بریدههایی از کتاب نردبان شکسته
۴٫۰
(۷۶)
بعد محققان، گروهی از شرکتکنندگان را به صرف غذای مجانی دعوت کردند. سوژهها روی صندلیهای میزهای چهارنفره نشستند. برخلاف بیاطلاعیشان، دوتا از کاسهها، کاسههای عادی و دوتا، از کاسههای بیته بودند. از آنها خواسته شد بهاندازهای که دوست دارند، بخورند و بعد حساب کنند چقدر خوردهاند و چقدر احساسِ سیری میکنند. آنهایی که کاسههایشان بیته بود، تقریباً دو برابرِ آنهایی که کاسههای عادی داشتند سوپ خورده بودند، اما معتقد بودند به یک اندازه سوپ خوردهاند. نکتهٔ غافلگیرکنندهتر آن بود که دو گروه در سطحی مساوی احساسِ سیری میکردند. حس سیریِ آنها بیش از اینکه متکی به میزان کالریِ دریافتشده باشد، براساس برداشتِ آنها از میزان خوردنشان شکل گرفته بود. برداشتِ آنها از مقدار سوپی که خورده بودند هم تحتتأثیر میزان پربودنِ کاسهٔ سوپ در مقایسه با اندازهٔ کاسه بود.
Mohammad Ali Zareian
افراد میزان سیریِ خود را نه براساس کالری مصرفی، بلکه براساس سهم خود از کل غذا قضاوت میکنند. عالیترین نمونهٔ این پدیده در تحقیق برایان وانسینک از دانشگاه کرنل مشاهده شد. تیم او چند کاسه سوپ آماده کرد که یک لوله به تهشان وصل بود. این لوله از روی میز میگذشت و به یک دیگِ بزرگِ پر از سوپ گوجه میرسید. وقتی سوژهها مشغولِ خوردن بودند، سوپ بهشکلی نامحسوس از طریق لوله به کاسهها منتقل میشد و مقدار سوپ داخل کاسه را در سطحی ثابت نگه میداشت.
Mohammad Ali Zareian
چشمانداز تاریخی نشان میدهد، فقر و ثروت همیشه نسبیاند و به داراییهای دیگران در یک زمان و مکان خاص بستگی دارند.
آدام اسمیت این مسئله را در ثروت کشورها بهخوبی توضیح میدهد:
وقتی اسم ضروریات را میشنوم، فکر میکنم منظور نهتنها بعضی کالاهاست که برای ادامهٔ حیات ضروریاند، بلکه هر چیزیست که عرفِ کشور، نداشتناش را برای افراد محترم، حتا از پایینترین اقشار جامعه، نامناسب میداند. مثلاً نمیشود گفت پیراهن کتانی برای ادامهٔ زندگی ضروریست... اما در روزگار کنونی، در بخش وسیعی از اروپا، اگر یک کارگرِ روزمزدِ محترم و آبرومند بدون پوشیدن پیراهن کتان در انظار عمومی ظاهر شود، خجالتزده خواهد شد. بههمینترتیب عرف جامعه کفش چرمی را به یکی از ضرورتهای زندگی در انگلیس تبدیل کرده است. فقیرترین افرادِ آبرومند از هر جنسیتی اگر بدون داشتن کفش چرمی درملأعام ظاهر شوند، شرمنده خواهند شد.
پیراهن کتانِ دیروز، گوشی هوشمندِ امروز است.
Mohammad Ali Zareian
چهکسی واقعاً فقیر است و چهکسی فقیر نیست؟ جوابِ این سؤال پیچیدهتر از چیزیست که به نظر میرسد. براساس گزارشهای اعلامشده در نظرسنجیهای دولتی در سالهای اخیر، از میان خانوادههای امریکایی زیر خط فقر فدرال، ۹۶ درصد تلویزیون دارند، ۹۳ درصد مایکرویو دارند، ۸۳ درصد کولر دارند و ۸۱ درصد گوشی همراه دارند. آیا واقعاً میتوان کسی را که از تلفن همراه استفاده میکند، با مایکرویو آشپزی میکند و بین کانالهای تلویزیونی جابهجا میشود، فقیر توصیف کرد؟
Mohammad Ali Zareian
وقتی در نظرسنجیِ سال ۲۰۱۳ مؤسسهٔ گالوپ از امریکاییها پرسیده شد که بهنظر آنها کمترین درآمدی که به خانوادهای چهارنفره امکان ادامهٔ زندگی میدهد چقدر است، میانگین پاسخ ۵۸ هزار دلار بود. پاسخها به درآمد شخصیِ پاسخدهندگان بستگی داشت. خانوادههایی که کمتر از ۳۰ هزار دلار درآمد داشتند حدود ۴۴ هزار دلار را انتخاب کردند، اما خانوادههایی که درآمدشان ۷۵ هزار دلار یا بیشتر بود، ۶۹ هزار دلار را حداقل درآمد یک خانوادهٔ چهارنفره دانستند. وقتی گالوپ پرسید درآمد خانوادهٔ چهارنفره چقدر باید باشد تا ثروتمند تلقی شوند، بهطور میانگین پاسخ ۱۵۰ هزار دلار بود. اما این پاسخ هم به درآمد شخصیِ پاسخدهندگان بستگی داشت. هرچه درآمد فرد بیشتر بود، مبلغ بالاتری را برای ثروتمندتلقیشدن کافی میدانست. ازنظر بیشترِ مردم، ثروتمندبودن بهمعنای تحصیل درآمدی حدود سه برابرِ درآمد فعلیِ آنها بود.
