«نمیخواهم خودم را بکشم، اما میتوانم بگویم که اگر یک پیانو درحالِ سقوط از سقفِ این ساختمان بود و من درحال ردشدن بودم، فرار نمیکردم.»
chafdich
دردِ مرهمنیافته و پذیرفتهنشده رفع نمیشوند. این درد تلاش میکند به هر نحوی که ممکن است شنیده شود؛ اغلب خود را بهصورت اعتیاد، اضطراب، افسردگی، و انزوای اجتماعی نشان میدهد.
Forest ♂️
گفتن «خوبم، ممنون» به سؤالی عادی درحالیکه بههیچوجه خوب نیستید، نوعی مهربانی به خودتان است. میتواند نوعی مهربانی به خودتان باشد. هرکسی سزاوارِ شنیدن دربارهٔ سوگ شما نیست. هرکسی توان شنیدن دربارهٔ آن را ندارد. فقط بهخاطر اینکه کسی آنقدر به فکرتان بوده که احوالتان را بپرسد، مجبور نیستید جواب بدهید.
Star
این حرفْ متناقض به نظر میرسد، اما تسلیِ واقعی در سوگ، در پذیرش درد است، نه در تلاش برای رهایی از آن.
Forest ♂️
با ازدستدادنِ یک چیز، دلیلی ندارد تا همهچیز را ازدسترفته ببینیم.
Gloria
نمیتوانید درد را وادار کنید منظم باشد. نمیتوانید سوگ را مرتب و قابلپیشبینی کنید. سوگ بهاندازهٔ عشق منحصربهفرد است.
Forest ♂️
«باید کسانی باشند که بتوانیم در میانشان بنشینیم و اشک بریزیم و همچنان دلاور محسوب بشویم.»
آدریِن ریچ، شاعر آمریکایی
narjes.nmD
«همیشه حق دارید بگذارید و بروید، حتی اگر تازه رسیده باشید، حتی اگر همهچیز را خودتان برنامهریزی کرده باشد. هیچکس قرار نیست مثل شما این مسئله را در زندگی تحمل کند. هر زمان که لازم دیدید بگذارید و بروید».
masom.bdr
تضادی دوگانه در انسانبودن وجود دارد: اول اینکه هیچکس نمیتواند بهجای شما زندگی کند (یعنی هیچکس نمیتواند با آنچه شما باید با آن مواجه شوید روبهرو شود یا آنچه را شما باید احساسش کنید احساس کند) و هیچکس نیز قادر نیست بهتنهایی ازپسِ زندگی بربیاید. دوم اینکه همهٔ ما، در این تنها نوبتِ زندگیمان، آمدهایم برای عشقورزیدن و ازدستدادن. هیچکس نمیداند چرا، اما همین است که هست.
روزبه افشار
بیشازهمه مایلم بدانید که حقیقتاً این وضعیت به همان اندازه که فکر میکنید بد است. مهم نیست بقیه چه میگویند، این وضعیت مزخرف است. اتفاقی که افتاده است دیگر جبرانشدنی نیست. آنچه از دست رفته است برنخواهد گشت. اینجا، درون این حقیقت، هیچچیزِ زیبایی وجود ندارد.
پذیرشْ مهمترین چیز است.
درد دارید. دردتان بهتر نمیشود.
نــےآیش🐋