بریدههایی از کتاب شجاع باش دختر
۴٫۰
(۲۸۵)
دبی هنی مدیر مدرسهٔ راهنمایی دخترانهٔ لینکلن در شهر رود آیلند است. او والدین بسیاری را میبیند که در دوراهی آموزش قویبودن به دخترانشان و حفاظت از آنها در مقابل درد شکستخوردن مردد ماندهاند. او تعریف میکند که وقتی دختری در امتحان نمرهٔ ۶۴ میگیرد، والدین بهسرعت خود را دخالت میدهند و بر راه افزایش نمره یا امتحان دوباره برای دخترشان تمرکز میکنند. او میگوید: «ما سعی میکنیم توضیح بدیم که این بخشی از زنجیرهست؛ اما قابلدرکه که والدین در این عصر مضطربان. بهسختی میشه اونها رو تشویق کرد که اجازه بدن دختراشون شکست بخورن.»
:)
ما عادت داده شدهایم که شکستهنفسی کنیم تا دوست داشته شویم.
:)
وقتی به او پیشنهاد داد که لحن ایمیل خود به یکی از فروشندگان را ملایمتر بنویسد تا او را عصبانی نکند، همسرش پاسخ داد: «وظیفهٔ من این نیست که دوست داشته بشم. وظیفهٔ من اینه که منظورم رو برسونم.»
:)
مثالی عالی از میزان قدرت غریزهٔ خرسندسازی دیگران با آزمایشی دربارهٔ شربت آبلیمو به اثبات رسید. بله، شربت آبلیمو. شبکه خبری ایبیسی بهکمک کمبل لیپر روانشناس دانشگاه کالیفرنیا به گروهی از دختران و پسران یک لیوان شربت آبلیمو داد که بدمزه بود (بهجای شکر، به آن نمک اضافه کرده بودند) و از آنها پرسید که از آن لذت بردند یا خیر. پسران بلافاصله جواب دادند که «آه... حالبههمزنه!» درحالیکه همهٔ دختران مؤدبانه آنرا بهطور کامل نوشیدند. تنها زمانی که محققان بهاصرار از دختران پرسیدند که چرا به آنها نگفتند شربت آبلیمو بهشدت بدمزه بود، دختران اعتراف کردند که نمیخواستند محققان ناراحت شوند.
:)
اشتاینر ادیر توضیح میدهد که این همان سنی است کودکان نمره کسب میکنند، رتبهبندی میشوند و از امتیاز خود آگاه میشوند؛ چه در فوتبال باشد و چه در ریاضی و موسیقی. «اگر به شما گفته شود که بهخوبی بقیه نیستید، شجاعت و اعتمادبهنفس بسیار زیادی لازم خواهد بود که کار جدیدی را امتحان کنید. این مسئله مقدمهای بر این است که گرفتن نمرهٔ شانزده بهمعنای بدبودن است و شما به این امر علاقهای ندارید. این بهنوبهٔ خود تضعیف شجاعت را سرعت میبخشد.»
همانطور که دختران بالغتر میشوند، حسشان نیز تیزتر میشود. در همین سنین کمکم متوجه میشوند که مادرشان خود را با بقیه مقایسه میکند («کاش من هم وقتی شلوار لی میپوشیدم، همچین ظاهری داشتم») یا منتقدانه راجعبه دختران و زنان دیگر صحبت میکند («نباید همچین لباسی میپوشید»). بهاینترتیب آنها ناگهان گرفتار مقایسه میشوند و حواس خود را به درون متمرکز میکنند تا بفهمند در کدام یک از گسترههای زیبا یا زشت، باهوش یا معمولی و ناشناس یا دوستداشتنی قرار گرفتهاند.
:)
کاترین اشتاینر ادیر روانشناس بالینی معروف، مشاور مدرسه و عضو پژوهشی دانشکدهٔ پزشکی هاروارد است. او با صدها زن و دختر در کشور کار میکند و بهطور مستقیم شاهد اثر مخرب کمالگرایی بوده است. او میگوید در حدود هشتسالگی، کودکان متوجه میشوند که توانایی و مهارت اهمیت دارد. «این همان سنی است که دختران علاقههای مختلفی مییابند و میخواهند با کسانی ارتباط برقرار کنند که کار موردعلاقهٔ آنها را انجام میدهند. همراه با آگاهی از تفاوتها، حسی درونی پیدا میکنند دربارهٔ اینکه چهچیزی یا چهکسی بهتر است.»
:)
دستهبندیکردن دختران بهعنوان دوستداشتنی و دلپذیر تقریباً بهمحض تولد آغاز میشود. بهطور غیرارادی، بهشکل خودآگاه یا ناخودآگاه، ما انتظارات خاصی را به نوزادان در لباسهای صورتی یا آبی نسبت میدهیم، نوزادان صورتیپوش همه دلنشین و خواستنی هستند و نوزادان آبیپوش همه مردان کوچک و قوی. اما ظاهراً حتی زمانی که علائم بارزی از جنسیت وجود ندارد نیز فرضیات خاصی برای خود داریم. تحقیقی نشان داد که وقتی به نوزادان، لباسهایی با رنگهای خنثی پوشانده میشود، بزرگسالانْ نوزادان عصبانی و ناراحت را پسر، و نوزادان آرام و خوشحال را دختر فرض میکنند. این شیوهٔ تربیتی حتی وقتی هنوز لباسِ یکسره از تنمان بیرون نیامده است، آغاز میشود.
:)
از دوران نوزادی، روزانه صدها بار به دختران گفته میشود که باید مهربان، مؤدب و آراسته باشند. والدین و پرستارانِ مهربان معصومانه به آنها لباسهایی با رنگهای هماهنگ و پاپیونهای مشابه میپوشانند و به آنها میگویند که چقدر زیبا شدهاند. آنها بهخاطر نمرات عالی، کمکرسانی، مؤدب و سازگاربودن بسیار تحسین میشوند و باز با مهربانی بهخاطر نامرتبی، زورگویی یا شلوغکاری سرزنش میشوند.
والدین و معلمانِ خوشنیتْ دختران را بهسوی فعالیتهایی هدایت میکنند که در آن توانا هستند تا خوش بدرخشند و آنها را از فعالیتهایی که ممکن است ناامیدکننده باشند یا حتی در آنها شکست بخورند، دور میکنند. این مقوله قابلدرک است؛ زیرا دختران آسیبپذیر و لطیف تلقی میشوند و بهطور غریزی قصد داریم از آنها در مقابل آسیب و قضاوت محافظت کنیم.
ازطرفدیگر پسران ما در گردش، کاوش، کثیفشدن، زمینخوردن و بله، حتی شکستخوردن، آزادی عمل دارند، همه بهبهانهٔ اینکه به آنها آموزش دهیم در کمترین سن ممکن «مرد» باشند. حتی اکنون نیز باوجود همهٔ پیشرفتهای اجتماعیمان، مردم هنوز هم در صورت تردید، محافظهکاری یا آسیبپذیری و گریهٔ پسرها معذب هستند.
:)
من عقیده دارم این نظام فکری «بیعیب باش یا ناکام بمان» بخش بزرگی است از دلیل نمایانی کمتر زنان در سمتهای مدیریت ارشد، هیئترئیسه، کنگره و تقریباً هرجایی که نگاه کنید.
مرسانا
وقتی میگویم «آن را بتکانید»، منظورم این است که عملاً ناامیدی، شرم یا پشیمانیای را که آویزان شماست و از پیشرفت شما جلوگیری میکند بتکانید. تحقیقات نشان داده است که فعالیت جسمانی پس از ضربهٔ احساسی کلید ترویج استحکام است، پس حرکت کنید. بدوید یا پیادهروی کنید، به باشگاه بروید، یوگا کنید؛ حتی بهتر از آن، این کارها را با دوستان خود انجام دهید (روابط اجتماعی قوی افزایشدهندهٔ ثابتشدهٔ دیگری برای استحکام و قدرت است). اگر ورزشْ کار مورد علاقهٔ شما نیست، آن کاری را انجام دهید که شما را از آن حالت خارج میکند و به خودمراقبتی بازمیگرداند. چیزی درست کنید یا بپزید. کتاب الهامبخشی بخوانید. مدیتیشن انجام دهید. بعدازظهر را با فرزند خود در پارک بگذرانید. به موزه، سینما یا کنسرت بروید.
آیا انجام این کارها ناگهان دوباره همهچیز را عالی خواهد کرد؟ نه، البته که نه. اما شما را از مخمصهای که در آن گرفتار شدهاید، بیرون میآورد. به پرکردن باک بنزین شما کمک میکند و انرژی و قدرت لازم برای حرکت به مرحلهٔ چهارم را به شما خواهد داد.
خوش
قدم دوم: از شکست خود تجلیل کنید
خوش
وقتی احساس کنید هیچوقت هیچچیز کافی نیست، از خط قرمز میان جستوجوی تعالی و کمالگرایی عبور کردهاید
NEDAYI
آنچه اشکال دارد این است که اهداف و انتظارات نامعقول برای خود تعیین کنید و وقتی نتیجهٔ مدنظرتان را نگرفتید، خود را سرزنش کنید.
NEDAYI
شجاعت تضمین نمیکند که همهچیز بهخوبی پیش خواهد رفت. فقط تضمین میکند که ایرادی ندارد اگر بهخوبی پیش نرفت. مهم نیست با چه مشکلاتی روبهرو شویم؛ شجاعت کمک میکند مستحکم بایستیم و به راه خود ادامه دهیم.
maryam
شجاعت همان چیزی است که ما را به دانشگاه یا مکانی دور از خانه میفرستد که آشنایی در آن نداریم.
maryam
در ذهن فرد کمالگرا اشتباه نشانهٔ نقص شخصی است.
NEDAYI
این اشتباهاتی که مرتکب شدهایم نیستند که ما را تحتتأثیر قرار میدهند؛ بلکه معنایی که به آنها میدهیم بر ما اثر میگذارد.
NEDAYI
وقتی کمال هدف غایی باشد، عیبونقص بهطور کلی پذیرفته نیست.
NEDAYI
فکر ایجاد تغییر وحشتآور است؛ به دو دلیل: یکی اینکه آنرا تا حدودی نشانهٔ شکست میدانیم؛ دوم اینکه چنین وضعیتی تا حدودی به این معناست که باید از نقطهٔ امن خود بسیار فراتر برویم تا ازنو شروع کنیم.
NEDAYI
یکی از فارغالتحصیلان برنامهٔ دختران برنامهنویس بهنام والنتینا تصمیم گرفت موهای فر خود را در سال سوم دبیرستان بلند کند. این شاید تصمیم چندان مهمی نباشد؛ اما در مدرسهٔ او بهراحتی انجامشدنی نبود، چون معیار زیبایی موهای صاف و براق بود. آیا پسران حرفهای توهینآمیز زدند؟ بله. اما پس از آنکه دختران بسیاری در خفا به او گفتند که آرزو داشتند شهامت انجام این کار را داشته باشند، والنتینا تصمیم گرفت انجمنی بهنام «اصالت خود را بشناسید» به راه اندازد. او گفت: «جامعه باعث میشود احساس کنیم باید موهای خود را صاف کنیم. نمیدانستم چه تعدادی از دختران احساس فشار و عدم اعتمادبهنفس در زیبایی با موهای طبیعی خود دارند.»
شجاعت همیشه بهمعنای انجام بزرگترین و جسورانهترین کارها نیست. گاهی شجاعانهتر است که به خود اجازه دهید از راه انجامندادن کاری که از شما انتظار میرود، با خود رو راست باشید.
maryam
حجم
۱۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
حجم
۱۸۵٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۶ صفحه
قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان