- طاقچه
- دفاع مقدس
- کتاب آخرین امدادگر
- بریدهها
بریدههایی از کتاب آخرین امدادگر
۴٫۸
(۲۴)
در همین تاریکی شب، خداوند را شاهد میگیرم که در شغل شریف پاسداری، ذرهای در اعماق قلبم احساس خستگی و پشیمانی ندارم!
خداوندا به فضل و کرمت محتاجم!
اللّهُم الرزُقنی توفیق الشَهادة
~S.F~
شایستگان آنانند که قلبشان را عشق، تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ،
جایی برای ماندن ندارد...
شایستگان جاودانانند!
شهید سید مرتضی آوینی
~S.F~
جبهه فر هنگی را دریابید کهاماممان تنها نماند.
سپهر
یک لحظه به خودم میآیم، انگار درونم غوغاست...
به فکر میروم.
این من هستم؟ محمد حسن قاسمی؟
همان که به شوق شهادت، در لباس پاسداری سراز پا نمیشناخت؟
SaraSoori
عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است...
یا صاحب الزمان
شعار زدگی آفت جان انسانهاست
یا صاحب الزمان
*پای در راه نهیم که این راه رفتنی ست و نه گفتنی!
hiba
*هرگز حدیث حاضر و غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است...
hiba
به خاطر اهدای خون کمی ضعف دارم و رنگم پریده است. خون رفته جبران میشود، اما ای کاش به همین راحتی گناهانمان هم جبران میشدند... خدا کند رو سپید به دیدار حضرت عشق نایل شویم و آن دنیا، راهروهای بیمارستان شیخ نجار شهادت بدهند که ما برای مجاهدان راه حق کم نگذاشتهایم.
کاربر ۱۹۳۶۷۹۸
دنیا را ساختهاند که انسان ساخته شود؛
وگرنه، زادن آدمیزاد که دشوار نیست!
انسان باش و انسانها را دوست بدار
حتی اگر فرسنگها آن سوی وطن خود باشی.
اگر جانی در خطر است چه فرقی دارد هم وطنت باشد یا کسی هزاران کیلومتر دورتر از آن در جای دیگری از جهان؟
یاد بگیر جان انسانها همیشه با ارزش است
~S.F~
شعار زدگی آفت جان انسانهاست
تا اینجای کار، همهاش حرف زدهام؛
از اینجا به بعد باید به شعارهایی که دادهام عمل کنم!
مرد عمل بودن، سخت است اما شدنی ست...
~S.F~
*شایستگان آنانند که قلبشان را عشق، تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ،
جایی برای ماندن ندارد...
fd
تقریباً صبح است، یک شان پهن میکنم و نمازم را همانجا میخوانم، نزدیک طلوع خورشید....
انگار روی بال فرشتهها قامت بستهام، وسط شلوغی بیمارستان شیخنجار!
فاطمه
از نوکری امام حسین راضیام. برای خودش صفایی دارد کار کردن در دستگاه سیدالشهدا
فاطمه
خدایا ما را ببخش!
بالاخره یک جوری باید این فضای غمگین شکسته میشد!
جنگ است دیگر، شادی و غم با هم، در دل جنگ پنهان است. اینک ماییم و غمی در دل و لبخندی بر لب، که گفتهاند: «مؤمن، غمش در دل پنهان و شادیاش در چهره آشکار است.»
تا روحیهات چنین نباشد هرگز نمیتوانی «مرد جنگ» باشی.
و چقدر به من میچسبد این دو کلمه اسرارآمیز:
«مرد جنگ!
یاد این آیه شریفه میافتم که: مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَی الْکفَّارِ رُحَمَاء بَینَهُمْ
وقت جنگ، مرد جنگ باش و وقت صلح، مرد صلح و آشتی...
فاطمه
*هرگز حدیث حاضر و غایب شنیدهای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است...
یا صاحب الزمان
لباس پاسداری که به تن میکنی،
فرماندهات میشود سیدالشهدا
و تو میشوی نوکر امام حسین (ع)
اینجا اصلاً نا خوداگاه، نوکری، عجیب به آدم میچسبد!
یا صاحب الزمان
«عاشقان را سر شوریده به پیکر عجب است
دادن سر، نه عجب! داشتن سر عجب است...»
یا صاحب الزمان
سخنان شهید سید مرتضی آوینی است که در وصف رزمندگان اسلام گفت:
ما در رکاب امام حسین جنگیدیم!
ما بیوفایی کوفیان را جبران کردیم...
یا صاحب الزمان
خدایا!
روزی نیاید که من باشم و او نباشد...
hiba
حجم
۱۵٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
حجم
۱۵٫۳ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۲۴ صفحه
قیمت:
۶,۸۰۰
تومان