بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بافته | صفحه ۱۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بافته

بریده‌هایی از کتاب بافته

انتشارات:نشر نیماژ
امتیاز:
۴.۲از ۲۲۹ رأی
۴٫۲
(۲۲۹)
مامان‌بزرگ درست در روز عروسی‌اش مجبور بوده در مزرعه کار کند و لیموها را جمع کند. در مزارع زمان استراحت وجود نداشته است.
hamtaf
گاهی فکر کردن به این‌که هرچیزی انتهایی دارد، آرامش‌بخش است، این‌که بزرگ‌ترین شکنجه‌ها هم می‌توانند فردا تمام شوند.
Kiyarash Tavakoli
سارا خیلی زود متوجه شد که دخترش ذاتاً با دیگران احساس همدردی می‌کند. با غم و رنج دنیا هم‌ذات‌پنداری می‌کند، خودش را مسئول آن‌ها می‌داند و آن را به خودش نسبت می‌دهد. مثل یک موهبت الهی می‌ماند، یک حس ششم. در کودکی، وقتی می‌دید که کسی آسیب می‌بیند یا مورد سرزنش قرار می‌گیرد، گریه می‌کرد. موقعی که از تلویزیون اخبار می‌دید و یا هنگام تماشای کارتون، گریه می‌کرد. گاهی سارا نگران می‌شود: با این احساسات شدید چه کار خواهد کرد؟
HeLeN
لعنت به جامعه‌ای که ضعیفان، زنان، بچه‌ها و تمام کسانی را که باید از آن‌ها حمایت کند، زیر پایش له می‌کند.
کتاب باز
یک پدر هرگز نمی‌میرد، یک پدر جاودانه است، صخره است، یک ستون است، مخصوصاً پدر او.
کتاب باز
از دکتر درمورد شانس زنده ماندنش سؤال نمی‌کند، نمی‌خواهد آینده‌اش را به یک آمار و ارقام محدود کند. بعضی‌ها می‌خواهند بدانند، اما او نه. اجازه نخواهد داد که اعداد در وجود او، در خیال و باطنش مداخله کنند، آن‌ها قادرند که تکثیر شوند مثل خود همین تومور، می‌توانند تیشه به ریشهٔ روحیه، اعتمادبه‌نفس و بهبودی‌اش بزند.
درّین
اگر حرکت را یاد بگیرم سرعت در طی سال‌ها به‌تدریج به دست می‌آید
درّین
جولیا با خودش فکر می‌کند چه اهمیتی دارد که مامان، خانواده‌اش و افراد محله چه می‌گویند. او امروز در کنار این مرد که او را بیدار کرد، احساس زن بودن می‌کند.
میمی
یک پدر هرگز نمی‌میرد، یک پدر جاودانه است، صخره است، یک ستون است،
میمی
یک پدر هرگز نمی‌میرد، یک پدر جاودانه است، صخره است، یک ستون است، مخصوصاً پدر او.
gh.hanieh
به‌خوبی با این حس گناه مادرانی که شاغل هستند آشنا بود. این حس از بدو تولد حنا به او هجوم آورده بود، درست از آن روز بدی که مجبور شد او را درحالی‌که فقط پنج روز داشت، در آغوش پرستار بگذارد تا کار مهمی را که در محل کارش پیش آمده بود مدیریت کند. خیلی سریع متوجه شده بود که در محیطی که در آن پیشرفت می‌کند، جایی برای تأخیرهای یک مادر گریان وجود ندارد. قبل از رفتن به سر کار، اشک‌هایش را در زیر لایهٔ ضخیمی از کرم‌پودر پنهان کرده بود. احساس می‌کرد که تکه‌پاره و قطعه‌قطعه شده اما نمی‌توانست با هیچ‌کس درددل کند. پس محبت همسرش را می‌خواست، محبت فریبندهٔ مردها که در وجود همسر او، این احساس، به‌طرز عجیبی غایب بود. آن‌ها به‌راحتی و با وقاحت از خانه بیرون می‌رفتند. صبح، موقع رفتن از منزل، فقط پرونده‌هایشان را به‌همراه خود می‌بردند، درحالی‌که او بار سنگین احساس گناهش را همه‌جا به دنبال خود می‌کشید، مثل لاک‌پشتی که لاک سنگینش را حمل می‌کند.
gh.hanieh
برای خودش این سرنوشت را مثل یک تقدیر بی‌رحم پذیرفته است، اما برای دخترش این‌طور نخواهد بود. آن‌جا، مقابل محراب مخصوص ویشنو، در وسط کلبه‌خرابهٔ تاریک که شوهرش در آن خواب است، به خودش قول می‌دهد. نه، برای لالیتا این‌طور نخواهد بود. شورش او خاموش، بی‌صدا و تقریباً غیرقابل رؤیت است. اما آن‌جا در وجودش است.
HeLeN
مادرش اصرار می‌کند. وقتی پزشکان ناتوان هستند، تنها خدا می‌تواند او را نجات دهد. آن‌قدر مطمئن است که ناگهان جولیا به ایمان او حسودی می‌کند، ایمان محکم قلبی که هرگز از آن دست نکشیده است.
HeLeN
سارا همیشه هر کاری که می‌خواسته انجام داده، خودش به زندگی‌اش جهت داده، یک زن مدیر بوده است، چیزی که در زبان ادبی این‌طور تعریف می‌شود: «شخصی که موقعیتی برجسته در یک اداره یا شرکت دارد، که تصمیماتی اتخاذ می‌کند و دیگران آن‌ها را به انجام می‌رسانند.»
Zahra Sayerii
تنها چیزی را که سرپا نگهش می‌داشت، از او گرفت، تنها چیزی را که به او قدرت می‌داد که صبح‌ها از خواب بلند شود: منِ اجتماعی‌اش را، زندگی شغلی‌اش را، این احساس را که در این دنیا برای خودش کسی است و جایگاه خودش را در دنیا دارد.
sama65
گاهی زندگی تاریک‌ترین لحظات و روشن‌ترین لحظات را در کنار هم قرار می‌دهد. هم‌زمان هم چیزی به آدم می‌دهد و هم چیزی از او می‌گیرد.
آنا جمشیدی
«هر کاری که می‌خواهی بکن عزیزم، اما ازدواج نکن.»
مروارید ابراهیمیان
به این جملهٔ تلمود فکر می‌کند: «کسی که یک زندگی را نجات می‌دهد، کل دنیا را نجات می‌دهد.» امروز همهٔ دنیا او را نجات می‌دهند و سارا می‌خواهد از آن‌ها تشکر کند.
مروارید ابراهیمیان
به خودش گفت: «عشق فرّار است، همان‌طور که می‌آید، می‌رود، گاهی در یک چشم برهم زدن.»
مروارید ابراهیمیان
«کسی که یک زندگی را نجات می‌دهد، کل دنیا را نجات می‌دهد.»
Hossein Forouzan

حجم

۱۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۶۸٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۷۰%
تومان