بریدههایی از کتاب شجاع باش دختر
۴٫۰
(۲۸۵)
ترس مرز میان این دو ناحیه را مشخص میکند. کلید عبور از این مرز این است که متوجه باشید چه زمانی بهطور عاقلانه محتاط هستید و چه زمانی فقط بهخاطر اینکه ترسیدهاید، در حال منصرفکردن خود از انجام کاری هستید. زمانی که چالش یا فرصتی را رد میکنید، از خود بپرسید: آیا انجام این کار واقعاً عاقلانه نیست یا من بهدلیل ترس و بیرونبودن از نقطهٔ امن خود مایل به انجام آن نیستم؟
یا همانطور که را گادس مربی اجرایی بینظیر من میگوید: «آیا این حرفهای احساس توست یا حرفهای عقل تو؟»
وقتی با تصمیم خود احساس صلح و آرامش داشته باشید، متوجه میشوید که صحبتهای عقل شما بوده است. صدای عقل آرام و همراه با حس اقتدار است. ازطرفدیگر صدای احساسات نقنقوتر، نگرانتر و پرخاشگرانهتر است (سگ چیواوای پشیمانی را در نظر بگیرید تا تصویر دستتان بیاید). اگر متوجه شدید در حال بهانهآوردن هستید یا وادار به توضیح تصمیم خود به هر شنوندهای شدید یا بهطور نامعلومی ناراحت یا ناامید هستید، نشانهٔ این است که احساسات شما تصمیمگیرنده هستند.
parisa
بهعنوان مدیرعامل سازمان غیرانتفاعی دختران برنامه نویس آنرا در کارمندان جوان خودم میبینم که در زمینههایی که تجربه ندارند، داوطلب نمیشوند؛ درحالیکه آقایان قاطعانه به زمینههای ناشناخته وارد میشوند، بدون آنکه سر سوزنی بابت شکستخوردن یا احمقانه بهنظررسیدن نگران باشند.
donye.book
ما مفهوم «بینقصی» را هدف غایی میدانیم، بدون هیچ اشتباه، بدون هیچ عیب، بدون هیچ کاستی. اما حقیقت این است که این عیبها و کاستیها هستند که ما را جالب و زندگی را غنی میکنند. پذیرفتن عیب و نقص لذتآفرین است. بهعلاوه، اگر بینقص باشید، آموختن و تلاشکردن چه لذتی خواهند داشت؟
parisa
چند فرصت شغلی را بهدلیل ترس از عدم پذیرش یا شکست رد کردهایم؟ چند مرتبه با بهانهٔ «من کارم خوب نیست» از کار یا ترفیع سر باززدهایم؟ شکی نیست که گرفتاری دوسره و سقف شیشهای عاملان حاضر در پیشرفت زنان هستند، اما من باور دارم که نهادینگی رفتارهای بینقص نیز بخش چشمگیری از دلیل بهحاشیه راندهشدن زنان در موقعیتهای ریاست در دنیای حقوق، دولت و دیگر اماکن است. زنان به این دلیل در مشاغل خدمات دولت حضور نمییابند که فکر میکنند بهخوبی مردان نخواهند بود، اگرچه تحقیقات نشان دادهاند که اینطور نیست. ترس از نشاندادن خود ناقصمان و نیز باور به نداشتن مهارتهای رهبریِ مناسب است که تداخل ایجاد میکند، نه توانایی آنها.
استقامت
وقتی احساس کنید هیچوقت هیچچیز کافی نیست، از خط قرمز میان جستوجوی تعالی و کمالگرایی عبور کردهاید. یک راهنمای بزرگ این است که ندانید چه زمانی دستاوردها را جشن بگیرید. من هنوز هم باید در این رابطه از خود مراقبت کنم. مردم میگویند: «وای، ریشما تو به خیلی جاها رسیدی» و بلافاصله صدای بسیار کوچکی در سرم میگوید: «نه، اینطور نیست.» این روح کمالگرایی است که با شما صحبت میکند و تمام شادی را از تجربهٔ شما خارج میکند. اما اگر درعوضِ کمالگرایی در جستوجوی تعالی باشید، درحقیقت میتوانید به دستاوردهای خود افتخار کنید. این روزها من تلاش میکنم وقتی به چیزی دست مییابم، چند لحظه آنرا ستایش و تحسین کنم. یکی از آهنگهای بیانسه را با صدای بلند گوش میدهم و اطراف اتاق نشیمن میرقصم، از شیرینیفروشی محبوبم یکی از آن نان شیرینیهایی که تکههای شکلات دارد، برای خود میخرم یا حتی در توییتر برای خودم یادداشت تبریک مینویسم.
استقامت
من و خواهرم در شامهای خانوادگی میز را میچیدیم و جمع میکردیم و هرگز نمیپرسیدیم که چرا خالهزادهها و عموزادههای مذکرمان چنین کاری انجام نمیدهند.
کاربر ۱۹۹۷۵۵۳
جستوجوی بینقصی ممکن است ما را در راهی قرار دهد که امن باشد؛ اما این شجاعت است که به ما اجازه میدهد از آن مسیر فرضی منحرف شویم و بهطور خودکار به راهی وارد شویم که میبایست دنبال میکردیم. بینقصی ممکن است به ما در اداره شهرت ببخشد؛ اما این شجاعت است که باعث میشود اظهارنظر کنیم و در مقابله با تبعیض جنسیتی و ستم در محیط کار از حق خود دفاع کنیم. معدل بیست، لباس بیکموکاست برای مصاحبه، و لبخند گیرا ممکن است راه ورود ما باشند؛ اما برای اینکه کار ما به رسمیت شناخته شود و فراتر از سطح ورود پیشرفت کنیم، به شجاعت نیاز داریم. شاید با مو و بدن بیعیبونقص بتوانیم با کسی قرار ملاقات بگذاریم؛ اما عاشقشدن و انجام دوبارهٔ همه این کارها بعد از شکستهشدن قلبمان به شجاعت نیاز دارد. تلاش برای مادری بینقصبودن شاید در زمین بازی باعث ستایش ضمنی ما شود؛ اما شجاعت لازم داریم که به فرزند خود اجازه دهیم آزادانه کاوش کند و مرتکب اشتباه شود، گرچه ازروی استیصال میخواهیم از او برای همیشه محافظت کنیم.
parisa
یک بار در کنفرانسی در کالیفرنیا با زنی آشنا شدم که از من پرسید: «چطور میتونم برای بینقصبودن تلاش نکنم، وقتی دنیا به بینقصی پاداش میده؟» جواب من این بود که شاید دبیرستان یا دانشگاه به بینقصی پاداش دهد؛ اما در دنیای واقعی مسئله تفاوت دارد. دنیای حقیقی به شجاعت پاداش میدهد.
parisa
جسور و شجاع باشید؛ اما دقت کنید که به کسی توهین نکنید. خواستههای خود را دنبال کنید... تا زمانی که خواستهٔ شما انتظار ما از شماست. نظر خود را بیان کنید... اما حتماً هنگام اظهارنظر لبخند بزنید. به کمتر از ارزش خود قانع نشوید... اما مؤدبانه آنرا درخواست کنید. سخت تلاش کنید... اما آنرا آسان جلوه دهید.
parisa
محجوبیت که فضیلت باارزش دیگری برای دختران است نیز در سکوت و زودتسلیمی ما نقش دارد. اخیراً دربارهٔ جشن فارغالتحصیلی کلاس ششم در یکی از شهرهای اوهایو داستانی شنیدم که در آن به کودکان برای تعلیمات درسی و رهبری جوایزی اهدا شده بود. مادر یکی از آن کودکان صحنه را برای من توصیف کرد: «وقتی قرار میشد پسری جایزه دریافت کند، با تکبر به بالای سن میرفت و حتی حرکت رقص دب را اجرا میکرد، حرکتی از رقص هیپهاپ که بسیاری از ورزشکاران حرفهای در لحظهٔ پیروزی انجام میدهند. اما زمانی که دختری جایزه دریافت میکرد، با تعجبی ظاهرسازانه صورتش را با دستانش میپوشاند که مثلاً بگوید: "من؟ میخواین به من جایزه بدین؟"»
پس چرا دخترها نیز رقص دب را اجرا نمیکنند؟ زیرا اگر «دخترِ بدجنسِ مشاجرهگربودن» اولین گناه کبیره باشد، «خودپرست دیدهشدن» مقام دوم را دارد.
parisa
پس آنرا کماهمیت جلوه میدهند و ناز و تردید میکنند. ده، بیست، سی سال به این داستان اضافه کنید تا ببینیم که این محجوبیت به بیعرضگی ناخوشایندی تنزل پیدا میکند. باعث میشود به تشویق دستاوردهای شخصیمان بیمیل باشیم (احتمالاً بهدلیل اینکه میدانیم زنانِ دیگر با دیدن این کار، ما را قضاوت میکنند، همانطور که ما چنین کاری خواهیم کرد). باوجوداین، همکاران مردِ ما با بوق و کرنا آنرا اعلام میکنند. ما تواناییهای خود را دستکم میگیریم و تنها در صورتی درخواست شغل میکنیم که مطمئن باشیم صد درصد شایستگی آنرا داریم، درحالیکه مردان بهسرعت به جلو پیش میروند، حتی اگر شصت درصد صلاحیت داشته باشند. همانطور که تحقیق خیرهکنندهٔ میشل هینز از دانشگاه ماساچوست و مدلین هیلمن از دانشگاه نیویورک نشان داد، ما سهم خود در پروژهٔ مشارکتی را دستکم میگیریم و به مردان همتیم خود اعتبار بیشتری میدهیم.
parisa
از زمانی که دختران کمسنوسال هستند، به آنها آموزش داده میشود که در مقابله با بیحرمتی عصبانیت خود را کنترل کنند، برخلاف پسران که آموزش دیدهاند از حق خود دفاع کنند یا تلافی کنند. این مسئله نشان میدهد که چرا دختران و زنان با تمام وجود تلاش میکنند تا آب از آب تکان نخورد و چرا ترجیح میدهند درعوضِ افتخار به خود و مقابله با ترس رودررویی، قدرت شخصی خود را کوچک کنند و احساسات منفی خود را ببلعند. ازیکطرف والدین و معلمانْ دختران را بهدلیل مؤدب و سازگاربودن تحسین میکنند و ازطرفدیگر همسانانشان بهدلیل اظهارنظر تنبیهشان میکنند. آنها نیز سربهراهبودن را که در کودکی بابتش تحسین شدهاند، به عادت مادامالعمر سرکوب غریزهٔ خود در دفاع از حق و ایستادگیکردن تبدیل میکنند. تعابیر مردانه و بازیهای تسلط و چیرگی بهکنار؛ تعجببرانگیز نیست که تحقیقات نشان دادهاند زنان ۷۵ درصد اوقات کمتر از مردان در کنفرانسها صحبت میکنند.
parisa
- خجالتآوردانستن کاستیها،
- انتظار اینکه فرد کار را بار اول بهدرستی انجام دهد و اگر چنین نشود، علاقهٔ خود را از دست میدهد و خود را بهخاطر تلاش برای آن کار سرزنش میکند،
- تمایل به نگاه به شکست بهعنوان معیار سنجش ارزش فرد و استفاده از شکست برای تعریف شخصیت فرد،
- تمرکز بر نتیجه. مهم نیست فرد در این راه چه آموخت و چه دستاوردهایی داشت. نرسیدن به مقصد نهایی بهمعنای شکست است و شکست به این معناست که فرد باهوش، بااستعداد یا شایسته نیست.
parisa
موارد زیر مشخصههای ذهنیت تثبیتشده هستند:
- پافشاری در اثبات خود،
- نگرانی شدید بابت ارتکاب اشتباه و شکستخوردن،
- اکراه در نشاندادن کمبودها و کاستیها،
parisa
اولی نظام فکری ثابت است. فردی با نظام فکری ثابت باور دارد که تواناییهایش ذاتی و تغییرناپذیر هستند. شما یا باهوش هستید یا نیستید؛ یا استعداد دارید یا ندارید؛ یا ورزشکار هستید یا نیستید و کار خاصی هم نمیتوانید در این رابطه انجام دهید. دیگری نظام فکری مبتنی بر رشد است که بر این باور شکل گرفته است که میتوان از راه تلاش، تواناییها را به دست آورد و پرورش داد. صرفنظر از هر سطح طبیعی توانایی و استعدادی که دارید، میتوانید مهارت بیاموزید و پیشرفت کنید.
parisa
مهم است درک کنیم که شکست برای دختران بهمعنای هرچیزی است که کمتر از نمرهٔ کامل باشد. این مسئله سیاه و سفید است: یا کاملاً عالی هستید یا کاملاً افتضاح. برای آنها شکست فقط ناراحتکننده نیست؛ غولپیکر و نابودکننده است و باید به هر قیمتی از آن دوری کرد. پس اگر نتوانند در کاری بینظیر باشند، از آن صرفنظر میکنند.
parisa
نتیجهٔ این خدمتِ سمی به خوشی دیگران این است که بهسرعت موضوع زندگی شما افکار دیگران میشود و شاید میزان کمی از آنْ خواستهها، نیازها و باورهای درونی خودتان باشد؛ چه برسد به آنچه شایستگیاش را دارید. ما عادت داده شدهایم که شکستهنفسی کنیم تا دوست داشته شویم. مشکل این است که وقتی سخت میکوشید تا علاقهٔ همه را به خود جلب کنید، اغلب در انتها علاقهٔ چندانی به خودتان ندارید. اما بهمحض آنکه میآموزید بهحدی شجاع باشید که نگران خوشی دیگران نباشید و خود را در اولویت قرار دهید (که چنین کاری نیز خواهید کرد!) در آن حالت است که نویسندهٔ قدرتمند زندگی خودتان میشوید.
parisa
تمایل به بیعیبونقصبودن بر سلامت ما هم اثر مخربی دارد؛ چراکه تعمق دربارهٔ کوچکترین اشتباه یا نگرانی بابت ناراحتی فرد، یا کاری که انجام دادیم و حرفی که زدیم، باعث بیخوابی میشود. بهدلیل اینکه آموزش دیدهایم به هر قیمتی که شده، مفید و انعطافپذیرباشیم، در تلاش برای انجام همهٔ این امور خود را از پا میاندازیم و درنهایت خسته میشویم، تحلیل میرویم و حتی بیمار میشویم؛ زیرا بخش بسیار زیادی از زمان و نیروی خود را صرف دیگران میکنیم.
وقتی در لحظاتی که میدانیم باید ابراز عقیده میکردیم، ساکت میمانیم یا در شرایطی که علیرغم تمایل به دادن پاسخ منفی، از ترس پذیرفتهنشدن، جواب مثبت میدهیم، اعتمادبهنفسمان جریحهدار میشود. وقتی تظاهر به ظاهری فریبنده و بیعیبونقص میکنیم، به روابط و قلب خود آسیب میرسانیم؛ این لایهٔ حفاظتی ممکن است ضعفها و عیبهای ما را از نگاه دیگران حفظ کند، اما همچنین ما را از عزیزانمان دور میکند و
parisa
خیلی بهتر است در حین تلاش زمین بخورید تا اینکه هرگز تلاش نکنید.
Celin~
درنهایت، شکستهای شما هستند که به شما برگ برنده را میدهند. شما را قویتر، عاقلتر، دلسوزتر، باارزشتر و راستینتر میکند و وقتی دیگر از خود توقع بینقصی نداشته باشید، آنها نشانهای شجاعت شخصی شما خواهند شد. آنها را با افتخار بهتن کنید و به کار خود باز گردید و همه را از ابتدا انجام دهید.
roxana.mirshafa
حجم
۱۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان