بریده‌هایی از کتاب قوانین طبیعت انسان

بگذارید همهٔ آشنایان اعم از مرد و زن به این احساس برسند که شما می‌توانید هرگاه اراده کنید از همراهی آن‌ها کناره‌گیری کنید.

به جای اینکه همواره در پی آخرین مدها باشیم و خواسته‌هایمان را بر اساس آنچه برای دیگران جذاب است، تعریف کنیم، باید زمان خود را برای شناخت علایق و سلایق خویش بگذاریم، به‌طوری‌که نیاز واقعی‌مان را از خواسته‌هایی که به خاطر تبلیغات و چشم‌وهم‌چشمی در ما پدیدار شده‌اند، تمییز دهیم

والدین هیوز برای همه چیز او تصمیم می‌گرفتند. آن‌ها تعیین می‌کردند او چه بپوشد، چه چیز بخورد و دوستان اندکش چه کسانی باشند.

شما کامل نیستید. شما فرشته نیستید. شما نیز همان طبیعتی را دارید که دیگران دارند. با این نگرش می‌توانید به خودتان بخندید و اجازه دهید روحتان از ناراحتی‌ها شسته شود.

انسان‌ها موجوداتی آرام و صمیمی نیستند که در پی عشق باشند و اگر کسی به آن‌ها حمله کند، آن‌ها به‌سادگی از خودشان دفاع کنند... تمنایی قدرتمند برای تهاجم را باید بخشی از طبیعت آن‌ها دانست. زیگموند فروید

همان ابعاد سخت‌تر یا نرم‌تر شخصیت خود که آن‌ها را گم کرده یا سرکوب کرده‌اید، برگردید. در رابطه با افراد نفوذ و تأثیر خود را با بالا بردن همدلی یا کم کردن بی‌تفاوتی بیشتر کنید. وقتی با مشکل یا مقاومتی ازسوی دیگران مواجه می‌شوید، یاد بگیرید که به شیوه‌های متفاوت رفتار کنید. در جایی که همیشه حالت تدافعی می‌گرفتید، تهاجمی باشید و در جایی که همیشه عصبانی می‌شدید، مهربان شوید. در تفکر نیز یاد بگیرید که قدرت تحلیل را با حس شهودی درآمیزید تا خلاقیت شما بیشتر شود

آن کس که دلیل زنده بودنش را می‌داند، می‌تواند تقریباً هر پیچ و تابی را تحمل کند. فردریش نیچه

گاهی بهترین کار این است که برای حفظ قدرت استدلال خویش، خود را از گروه دور نگه داریم یا دست‌کم با بدبینی وارد آن شویم.

این وسوسه حتی تحصیل‌کرده‌ترین سرمایه‌گذاران را نیز به وجد آورد. مطالعات و کارشناسان نیز به ایده‌های فراگیری روی آوردند که مردم عادی اغلب آن‌ها را باور دارند. ایده‌هایی مثل اینکه «این‌بار فرق دارد» و «قیمت مسکن دیگر پایین نمی‌آید». موجی از خوش‌بینی افسارگسیخته در میان مردم راه افتاد. سپس بیم و بحران و مواجهه با حقیقت زشت از راه رسید.

قطعاً بیرون از ما نیروها و افرادی هستند که بر ما تأثیر می‌گذارند و چیزهای زیادی در این دنیا وجود دارد که ما بر آن‌ها کنترلی نداریم. اما به‌طور معمول آنچه موجب می‌شود ما در اولین مرحله از هدف اصلی دور شویم و به تصمیم‌های بد و محاسبات اشتباه روی آوریم، نبود عقلانیتی است که درون خود ما ریشه دارد یا همان میزانی است که ذهن ما توسط هیجاناتمان کنترل می‌شود.

تا به امروز، ما انسان‌ها نسبت به احوال و احساسات اطرافیان خود بسیار حساسیم، تحت تأثیر بسیاری از رفتارها قرار می‌گیریم، ناخودآگاه از آن‌ها تقلید می‌کنیم، چیزی را می‌خواهیم که دیگران در اختیار دارند و گاهی غرق هیجاناتی مانند خشم می‌شویم. ما تصور می‌کنیم که طبق اراده و آزادانه واکنش نشان می‌دهیم و غافلیم که احساسات و حالات دیگران در یک گروه تا چه حد بر آنچه انجام می‌دهیم و بر زبان می‌رانیم، تأثیر دارد.

موجی از خوش‌بینی افسارگسیخته در میان مردم راه افتاد. سپس

موجی از خوش‌بینی افسارگسیخته در میان مردم راه افتاد.

هر شخصی که با او دیدار می‌کنید، یک سرزمین ناشناخته است و روان‌شناسی ویژهٔ خودش را نیاز دارد و باید با دقت کاوش شود.

مردم اطراف شما معمولاً عاقل به نظر می‌آیند، گویی کنترل زندگی خود را در دست دارند. اما کافی است هر کدام از آن‌ها را در شرایط پرتنشی قرار دهید که فشار رویشان در حال افزایش باشد تا واقعیت متفاوتی را شاهد باشید. اینجاست که نقاب آرامش پایین می‌افتد. آن‌ها ناگهان عصبانی می‌شوند، حالات بدگمانی و جنون می‌گیرند و بیش‌ازحد حساس و حتی گاهی نفرت‌انگیز می‌شوند. بدوی‌ترین بخش‌های مغز تحت فشار یا تهدید به‌راحتی برانگیخته و درگیر می‌شوند و قدرت استدلال آدمی را از او می‌گیرند. درواقع، تنش یا تهدید می‌تواند نواقصی را که دیگران با دقتی زیاد از دید بقیهٔ افراد مخفی کرده‌اند، پدیدار کند. شاید عاقلانه باشد که دیگران را در چنین شرایطی مشاهده کنیم تا بتوانیم شخصیت حقیقی آن‌ها را قضاوت کنیم.

هرگاه موفقیتی غیرعادی یا شکستی غیرمترقبه تجربه کردید، دقیقاً زمان آن است که قدم به عقب بگذارید و با کمی نگرش منفی نسبت به موفقیت یا کمی خوش‌بینی نسبت به شکست اثر را خنثی کنید. نسبت به کامیابی و توجه ناگهانی حساس باشید و بدانید آن‌ها اساسی ماندگار ندارند و کششی اعتیادآور دارند و سقوط همواره دردناک است.

به جای واکنش نشان دادن به رفتارهای دیگران به خودتان بیندیشید.

شاید مردم تمام این مسائل را شواهدی بر این ادعا بدانند که ما انسان‌ها نسبت به گذشته صادق‌تر و راست‌گوتر شده‌ایم، اما ذات و طبیعت انسان هرگز در چند نسل تغییر نمی‌کند. مردم صریح‌تر و شفاف‌تر شده‌اند، اما این شفافیت به خاطر اخلاق‌مداری نیست، بلکه نشان از افزایش درخودفرورفتگی و تنبلی کلی دارد.

به یاد داشته باشید که افراد معمولاً سعی می‌کنند بهترین نسخهٔ خودشان را به دنیا نشان دهند. این به معنای پنهان کردن احساسات خصمانه، تمنای قدرت یا برتری، تلاش برای نفوذ و سلطه و ناامنی‌های درونی است. آن‌ها از کلمات بهره می‌گیرند تا احساسات خود را پنهان و دید شما را از واقعیت منحرف کنند و با کلام خود در شما دلبستگی ایجاد کنند. آن‌ها همچنین از حالات معین چهره استفاده می‌کنند تا به طرف مقابل خود نشان دهند که صمیمی و رفیق‌اند.

برای مثال، یک شوخی قابل‌قبول با آن‌ها بکنید. آیا آن‌ها با مهربانی و خوشرویی و احترام پاسخ می‌دهند؟ آیا واکنش آن‌ها نشان از ناامنی درونی دارد یا چشمان آن‌ها از خشم و بیزاری قرمز می‌شود؟ برای سنجش قابلیت اعتماد به آن‌ها به‌عنوان یک بازیکن تیم، اطلاعاتی مهم و راهبردی بدهید یا حتی آماری دروغ در اختیار آن‌ها بگذارید و ببینید که این اطلاعات را به دیگران می‌رسانند. آیا آن‌ها آن استراتژی مهم را به نام خودشان می‌زنند؟ در ملأعام از آن‌ها انتقاد کنید. آیا از این انتقاد شما درس می‌گیرند و دانش و تمرین خود را بیشتر می‌کنند یا از آن روز به بعد شما را به دید یک دشمن و با بیزاری نگاه می‌کنند؟