در شهر درس بخواند. موقعی که از میان دشت فرار میکرد، جتها او را گرفتند. او را به مزرعهای دورافتاده بردند و هشتنفری، دو روز به او تجاوز کردند. وقتی دختر پیش والدینش برگشته، بهسختی میتوانسته راه برود.
usofzadeh.ir
اسمیتا از کوره درمیرود: الان آنها موش میخورند و مدفوع دیگران را جمع میکنند. در آنجا کار پیدا خواهد کرد و مورد احترام واقع میشوند. احساس میکند که برای روبهرو شدن با این چالش آماده است، او شجاع است، در برابر سختیها مقاومت میکند، هر کاری که به او پیشنهاد کنند قبول خواهد کرد، هر کاری باشد از این زندگی بهتر است.
usofzadeh.ir
تصور میکند بین احساسات شدیدی سردرگم است که گاهی سرکوب میشود و گاهی به هیجان درمیآید. مثل بندبازی که روی یک ریسمان است، حس میکند که باد به هر طرف که بخواهد او را هل میدهد. با خودش میگوید، همینطور است، گاهی زندگی تاریکترین لحظات و روشنترین لحظات را در کنار هم قرار میدهد. همزمان هم چیزی به آدم میدهد و هم چیزی از او میگیرد.
شراره
کسانی که دوست دارند، میآفرینند، امیدوارند،
میافتند و دوباره برمیخیزند، هزار بار،
که خم میشوند اما از پا درنمیآیند.
رهگذر خورشید
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۱۶۸٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۷۰%
تومان