Mohammad Ali Zareian
«وقتی دربارهٔ فقر مینویسم، مجبور نیستم خیالپرداز خوبی باشم، چون حافظهٔ خوبی دارم.»
Mohammad Ali Zareian
یکی از ایدههای اورشانسکی طبقهبندیِ خانوادهها در دستهٔ فقیر براساس هزینهٔ غذا بود. او میدانست که در آن زمان خانوادهها بهطور متوسط یکسوم درآمدشان را صرف خرید مواد غذایی میکنند. اتفاقاً وزارت کشاورزی بهتازگی چهار طرح برای غذای خانوادهها منتشر کرده بود که هرکدام یک مجموعه از اقلام اصلیِ موردنیاز خانوادهها برای تأمین وعدههای غذاییِ سالم را توصیف میکردند. طرحها بهترتیب از گرانترین (لیبرال) تا ارزانترین مرتب شده بودند. در ارزانترین طرح (صرفهجویانه) خانواده میتوانست به بقای خود ادامه دهد. بنابراین اورشانسکی در مقالهٔ سال ۱۹۶۳ خود پیشنهاد کرد که محققان میتوانند فقر را براساس دومین طرح تأمین غذای خانوار ازنظر ارزانی تعریف و هزینهٔ آنرا در سه ضرب کنند. در آن فرمول، درآمد کافی درآمدی تعریف شده بود که امکان تغذیهٔ خانواده را فراهم و هزینههای پایه را تأمین کند. درآمدهایی که زیر این مقدار قرار داشتند باید زیر خط فقر در نظر گرفته میشدند.
Mohammad Ali Zareian
وقتی عطش انسانها برای رسیدن به موقعیتهای اجتماعیِ بهتر را بررسی میکنیم، در کنار این حقیقت که بسیاری از اقتصادهای دنیا در دهههای اخیر بهطرز شگفتآوری نابرابر شدهاند، چشماندازمان نسبتبه نابرابری تغییر میکند. اگر واکنش ما به نابرابری تحتتأثیر نیازمان به موقعیت بهتر شکل میگیرد، بنابراین نمیتوان بهسادگی گفت نابرابری به میزان پولی که داریم مربوط است؛ نابرابری دربارهٔ موقعیت ما نسبتبه دیگران است. از این منظر، پول، یکی از روشهاییست که با استفاده از آن امتیازاتمان را محاسبه میکنیم. حسِ فقیربودن است که اهمیت دارد، نه صرفاً فقیر «بودن». به همین دلیل است که موقعیت ذهنیِ شما در نردبان موقعیت دربارهٔ آنچه احتمالاً به آن تبدیل خواهید شد، اطلاعات زیادی فاش میکند.
Mohammad Ali Zareian
چهل سال بعد از آنکه رالز مفهوم پردهٔ بیخبری را مطرح کرد، مردم دقیقاً مطابق پیشبینیِ او از رفتارِ هر انسان منطقی و معقول رفتار کردند.
رالز از مفهوم پردهٔ بیخبری برای این استدلال استفاده کرد که وقتی نفع شخصی را حذف کنیم، هرکس میتواند بفهمد برابری «باید» بر نابرابری ترجیح داده شود. تحقیق نورتون و اریلی تأیید کرد که بیشترِ مردم درحقیقت برابری را ترجیح میدهند، البته تا حدی. سوژهها برابریِ کامل را انتخاب نکردند: آنها همچنان معتقد بودند که سهم ۲۰ درصد ثروتمندترِ جامعه از ثروت ملی باید بسیار بیشتر از ۲۰ درصد فقیرترِ جامعه باشد.
Mohammad Ali Zareian
جالبترین بخشِ تحقیقْ کاری است که محققان در ادامهٔ آزمایش انجام دادند. آنها یک جفت نمودار دایرهای به سوژهها نشان دادند که دو نوع توزیعِ متفاوتِ ثروت را نمایش میدادند. برخلاف بیاطلاعیِ شرکتکنندگان، یکی از نمودارها توزیع واقعیِ ثروت در ایالات متحده و دیگری توزیع واقعیِ ثروت در سوئد را به تصویر میکشید. از شرکتکنندگان خواسته شد جامعهای را که دوست دارند در آن زندگی کنند، انتخاب کنند، البته مشروط بر اینکه موقعیت نهاییِ آنها در جامعه بهصورت تصادفی تعیین شود. بهبیان دیگر شرکتکنندگان در پشت پردهٔ بیخبریِ رالز قرار گرفتند و به آنها اجازه داده شد دست به انتخاب بزنند.
رقمی خیرهکننده از امریکاییها، یعنی ۹۲ درصد، مدل سوئد را انتخاب کردند. غافلگیرکنندهترین میزان توافق روی این انتخاب بود. مردان و زنان هر دو با حاشیهٔ دقت بیش از ۹۰ درصد سوئد را انتخاب کرده بودند. کسانیکه دستمزد ششرقمی داشتند تقریباً بهاندازهٔ کسانیکه دستمزدشان کمتر از ۵۰ هزار دلار بود سوئد را انتخاب کردند: ۸۹ درصد در برابر ۹۲ درصد.
Mohammad Ali Zareian
محققان مجدداً از همان ۵ هزار نفر شرکتکننده خواستند نظر خود دربارهٔ سهمبندی ثروت در دنیای آرمانی را توصیف کنند. سوژههای آزمایش به ثروتمندترین گروه حاضر در مطالعه حدود ۳۰ درصد از ثروت و به فقیرترین گروه حدود ۱۰ درصد از ثروت کشور را تخصیص دادند (در واقعیت سهم واقعیِ ۲۰ درصدِ پایین ۰.۱ درصد است). این سهمبندیهای آرمانی اصلاً شبیه ارقام واقعی در ایالات متحده، نابرابرترین کشور توسعهیافته در جهان، به نظر نمیرسند. درعوض شبیه ارقام و آمار کشور سوئدند که یکی از برابرترین کشورهای جهان است.
Mohammad Ali Zareian
تحقیقی که روانشناسی به اسم مایکل نورتون و اقتصاددانی رفتاری به اسم دن اریلی انجام دادند، با اِعمال این روش بر دادههای واقعی، گامی به جلو برداشت. این دو محقق جمعیت را به پنج گروه مساوی تقسیم کردند، از ۲۰ درصد فقیرترین تا ۲۰ درصد ثروتمندترین. بعد از گروه نمونهای شامل ۵ هزار امریکایی، خواستند تخمین بزنند سهم هر گروه از ثروت کلیِ کشور چقدر است. درحالیکه شرکتکنندگانِ تحقیق تصدیق میکردند که نابرابری وجود دارد، پاسخهای آنها نشان میداد که شدت آنرا تا حد زیادی دستپایین برآورد کردهاند. برای مثال ازنظر آنها ۲۰ درصد ثروتمند حدود ۵۹ درصد ثروت ملی را در اختیار دارند، درحالیکه در واقعیت ۸۴ درصد ثروت کشور در دست این گروه است.
Mohammad Ali Zareian
آدمهای شجاع و بیپروا ممکن است یکی از جوامع نابرابر را انتخاب کنند و قمار فرودآمدن در موقعیتی ممتاز و سطح بالا را بپذیرند. اما رالز استدلال میکند هر آدم عاقلی جامعهٔ برابریطلب را انتخاب میکند تا اطمینان حاصل کند بدترین نتیجهای که ممکن است پیش بیاید، درنهایت قابلتحمل خواهد بود. ازنظر رالز اگر خیلی ساده از مردم بپرسید از نگاه آنها چه میزان از نابرابری عادلانه یا ناعادلانه است، نظر آنها تحتتأثیر تواناییها و منافع شخصیِ خودشان قرار خواهد داشت. قدرتمندترین، باهوشترین و سبقتجوترین افراد از نتایج نابرابرتر حمایت خواهند کرد، چون زندگیشان را با امتیازات شخصی نسبتبه دیگران شروع میکنند. به همین ترتیب، کسانیکه دورنمای بدتری را پیش روی خودشان میبینند توزیع عادلانهتر را برخواهند گزید. بنابراین بهجای بیانِ آنچه به باور آنها عادلانه و برابر است، شرایطی را انتخاب میکنند که بهنفع آنهاست. هرچند هیچچیز نمیتواند تأثیر سوگراییِ ناشی از موقعیت شخصی را بهطور کامل از بین ببرد، ازنظر رالز تمرین نگاه از پشت «پردهٔ بیخبری» به ما این امکان را میدهد که در بیطرفانهترین حالت ممکن به مسائل نگاه کنیم.
Mohammad Ali Zareian
مشهورترین بخش نظریهٔ عدالت رالز آزمایشی فکری به نام «پردهٔ بیخبری» است. تصور کنید از خوابی عمیق در فضای میانستارهای برخاستهاید و دربارهٔ خودتان هیچچیز به یاد نمیآورید. نمیدانید ثروتمندید یا فقیر، نمیدانید قدرتمندید یا ضعیف، باهوشید یا کُندذهن. وقتی سفینهٔ فضاییتان به سیارهای جدید نزدیک میشود، باید انتخاب کنید بین جوامع متعددی که در آن سیاره وجود دارند، دوست دارید در کدامیک زندگی کنید؛ مشکل این است که از موقعیت خودتان در گروهی که انتخاب میکنید، هیچ تصوری ندارید.
بعضی از این جوامعِ بیگانه بهطرزی باورنکردنی نابرابرند، بهطوری که بردهداری را هنجاری عادی میدانند. برخی جوامع به آن اندازه نامتعادل نیستند، اما سطح نابرابری در آنها همچنان بالاست، طوریکه بعضی از اعضای جامعه بهشدت فقیرند و بعضی دیگر ثروتی افسانهای دارند. جوامعی هم هستند که تساویگرا هستند و سطح تفاوت میان دارا و ندار در آنها بسیار پایین است. کدامیک را انتخاب میکنید؟
Mohammad Ali Zareian
جان رالز در بزرگسالی به مهمترین فیلسوف سیاسیِ قرن بیستم تبدیل شد. نویسندهٔ زندگینامهٔ او استدلال میکند که مرگِ اندوهبارِ برادرانش تأثیرگذارترین اتفاقات زندگیِ رالز بودهاند. شاید برادرانِ کوچکتر کمتر از جان سرسخت بودند، شاید هم فقط اقبال کمتری داشتند. خودِ رالز نهتنها سیستم ایمنی قویای داشت، بلکه از هوشی درخشان و انضباطی تزلزلناپذیر بهرهمند بود. خیلی از ما تصور میکنیم که هرکس صاحب این صفات پسندیده و ستودنی باشد در جامعهٔ نخبهسالارْ شایستهٔ موقعیتی والاست.
بااینحال جان رالز بهشدت به این فرضیه بدبین بود. او چنین استدلال میکرد: اگر مردی صاحب هوشِ درخشان است، چرا بهخاطر آن ستایش شود؟ او صرفاً آنقدر خوشاقبال بوده است که با هوش بالا متولد شود. اگر کسی دارای اخلاق کاریِ قدرتمند است، صرفاً برندهٔ بختآزماییِ صفات سختکوشی و پشتکار شده است. اگر هم پسری بهاندازهٔ کافی قدرتمند است که از بیماریای وحشتناک جان سالم به در ببرد و پسر ضعیفتر تسلیم میشود، این صرفاً نشاندهندهٔ یکی از حقایق تلخ زندگیست. رالز در اینها چیزی نمیدید که ازنظر عدالت یا اخلاق ستودنی باشد.
Mohammad Ali Zareian
اگر از مردم بپرسید آیا معتقدند نابرابریِ بسیار زیادی وجود دارد یا نه، موقعیت شخصی آنها باعث سوگراییِ پاسخشان خواهد شد. کسانیکه برای زندهماندن تقلا میکنند، معمولاً سطح نابرابری را بسیار بالا میدانند؛ اما کسانیکه از سیستم موجود نفع میبرند، خواهند گفت همهچیز بهنظر روی روال است.
Mohammad Ali Zareian
انسانها توانستند در یک مکان سکونت کنند، گیاه بکارند و محصول برداشتشده را مثلاً در قالب کوزههای سفالیِ پر از دانههای غلات ذخیره کنند. انسانها همچنین شروع کردند به پرورش احشام، چیزهایی که از نگاه چوپانْ دستگاههای ذخیرهسازی سیارِ گوشت محسوب میشدند. وقتی امکان انباشت غذا در مقادیر بالا فراهم شد، بعضی افراد توانستند بیش از دیگران انبار کنند. چنین هم کردند. طولی نکشید که شهرها در نقاط مختلف کرهٔ زمین همچون مصر، خاورمیانه، چین، هند و امریکا سربرآوردند. در کنار این جوامعِ کشاورزیِ بزرگتر و متراکمتر، نابرابری در ثروت هم شروع به رشد کرد.
Mohammad Ali Zareian
تحقیقی از چند جفت کودک خواسته شد به آزمایشکننده کمک کنند چند مکعب خانهسازی را جمع کند. بهعنوان پاداش، آزمایشکننده به آنها برچسب عکسبرگردان میداد. گاه پاداشها برابر بود و گاهی یکی از کودکان برچسب بیشتری نسبتبه دیگری دریافت میکرد. هرچند کودکان هنوز نمیتوانستند بهخوبی بیان کنند که سهمشان ناعادلانه است، اما وقتی نسبتبه دوستشان برچسبِ کمتری دریافت میکردند، بهوضوح ناراحت میشدند.
Mohammad Ali Zareian
نخستیشناسی به اسم سارا برازنان بازیِ تبادلیِ سادهای برای میمونهای کاپوچین طراحی کرد. او در ابتدا به هر میمون یک سنگ کوچک میداد. بعد دستش را جلو میگرفت و وقتی میمون سنگ را پس میداد، تکهای خیار بهجای آن دریافت میکرد. در این بازیِ مبادلهایِ ساده، میمونها همیشه سنگها را با خیارها مبادله میکردند.
در بخش اصلیِ آزمایش، برازنان دو میمون را طوری قرار داد که بتوانند مبادلات یکدیگر را ببینند. ابتدا برازنان با میمون اول بازی کرد و بهازای دادنِ یک تکه خیار، سنگ را پس گرفت. بعد همان بازی را میمون دوم انجام داد؛ اما این بار پاداشِ معاوضه انگور بود، چیزیکه ازنظر میمونها نسبتبه خیار میانوعدهٔ خیلی بهتری محسوب میشد. در این لحظه برازنان بهسمت میمون اول برگشت و سعی کرد بازیِ اصلی را دوباره تکرار کند. او میخواست ببیند میمون چه میکند: آیا چون درهرحال کمی غذا بهتر از بدون غذا ماندن است بازهم دست به انتخاب «منطقی» میزند (ازنظر اقتصادی) و خیار را میگیرد، یا هوش اجتماعیِ بیشتری به خرج میدهد و بهنشانهٔ اعتراض و برای تأکید بر اجرای عدالت، از دریافت غذا خودداری میکند؟
اینبار میمونِ فریبخوردهٔ اول قبول نکرد: کمی به خیار نگاه کرد و آنرا بهسمت برازنان پرتاب کرد.
Mohammad Ali Zareian
درواقع علت اصلیِ اینکه این جوامعِ شکارچیگردآورندهْ تساویگرا بودند، این نبود که نسبتبه ما خیراندیشتر بودند، بلکه ریشهٔ اصلیِ این برابریطلبی به دشواریِ انباشتِ ثروتِ قابلتوجه در مقایسه با سایر اعضای گروه برمیگشت. این نکته را هم باید در نظر داشت که هیچ ثروتِ واقعیای فراتر از شکار امروز و تقسیم دانههای توتِ فردا وجود نداشت. بهاشتراکگذاریِ داشتهها کاملاً منطقی به نظر میرسید. اگر یک ماستادون را بکشم، با آنهمه گوشت چه کار کنم؟ بهترین راهِ ذخیرهٔ آن ذخیرهکردنش در شکم دوستان و خانواده است. بهاینترتیب این حرکت به ارزِ رایجِ خوشنیتی تبدیل خواهد شد و دفعهٔ بعدیای که به کمک نیاز داشته باشم، دیگران پشتیبانم خواهند بود.
این سیستمِ بهاشتراکگذاریِ متقابل مؤثر بود، چون افراد به خاطر میسپردند و فراموش نمیکردند. آنها به یاد داشتند چهکسی چهچیزی شکار کرده و چهکسی بیشترین تلاش را کرده است و وقتی کسی بیشتر از دیگران سهم میبرد، عصبانی میشدند.
Mohammad Ali Zareian
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان