بریدههایی از کتاب نردبان شکسته
۴٫۰
(۷۸)
باید برداشتهای ذهنی از موقعیتِ فرد را جدی بگیریم؛ چون دربارهٔ سرنوشت افراد اطلاعات زیادی در اختیار ما میگذارند. اگر خودتان را در پلههای پایینیِ نردبانِ موقعیت میبینید، بهاحتمال زیاد در سالهای آینده از افسردگی، اضطراب و درد مزمن رنج خواهید برد. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، احتمال اینکه تصمیماتِ بد بگیرید و عملکردتان در کار ضعیف باشد، بالاتر است. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، احتمال اینکه نظریات فراطبیعی و نظریهٔ توطئه را بپذیرید، بالاتر خواهد بود. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، بیشتر مستعد مشکلات وزنی، ابتلا به دیابت و ناراحتی قلبی خواهید بود. هرچه پلهای که انتخاب میکنید پایینتر باشد، سالهای باقیمانده از عمرتان کمتر خواهد بود.
اجازه دهید روشن کنم که نمیگویم اگر فقیرید پس تمام موارد بالا بهاحتمال زیاد برایتان اتفاق خواهند افتاد؛ منظور این است که اگر صرفنظر از اینکه درآمد واقعیتان چقدر است، «احساس» فقیربودن میکنید، احتمال اینکه این اتفاقات برایتان رخ دهد زیاد است.
Mohammad Ali Zareian
درکِ اینکه توزیع ثروت چه تأثیری بر تفکر ما دارد، میتواند به افزایش مهارت و زبردستیمان برای زندگی در این جهان کمک کند. اگر تعداد افرادی که این ایدهها را میپذیرند به حد کفایت برسد، شاید بتوانند دیگران را به برداشتنِ گامهای مؤثر برای کاهش نابرابری وادار کنند.
Mohammad Ali Zareian
چرا احساس فقر بهاندازهٔ فقرِ واقعی از سالهای عمرتان میکاهد؟ چرا اندازهٔ خانهٔ همسایه هورمونهای اضطرابتان را تحتتأثیر قرار میدهد؟ چرا نابرابریِ مالی شما را به تصمیمات متناقضی وامیدارد که تنها به ناامنیِ بیشتر ختم میشوند؟ چرا موفقیت مالیتان باعث میشود با کسانیکه با شما موافق نیستند، مثل احمقها رفتار کنید، بهجای اینکه خیلی ساده آنها را افرادی با عقیدهٔ متفاوت بدانید؟
Mohammad Ali Zareian
یکی از جنبههای زنندهٔ نابرابری این است که وقتی اطرافیانتان حرکتِ روبهجلو دارند، پسرفتنکردن هم حس عقبماندن به وجود میآورد. آیا تابهحال در قطاری بیحرکت بودهاید و دیدهاید قطار کناریتان ایستگاه را ترک کند؟ همگی احساس میکنید ناگهان در جهت مخالف شروع به حرکت کردهاید. وقتی طبقات بالاتر دائماً ثروتمندتر میشوند، هم طبقهٔ متوسط و هم کسانیکه با فقر دستوپنجه نرم میکنند، با مقایسهٔ خودشان و آنها، حس میکنند فقیر و فقیرتر شدهاند.
Mohammad Ali Zareian
امروزه توزیع درآمد در ایالات متحده چند برابر نامتعادلتر از گذشته و در مقایسه با سایر اقتصادهای توسعهیافته، بسیار نامتقارنتر است.
Mohammad Ali Zareian
وقتی افراد به طبقهٔ اجتماعیِ خودشان نگاه میکنند، ظاهراً به شاخصهای منحنیِ زنگولهای فکر میکنند. در پیمایشی که بهتازگی مرکز تحقیقاتی پیو انجام داده است، از امریکاییها خواسته شد طبقهٔ اجتماعیِ خود را تعیین کنند. براساس پاسخها، منحنیِ زنگولهایِ کلاسیکی به دست آمد که براساس آن ۸۹ درصدِ پاسخدهندگان خودشان را جزو طبقهٔ متوسط میدانستند و تنها ۷ درصد خودشان را از اعضای طبقاتِ پایینترِ اجتماع و فقط ۲ درصد خودشان را از اعضای طبقاتِ بالاتر میدیدند. از نظر امریکاییها، تقریباً همه از طبقهٔ متوسط هستیم.
Mohammad Ali Zareian
نابرابری باعث میشود افراد «احساس» فقیربودن کنند و مثل فقرا «عمل کنند»؛ حتا وقتی فقیر نیستند. نابرابری در ذهن ما بسیار شبیه فقر است، بهطوری که ایالات متحدهٔ امریکا ـ ثروتمندترین و نابرابرترین کشور جهان ـ را دارای ویژگیهای بسیاری میبینیم که آنرا شبیه کشوری درحالتوسعه میکند نه یک ابرقدرت.
Mohammad Ali Zareian
انسانهای کوتهبین و بیمسئولیتی که تصمیمات اشتباه میگیرند، انسانهای غیرقابلاعتمادی که براساس نژاد و ایدئولوژی از هم جدا شدهاند، انسانهای خرافاتیای که به منطق و استدلال گوش نمیدهند، انسانیهایی که برای مقابله با اضطراب و نگرانیِ زندگیِ روزمره به عادتهای خودویرانگر رو آوردهاند. اینها نشانههای کلاسیک فقرند و میتوانند توصیفی کلیشهای از ساکنانِ محلهٔ شهری فقیرنشین یا پارکِ موقتِ روستایی محنتزده باشند. اما همانطور که در فصلهای آینده خواهیم دید، نابرابری میتواند این تمایلات را حتا بین افراد طبقهٔ متوسط و ثروتمند هم بیدار کند.
نکتهٔ قابلتوجه دربارهٔ پژوهش یادشده درخصوص خشم مسافرهای پروازهای هوایی این است که نشان میدهد نابرابری همچون فقر نیست؛ هرچند بهطرز هراسناکی میتواند حسی شبیه آن داشته باشد. موضوع کتاب حاضر پدیدهٔ نابرابریست. نابرابری باعث میشود افراد «احساس» فقیربودن کنند و مثل فقرا «عمل کنند»؛ حتا وقتی فقیر نیستند.
Mohammad Ali Zareian
وقتی سطح نابرابری بهحدی بالا میرود که امکان نادیدهگرفتنِ آن وجود ندارد، ممکن است همه رفتار عجیبغریبی از خودشان نشان دهند.
اما این رفتار عجیبغریب صرفاً به روشهای قدیمی بروز و ظهور نمییابد. نابرابریْ کُنشها و احساسات ما را بهشیوهای نظاممند و قابلپیشبینی و همینطور مکرر تحتتأثیر قرار میدهد؛ باعث میشود کوتهبین و مستعدِ هر گونه رفتار پرخطر شویم، و میل به قربانیکردنِ آیندهٔ امنمان برای لذتی آنّی افزایش یابد، باعث میشود میل بیشتری به تصمیمگیریهای متناقض داشته باشیم، به افکار عجیب باور پیدا کنیم و بهشکلی خرافاتی جهان را آنگونه ببینیم که میخواهیم باشد، نه آنگونه که هست. نابرابری ما را از هم جدا میکند و در جبهههایی قرار میدهد که نهتنها براساس درآمد، بلکه براساس ایدئولوژی و نژاد از هم تفکیک شدهاند، و بهاینترتیب اعتماد به یکدیگر را کاهش میدهد. نابرابری اضطراب ایجاد میکند و باعث میشود از سلامت و شادیِ کمتری برخوردار باشیم.
Mohammad Ali Zareian
پژوهش درخصوص میزان خشم در پروازهای هوایی، تحقیق مهمیست؛ نه فقط به این دلیل که نشان میدهد نابرابری چطور باعث تفاوت میان دارا و ندار میشود. آنچه این پژوهش را از نظر من شگفتانگیز میکند، تصدیق وقوع خشم حتا در مواقعیست که هیچ انسانِ نداری در پرواز حضور ندارد. ازآنجاکه میانگین هزینهٔ بلیت کلاسِ اقتصادی چندصد دلار است، تعداد معدودی از آدمهای واقعاً فقیر، استطاعت سفر با هواپیماهای تجاریِ مدرن را دارند. بااینحال، حتا تفاوتهای نسبی میان افراد محترمِ طبقهٔ متوسط هم میتواند به درگیری و هرجومرج منجر شود. درحقیقت، درگیریْ محدود به مسافرهای عادی نیست؛ در هواپیماهایی که مسافرها را از سمتِ جلو سوار میکنند، احتمال بروز خشونت و درگیری در مسافرهای قسمت فرستکلاس بهواسطهٔ برقراریِ تماسِ نزدیک و شخصی با مسافرها، چندین برابر بیشتر از سایر هواپیماهاست.
Mohammad Ali Zareian
دو محقق تصمیم گرفتند تأثیر فرآیند بوردینگ (سوارِهواپیماشدن) بر تفاوتهای اجتماعی را بررسی کنند. بیشترِ هواپیماهای دارای بخش فرستکلاس مسافرها را از سمتِ جلو سوار میکنند؛ بهاینترتیب مسافرهای عادی مجبور میشوند با باروبنه و چمدانهاشان راهروی طولانی را جلوی چشم مسافرهای شیکپوشِ بخشِ فرستکلاس که ازقبل روی صندلیهای راحتشان نشستهاند، طی کنند. اما در حدود ۱۵ درصد از پروازها، مسافرها را از وسط یا پشت هواپیما سوار کرده و بهاینترتیب مسافرهای عادی را از این فرآیند چالشبرانگیز معاف میکنند. همانطور که پیشبینی میشد، میزان خشم در پروازهایی که مسافرهای عادی را از قسمت جلو سوار میکردند، دو برابر بیشتر بود و احتمال بروز حوادث اینچنینی را بهاندازهٔ شش ساعت تأخیر افزایش میداد.
Mohammad Ali Zareian
پژوهشی که بهتازگی دو روانشناس به نامهای کاترین دیسلس و مایکل نورتون انجام دادهاند، نشان میدهد سلسلهمراتبِ اجتماعی در سفر هوایی فشاری شدید و پنهانی بر رفتار ما حین پرواز وارد میکند. این دو محقق دادههای حاصل از میلیونها پرواز را برای شناسایی عوامل پیشبینیکنندهٔ بروز خشم در هواپیما تحلیل کردند. ابتدا پروازهایی را که دارای قسمت فرستکلاساند، با پروازهای فاقد این قسمت مقایسه کردند. استدلال آنها این بود که اگر نابرابری اجتماعی محرک رفتارِ بد است، باید در پروازهای دارای بخش فرستکلاس نسبتبه پروازهای بدون بخش فرستکلاس شاهد خشم بیشتری باشیم. براساس نتایج آنها، میزان بروز خشم در قسمت عادی هواپیماهای دارای بخش فرستکلاس چهار برابر بیشتر از هواپیماهای فاقد کابین فرستکلاس بود. البته عوامل دیگر هم تأثیرگذارند، مثلاً تأخیر در پرواز. اما وجود قسمت فرستکلاس احتمال خشم و مزاحمت در پرواز را بهاندازهٔ نُهونیم ساعت تأخیر بالا میبرد.
Mohammad Ali Zareian
اما هواپیماها بیش از نگرانیهایی که به وجود میآورند، بُعد دیگری دارند که بیشازپیش آنها را به جهانِ کوچکی تبدیل میکند. هواپیماها تجسم فیزیکیِ سلسلهمراتب اجتماعیاند؛ درحقیقت نوعی نردبانِ اجتماعیِ ساختهشده از آلومینیوم و لوازم داخلیاند که ردیفها، وضعیت سوارشدن و کلاس صندلیها پلههای آنرا تشکیل میدهند.
ترسیمِ شکلِ چینشِ صندلیهای یک هواپیما براساس این نکات به توضیح اینکه چرا مردم در این محدودهٔ عجیبغریبِ آسماندوستانه به غریبهها حمله میکنند و کودکان را به باد ناسزا میگیرند، کمک میکند.
Mohammad Ali Zareian
هواپیماها مدلهای کوچکی از جهانِ ما و نگرانیهای هرروزهایاند که با آنها مواجه میشویم. با صدها غریبه یک جا جمع شده و مجبور به برقراریِ سطحی از صمیمیت میشویم که معمولاً آن سطح از صمیمیت را با کسانیکه دوستشان داریم یا همکارانمان به کار میبریم. در لولهٔ فلزیِ باریکی چپانده میشویم که هراسِ ما از فضاهای بسته را تحریک میکند. وقتی هواپیما بلند میشود، دیگر راه فراری وجود ندارد و به نظر میرسد پرواز تا ابد ادامه خواهد داشت. به خودمان که میآییم، میبینیم در ارتفاع هزارانپایی قرار داریم و ترسمان از ارتفاع تشدید میشود. هواپیما آنقدری میغرد و میلرزد که هرگز فراموش نکنیم در میان هوا تا جاییکه چشم کار میکند، بدون هیچ نقطهٔ اتکایی گیر افتاده و محبوس شدهایم. بنابراین روی صندلی مینشینیم؛ درحالیکه بر زمان ترک مبدأ، زمان رسیدن به مقصد و اینکه چه زمانی میتوانیم از وسایل الکترونیکیمان استفاده کنیم، کنترلی نداریم. منتظر میمانیم؛ بدون اطمینان به اینکه چه کسانی در پرواز همراه ما هستند، شرایط پرواز چیست یا اینکه دستهٔ صندلی برای چهکسیست. در تمام مدت، فانیبودنمان به ما یادآوری میشود. کدام تجربه وجودیتر از این است؟
Mohammad Ali Zareian
چرا وقتی مردم پولِ بیشتری درمیآورند، باید رضایت کمتری داشته باشند؟ یک دلیلِ آن این است که وقتی از نردبان بالا میروید، مقایسههای شما هم تغییر میکند. برتراند راسل زمانی گفت: «گداها به میلیونرها حسادت نمیکنند، هرچند به گداهای دیگری که موفقترند غبطه میخورند.» اگر در میان ۲۰ درصدِ بالای دستمزدبگیران باشید، آسمانْ حدیست که ممکن است خود را با آن مقایسه کنید. اگر پزشکی خانوادگی باشید که ۲۰۰ هزار دلار در سال درآمد دارد، احتمالاً وقتی خودتان را با جراح مغزی مقایسه میکنید که درآمدش ۱ میلیون دلار در سال است، حس رضایت نخواهید داشت.
zhale
آیا در سیاست راست خوب است و چپ بد؟ سؤال این است که خوب برای «چهکسانی»؟ از نگاه پادشاه، سنتگرایانی که قصد حفظ مقام سلطنت و سازوکارهای قدیمی را داشتند خوب، و کسانیکه قصد تغییر قواعد جامعه را داشتند بد بودند. آنها بهراستی خوب و بد بودند، اما تنها از دیدِ کسانیکه در رأس ساختارهای سنتیِ قدرت قرار داشتند. این امر در فرانسهٔ قرن هجدهم واقعیت داشت و امروز هم واقعیت دارد.
⠀⠀⠀
یکی از بخشهای تعجببرانگیز رشدِ سریعِ نابرابری در طول سه دههٔ گذشته این است که تقریباً تمام تغییرات در احتمال موفقیت برای بالادستیها اتفاق افتاده است. اگر درآمد فقرا و طبقهٔ متوسط را با تورم تعدیل کنیم، خواهیم دید تفاوتی با درآمدشان در سال ۱۹۸۰ ندارد. اما درآمد و ثروت ۱ درصدِ ثروتمندِ جامعه سر به فلک میکشد و درآمد یکدهمِ همین ۱ درصد هم چنان افزایش یافته که رشد آن ۱ درصد در مقابل آنها به چشم نمیآید.
⠀⠀⠀
طبیعت به خوشحالیِ ما اهمیتی نمیدهد. درحقیقت طبیعت به اینکه ما ژنهایمان را منتقل خواهیم کرد یا نه اهمیتی نمیدهد. هیچ علاقهای به حفظ یا ازبینرفتنِ خطِ خانوادگیِ ما، یا حتا انقراض کل گونهٔ انسان ندارد. طبیعت از هیچ نتیجهٔ مشخص یا هیچ گروه یا فرد خاصی حمایت نمیکند. طبیعت، خیلی ساده، تمامِ آنچیزیست که اتفاق میافتد.
بااینحال، طبیعت تصادفِ محض نیست، چون بعضی رفتارها منجربه انتقال کپیهای بیشتری از بعضی ژنها به نسلهای بعد نسبتبه ژنهای دیگر میشوند.
⠀⠀⠀
نابرابری براساس سهم ۲۰ درصدِ ثروتمندترِ جامعه از درآمدِ هر کشور و تقسیمِ آن بر سهم ۲۰ درصدِ فقیرترِ آن کشور اندازهگیری شد. برای برابرترین کشورها، مثل سوئد و ژاپن، نسبت نابرابریِ درآمد حدود ۴ است؛ یعنی درآمد ۲۰ درصد ثروتمندترِ جامعه ۴ برابر بیشتر از ۲۰ درصد فقیرترِ جامعه است. برای نابرابرترین کشورها مثل ایالات متحده و پرتغال، نسبت نابرابریِ درآمد حدوداً ۸ است.
⠀⠀⠀
توجه دخترم را دوباره به عکس کلاس جلب کردم و متوجه شدم برای تکتکِ آن پانزده کودک، اگر والدینشان استاد یا پزشک بودند، از برچسب «پولدار» و اگر والدینشان دانشجو یا کارمند بودند، از برچسب «فقیر» استفاده میکرد. اگر بیطرفانه نگاه کنیم، هیچکدام از خانوادهها براساس معیاری چون شاخص اورشانسکی «فقیر» نبودند. اما دخترم آنها را نسبتبه خودش و والدینش که استاد دانشگاه بودند، میسنجید. براساس همین معیار هم، در ارزیابیِ خود دقتی عالی داشت. آیا او صرفاً خوششانس بود؟ احتمالاً نه. احتمال ۱۵ حدسِ درستِ پشتسرهم، آنهم شانسی، حدود سه در ۱۰۰ هزار است. ترکیب غریبی از غرور و خجالت سراغم آمد. آیا دخترم مشخصاً دقیق و هوشیار بود، یا بهشکلی غیرمعمول دربارهٔ وضعیت اجتماعی وسواس فکری داشت؟
⠀⠀⠀
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
حجم
۵۹۱٫۸ کیلوبایت
تعداد صفحهها
۲۳۲ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان