بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نردبان شکسته | صفحه ۳۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نردبان شکسته

بریده‌هایی از کتاب نردبان شکسته

نویسنده:کیت پین
امتیاز:
۴.۰از ۷۵ رأی
۴٫۰
(۷۵)
تحقیقات نشان دادند بیش‌ترِ ما خودمان را در هوش، پشتکار، پیروی از وجدان، بدمینتون و هر کیفیت مثبتِ دیگری بالاتر از حد متوسط می‌دانیم. هرچه برای صفتی ارزش بیش‌تری قائل باشیم، امتیازی که به خودمان می‌دهیم بالاتر است. تحقیق موردعلاقهٔ من دررابطه‌با این موضوع تحقیقی است که در آن از اساتیدِ همکارم خواسته شده بود به توانایی‌های تدریسِ خود در مقایسه با همکاران‌شان امتیاز بدهند. ۹۴ درصد گفتند بهتر از حد متوسط‌اند که رقم خیره‌کننده‌ای است. یکی از شکل‌های گرایش به خودمثبت‌بینی درواقع علت اصلیِ همهٔ سوگرایی‌هاست: بیش‌ترِ افراد خود را بی‌طرف‌تر و نسبت‌به حد متوسط دارای سوگراییِ کم‌تر می‌دانند.
Mohammad Ali Zareian
ما در هر موقعیتی خودمان را ازنظر اجتماعی با انواع آدم‌ها مقایسه می‌کنیم؛ بااین‌حال به‌طرز مرموزی جوری نتیجه می‌گیریم که همیشه جزو نیمهٔ بالاییِ نردبانِ موقعیتیم. متوجه شده‌ایم که راحت‌ترین کار ماندن در آن قسمت از نردبان است. یک دقیقه به این فکر کنید که چقدر در کارتان موفقید. چقدر باهوشید؟ چقدر اخلاق‌گرایید؟ چقدر به دوست‌تان وفادارید؟ رانندهٔ خوبی هستید؟ قلباً می‌دانید که در تمام این موارد بهتر از حد متوسطید. درحقیقت بیش‌ترِ مردم در اعماقِ قلب‌شان می‌دانند که در بسیاری از کارها بهتر از حد متوسط‌اند، اما تا جایی‌که همه می‌دانند، این موضوع غیرممکن به نظر می‌رسد. این یافته را «اثرِ لیک ووبگون» خوانده‌اند و وجه تسمیهٔ آن شهر افسانه‌ایِ گریسون کِیلور است که در آن همهٔ زنان قدرتمندند، همهٔ مردان خوش‌قیافه‌اند و هوش همهٔ بچه‌ها بالاتر از حد متوسط است. این اثر در تحقیق سال ۱۹۶۵ دربارهٔ بازماندگان تصادفات کشف شد.
Mohammad Ali Zareian
وقتی موفقیت‌های‌تان رشد می‌کنند، استانداردهای مقایسه‌تان هم رشد می‌کنند. برخلاف ستون‌های دقیقِ ارقام که دفتر کل بانک را تشکیل می‌دهند، موقعیت اجتماعی همیشه هدفی متحرک است، چون براساس مقایسهٔ مداوم با دیگران تعریف می‌شود.
Mohammad Ali Zareian
یک دقیقه دربارهٔ چیزهایی که بیش‌ترین اهمیت را برای‌تان دارند فکر کنید. کدام ارزش‌ها شما را به آن‌چه هستید تبدیل می‌کنند؟ کدام انگیزه‌ها شما را جلو می‌برند؟ در طول سال‌ها این پرسش‌ها را از صدها نفر پرسیده‌ام و پاسخ‌های معمولْ آرمان‌هایی چون عشق، ایمان، وفاداری، صداقت و درستکاری بوده‌اند. هرچند تنوع زیادی در پاسخ‌ها وجود دارد، اما کل فهرستِ آن‌ها را می‌توان روی یک کارت ویزیت نوشت. جواب‌های زن و مرد، شمالی و جنوبی، دموکرات و جمهوری‌خواه مشابه است. بااین‌حال هیچ‌کس تابه‌حال به آن‌چه همه می‌دانیم واقعیت دارد (برآمده از مطالعات علمی و باتوجه‌به سرشت انسان)، اشاره نکرده است: «انگیزهٔ من موقعیتِ اجتماعی است.» دیگران شاید موافق نباشد، اما مطمئناً این‌را در رفتارشان می‌بینیم، در لباس‌هایی که می‌خرند، در خانه‌هایی که برای زندگی انتخاب می‌کنند و در هدایایی که می‌دهند. بالاتر از همه، این نکته را در تغییر مداومِ استانداردهای‌شان برای تعیینِ این‌که چه اندازه «کافی» است می‌بینیم.
Mohammad Ali Zareian
همهٔ ما از میزان درآمدمان آگاهیم، اما تعداد معدودی از ما می‌دانیم آیا به‌اندازهٔ کافی درآمد داریم یا نه. این ناآگاهی به این دلیل است که تنها راه برای این‌که بفهمیم چه درآمدی واقعاً «کافی» ست، مقایسهٔ خودمان با دیگران است. چنان عادت کرده‌ایم خودمان را با دیگران مقایسه کنیم که به‌ندرت متوجه این مقایسه می‌شویم. وقتی همسایه با خودرویی جدید جلوی‌مان ظاهر می‌شود، معمولاً به خودمان نمی‌گوییم «اونا آئودی دارن، منم یکی می‌خوام.» ما پیچیده‌تر و بالغ‌تر از آنیم. شاید به خودمان بگوییم داراییِ همسایه هیچ ربطی به ما ندارد یا او لیاقتش را دارد، چون سخت کار کرده است. اگر فوراً فکر رقابت با همسایه به سرمان زد، ممکن است همان لحظه این فکر را از ذهن‌مان دور کنیم. بااین‌حال، روز بعد، وقتی سوار خودروی‌مان شدیم، کمی بیش‌از قبل متوجه کهنگیِ صندلی‌ها می‌شویم. مقایسهٔ اجتماعی گریزناپذیر است. تشخیص چنین مقایسه‌هایی در زندگیِ روزانه دشوار است؛ چون در پس‌زمینهٔ ذهن اتفاق می‌افتند و تجربهٔ ما به پیش‌زمینه مربوط است.
Mohammad Ali Zareian
یکی از دلایلی که افراد ممکن است احساس فقیربودن کنند این است که واقعاً فقیر باشند. اما همان‌طور که دیدیم، این تنها ۲۰ درصدِ قضیه است. برای بررسیِ سایر موارد باید به افراد عادی طبقهٔ متوسط نگاه کنیم و به این پرسش پاسخ دهیم که چرا بسیاری از آن‌ها، صرف‌نظر از درآمد واقعی‌شان، احساس می‌کنند حقوق بخورونمیر دارند، اگر مقرریِ ماهیانه‌شان قطع شود می‌میرند، همسایگان‌شان چیزی می‌دانند که آن‌ها نمی‌دانند و اگر می‌توانستند درآمدشان را کمی بیش‌تر کنند، همه‌چیز بهتر می‌شد. برای درک نردبان موقعیت، باید از حساب‌های بانکی فراتر برویم و با واکاویِ خودِ افراد شروع کنیم.
Mohammad Ali Zareian
باید برداشت‌های ذهنی از موقعیتِ فرد را جدی بگیریم؛ چون دربارهٔ سرنوشت افراد اطلاعات زیادی در اختیار ما می‌گذارند. اگر خودتان را در پله‌های پایینیِ نردبانِ موقعیت می‌بینید، به‌احتمال زیاد در سال‌های آینده از افسردگی، اضطراب و درد مزمن رنج خواهید برد. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، احتمال این‌که تصمیماتِ بد بگیرید و عملکردتان در کار ضعیف باشد، بالاتر است. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، احتمال این‌که نظریات فراطبیعی و نظریهٔ توطئه را بپذیرید، بالاتر خواهد بود. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، بیش‌تر مستعد مشکلات وزنی، ابتلا به دیابت و ناراحتی قلبی خواهید بود. هرچه پله‌ای که انتخاب می‌کنید پایین‌تر باشد، سال‌های باقی‌مانده از عمرتان کم‌تر خواهد بود. اجازه دهید روشن کنم که نمی‌گویم اگر فقیرید پس تمام موارد بالا به‌احتمال زیاد برای‌تان اتفاق خواهند افتاد؛ منظور این است که اگر صرف‌نظر از این‌که درآمد واقعی‌تان چقدر است، «احساس» فقیربودن می‌کنید، احتمال این‌که این اتفاقات برای‌تان رخ دهد زیاد است.
Mohammad Ali Zareian
درکِ این‌که توزیع ثروت چه تأثیری بر تفکر ما دارد، می‌تواند به افزایش مهارت و زبردستی‌مان برای زندگی در این جهان کمک کند. اگر تعداد افرادی که این ایده‌ها را می‌پذیرند به حد کفایت برسد، شاید بتوانند دیگران را به برداشتنِ گام‌های مؤثر برای کاهش نابرابری وادار کنند.
Mohammad Ali Zareian
چرا احساس فقر به‌اندازهٔ فقرِ واقعی از سال‌های عمرتان می‌کاهد؟ چرا اندازهٔ خانهٔ همسایه هورمون‌های اضطراب‌تان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؟ چرا نابرابریِ مالی شما را به تصمیمات متناقضی وامی‌دارد که تنها به ناامنیِ بیش‌تر ختم می‌شوند؟ چرا موفقیت مالی‌تان باعث می‌شود با کسانی‌که با شما موافق نیستند، مثل احمق‌ها رفتار کنید، به‌جای این‌که خیلی ساده آن‌ها را افرادی با عقیدهٔ متفاوت بدانید؟
Mohammad Ali Zareian
یکی از جنبه‌های زنندهٔ نابرابری این است که وقتی اطرافیان‌تان حرکتِ روبه‌جلو دارند، پسرفت‌نکردن هم حس عقب‌ماندن به وجود می‌آورد. آیا تابه‌حال در قطاری بی‌حرکت بوده‌اید و دیده‌اید قطار کناری‌تان ایستگاه را ترک کند؟ همگی احساس می‌کنید ناگهان در جهت مخالف شروع به حرکت کرده‌اید. وقتی طبقات بالاتر دائماً ثروتمندتر می‌شوند، هم طبقهٔ متوسط و هم کسانی‌که با فقر دست‌وپنجه نرم می‌کنند، با مقایسهٔ خودشان و آن‌ها، حس می‌کنند فقیر و فقیرتر شده‌اند.
Mohammad Ali Zareian
امروزه توزیع درآمد در ایالات متحده چند برابر نامتعادل‌تر از گذشته و در مقایسه با سایر اقتصادهای توسعه‌یافته، بسیار نامتقارن‌تر است.
Mohammad Ali Zareian
وقتی افراد به طبقهٔ اجتماعیِ خودشان نگاه می‌کنند، ظاهراً به شاخص‌های منحنیِ زنگوله‌ای فکر می‌کنند. در پیمایشی که به‌تازگی مرکز تحقیقاتی پیو انجام داده است، از امریکایی‌ها خواسته شد طبقهٔ اجتماعیِ خود را تعیین کنند. براساس پاسخ‌ها، منحنیِ زنگوله‌ایِ کلاسیکی به دست آمد که براساس آن ۸۹ درصدِ پاسخ‌دهندگان خودشان را جزو طبقهٔ متوسط می‌دانستند و تنها ۷ درصد خودشان را از اعضای طبقاتِ پایین‌ترِ اجتماع و فقط ۲ درصد خودشان را از اعضای طبقاتِ بالاتر می‌دیدند. از نظر امریکایی‌ها، تقریباً همه از طبقهٔ متوسط هستیم.
Mohammad Ali Zareian
نابرابری باعث می‌شود افراد «احساس» فقیربودن کنند و مثل فقرا «عمل کنند»؛ حتا وقتی فقیر نیستند. نابرابری در ذهن ما بسیار شبیه فقر است، به‌طوری که ایالات متحدهٔ امریکا ـ ثروتمندترین و نابرابرترین کشور جهان ـ را دارای ویژگی‌های بسیاری می‌بینیم که آن‌را شبیه کشوری درحال‌توسعه می‌کند نه یک ابرقدرت.
Mohammad Ali Zareian
انسان‌های کوته‌بین و بی‌مسئولیتی که تصمیمات اشتباه می‌گیرند، انسان‌های غیرقابل‌اعتمادی که براساس نژاد و ایدئولوژی از هم جدا شده‌اند، انسان‌های خرافاتی‌ای که به منطق و استدلال گوش نمی‌دهند، انسانی‌هایی که برای مقابله با اضطراب و نگرانیِ زندگیِ روزمره به عادت‌های خودویرانگر رو آورده‌اند. این‌ها نشانه‌های کلاسیک فقرند و می‌توانند توصیفی کلیشه‌ای از ساکنانِ محلهٔ شهری فقیرنشین یا پارکِ موقتِ روستایی محنت‌زده باشند. اما همان‌طور که در فصل‌های آینده خواهیم دید، نابرابری می‌تواند این تمایلات را حتا بین افراد طبقهٔ متوسط و ثروتمند هم بیدار کند. نکتهٔ قابل‌توجه دربارهٔ پژوهش یادشده درخصوص خشم مسافرهای پروازهای هوایی این است که نشان می‌دهد نابرابری همچون فقر نیست؛ هرچند به‌طرز هراسناکی می‌تواند حسی شبیه آن داشته باشد. موضوع کتاب حاضر پدیدهٔ نابرابری‌ست. نابرابری باعث می‌شود افراد «احساس» فقیربودن کنند و مثل فقرا «عمل کنند»؛ حتا وقتی فقیر نیستند.
Mohammad Ali Zareian
وقتی سطح نابرابری به‌حدی بالا می‌رود که امکان نادیده‌گرفتنِ آن وجود ندارد، ممکن است همه رفتار عجیب‌غریبی از خودشان نشان دهند. اما این رفتار عجیب‌غریب صرفاً به روش‌های قدیمی بروز و ظهور نمی‌یابد. نابرابریْ کُنش‌ها و احساسات ما را به‌شیوه‌ای نظام‌مند و قابل‌پیش‌بینی و همین‌طور مکرر تحت‌تأثیر قرار می‌دهد؛ باعث می‌شود کوته‌بین و مستعدِ هر گونه رفتار پرخطر شویم، و میل به قربانی‌کردنِ آیندهٔ امن‌مان برای لذتی آنّی افزایش یابد، باعث می‌شود میل بیش‌تری به تصمیم‌گیری‌های متناقض داشته باشیم، به افکار عجیب باور پیدا کنیم و به‌شکلی خرافاتی جهان را آن‌گونه ببینیم که می‌خواهیم باشد، نه آن‌گونه که هست. نابرابری ما را از هم جدا می‌کند و در جبهه‌هایی قرار می‌دهد که نه‌تنها براساس درآمد، بلکه براساس ایدئولوژی و نژاد از هم تفکیک شده‌اند، و به‌این‌ترتیب اعتماد به یکدیگر را کاهش می‌دهد. نابرابری اضطراب ایجاد می‌کند و باعث می‌شود از سلامت و شادیِ کم‌تری برخوردار باشیم.
Mohammad Ali Zareian
پژوهش درخصوص میزان خشم در پروازهای هوایی، تحقیق مهمی‌ست؛ نه فقط به این دلیل که نشان می‌دهد نابرابری چطور باعث تفاوت میان دارا و ندار می‌شود. آن‌چه این پژوهش را از نظر من شگفت‌انگیز می‌کند، تصدیق وقوع خشم حتا در مواقعی‌ست که هیچ انسانِ نداری در پرواز حضور ندارد. ازآن‌جاکه میانگین هزینهٔ بلیت کلاسِ اقتصادی چندصد دلار است، تعداد معدودی از آدم‌های واقعاً فقیر، استطاعت سفر با هواپیماهای تجاریِ مدرن را دارند. بااین‌حال، حتا تفاوت‌های نسبی میان افراد محترمِ طبقهٔ متوسط هم می‌تواند به درگیری و هرج‌ومرج منجر شود. درحقیقت، درگیریْ محدود به مسافرهای عادی نیست؛ در هواپیماهایی که مسافرها را از سمتِ جلو سوار می‌کنند، احتمال بروز خشونت و درگیری در مسافرهای قسمت فرست‌کلاس به‌واسطهٔ برقراریِ تماسِ نزدیک و شخصی با مسافرها، چندین برابر بیش‌تر از سایر هواپیماهاست.
Mohammad Ali Zareian
دو محقق تصمیم گرفتند تأثیر فرآیند بوردینگ (سوارِ‌هواپیماشدن) بر تفاوت‌های اجتماعی را بررسی کنند. بیش‌ترِ هواپیماهای دارای بخش فرست‌کلاس مسافرها را از سمتِ جلو سوار می‌کنند؛ به‌این‌ترتیب مسافرهای عادی مجبور می‌شوند با باروبنه و چمدان‌هاشان راهروی طولانی را جلوی چشم مسافرهای شیک‌پوشِ بخشِ فرست‌کلاس که ازقبل روی صندلی‌های راحت‌شان نشسته‌اند، طی کنند. اما در حدود ۱۵ درصد از پروازها، مسافرها را از وسط یا پشت هواپیما سوار کرده و به‌این‌ترتیب مسافرهای عادی را از این فرآیند چالش‌برانگیز معاف می‌کنند. همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، میزان خشم در پروازهایی که مسافرهای عادی را از قسمت جلو سوار می‌کردند، دو برابر بیش‌تر بود و احتمال بروز حوادث این‌چنینی را به‌اندازهٔ شش ساعت تأخیر افزایش می‌داد.
Mohammad Ali Zareian
پژوهشی که به‌تازگی دو روان‌شناس به نام‌های کاترین دی‌سلس و مایکل نورتون انجام داده‌اند، نشان می‌دهد سلسله‌مراتبِ اجتماعی در سفر هوایی فشاری شدید و پنهانی بر رفتار ما حین پرواز وارد می‌کند. این دو محقق داده‌های حاصل از میلیون‌ها پرواز را برای شناسایی عوامل پیش‌بینی‌کنندهٔ بروز خشم در هواپیما تحلیل کردند. ابتدا پروازهایی را که دارای قسمت فرست‌کلاس‌اند، با پروازهای فاقد این قسمت مقایسه کردند. استدلال آن‌ها این بود که اگر نابرابری اجتماعی محرک رفتارِ بد است، باید در پروازهای دارای بخش فرست‌کلاس نسبت‌به پروازهای بدون بخش فرست‌کلاس شاهد خشم بیش‌تری باشیم. براساس نتایج آن‌ها، میزان بروز خشم در قسمت عادی هواپیماهای دارای بخش فرست‌کلاس چهار برابر بیش‌تر از هواپیماهای فاقد کابین فرست‌کلاس بود. البته عوامل دیگر هم تأثیرگذارند، مثلاً تأخیر در پرواز. اما وجود قسمت فرست‌کلاس احتمال خشم و مزاحمت در پرواز را به‌اندازهٔ نُه‌ونیم ساعت تأخیر بالا می‌برد.
Mohammad Ali Zareian
اما هواپیماها بیش از نگرانی‌هایی که به وجود می‌آورند، بُعد دیگری دارند که بیش‌ازپیش آن‌ها را به جهانِ کوچکی تبدیل می‌کند. هواپیماها تجسم فیزیکیِ سلسله‌مراتب اجتماعی‌اند؛ درحقیقت نوعی نردبانِ اجتماعیِ ساخته‌شده از آلومینیوم و لوازم داخلی‌اند که ردیف‌ها، وضعیت سوارشدن و کلاس صندلی‌ها پله‌های آن‌را تشکیل می‌دهند. ترسیمِ شکلِ چینشِ صندلی‌های یک هواپیما براساس این نکات به توضیح این‌که چرا مردم در این محدودهٔ عجیب‌غریبِ آسمان‌دوستانه به غریبه‌ها حمله می‌کنند و کودکان را به باد ناسزا می‌گیرند، کمک می‌کند.
Mohammad Ali Zareian
هواپیماها مدل‌های کوچکی از جهانِ ما و نگرانی‌های هرروزه‌ای‌اند که با آن‌ها مواجه می‌شویم. با صدها غریبه یک جا جمع شده و مجبور به برقراریِ سطحی از صمیمیت می‌شویم که معمولاً آن سطح از صمیمیت را با کسانی‌که دوست‌شان داریم یا همکاران‌مان به کار می‌بریم. در لولهٔ فلزیِ باریکی چپانده می‌شویم که هراسِ ما از فضاهای بسته را تحریک می‌کند. وقتی هواپیما بلند می‌شود، دیگر راه فراری وجود ندارد و به نظر می‌رسد پرواز تا ابد ادامه خواهد داشت. به خودمان که می‌آییم، می‌بینیم در ارتفاع هزاران‌پایی قرار داریم و ترس‌مان از ارتفاع تشدید می‌شود. هواپیما آن‌قدری می‌غرد و می‌لرزد که هرگز فراموش نکنیم در میان هوا تا جایی‌که چشم کار می‌کند، بدون هیچ نقطهٔ اتکایی گیر افتاده و محبوس شده‌ایم. بنابراین روی صندلی می‌نشینیم؛ درحالی‌که بر زمان ترک مبدأ، زمان رسیدن به مقصد و این‌که چه زمانی می‌توانیم از وسایل الکترونیکی‌مان استفاده کنیم، کنترلی نداریم. منتظر می‌مانیم؛ بدون اطمینان به این‌که چه کسانی در پرواز همراه ما هستند، شرایط پرواز چیست یا این‌که دستهٔ صندلی برای چه‌کسی‌ست. در تمام مدت، فانی‌بودن‌مان به ما یادآوری می‌شود. کدام تجربه وجودی‌تر از این است؟
Mohammad Ali Zareian

حجم

۵۹۱٫۸ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

حجم

۵۹۱٫۸ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۲۳۲ صفحه

قیمت:
۶۵,۰۰۰
تومان