بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندگی خوب | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندگی خوب

بریده‌هایی از کتاب زندگی خوب

نویسنده:مارک ورنون
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۶ رأی
۴٫۶
(۱۶)
فردی که زندگی خوبی دارد مسلماً نمی‌تواند فردی باشد که خود را از هیچ ساخته است. درواقع، این توهمی بیش نیست و حاصل تفکری همان‌قدر غریب است که این تصور که کسی بتواند خودش زبان خودش را اختراع کند، و آن کس حتماً مسیحی یا مسلمانی استثنایی خواهد بود. اما ما همه با تولدمان به این زندگی پرتاب شده‌ایم و بهترین رویکردی که می‌توانیم در پیش گیریم، که البته همیشه هم رویکرد آسانی نیست، با آغوش باز پذیرفتنِ همان‌جایی است که خود را در آن می‌یابیم و، در ادامه، یافتن راهی در زندگی که به ما امکان می‌دهد با پذیرفتن مسئولیت زندگیِ خود در موقعیت زمانی و مکانی‌ای که در آن قرار گرفته‌ایم به شکوفایی برسیم. به گفتهٔ مک‌اینتایر، فیلسوف اسکاتلندی: «من دختر یا پسر کسی هستم، عمه/عموزادهٔ کسی دیگر، و عمو/عمهٔ کسی دیگر؛ من شهروند این یا آن شهرم، عضوی از این یا آن صنف شغلی؛ من متعلق به این قبیله، آن عشیره، یا آن ملتم.» این‌ها موقعیت‌هایی هستند که ما باید زندگی‌مان را در آن‌ها بگذرانیم و زندگی خوب را در آن‌ها کشف کنیم. موقعیت‌هایی خوب‌اند چراکه ریشه و پناهِ ما در آن‌هاست.
Ahmad
سنت‌های اخلاقیِ فضیلت‌مدار به فهرستی از نقاط ضعف بشری هم رسیده‌اند ـ احساساتی پیچیده و عاداتی زیانبار که شاید هر انسانی، با تأمل بر زندگی‌اش، آن‌ها را درون خود کشف کند. هدف اصلی از فهرست کردن نقاط ضعف قضاوت کردن آدمیان نبوده، بلکه تفحصی بوده است برای انتخاب بهترین راهِ پرداختن به حالت‌ها و رفتارهایی مهارنشده در انسان‌ها که مانعی هستند در راه شناخت زندگی خوب و عملی کردن آن. و ارزش آن‌ها هم در همین نهفته است: نقاط ضعف وجود ندارند تا انسان را سرزنش و محکوم کنند، بلکه هستند تا قاطعانه تشویق و حمایتش کنند.
Ahmad
در اخلاق فضیلت‌مدار اشتباه کردن امری ضروری است. اگر در زندگی اشتباه نکنید، چه‌گونه می‌توانید بیاموزید؟ کلید مسئله این است که از اشتباه کردن پرهیز نکنیم بلکه وقتی اشتباه می‌کنیم حتماً بر اشتباهاتمان تأمل کنیم. به همین دلیل است که سنت‌های دینی که معمولاً به تبلیغ اخلاقیات فضیلت‌مدار می‌پردازند بر بخشایش تأکید بسیار دارند. برخلاف آن‌چه اغلب تصور می‌شود و تقریباً همیشه هم آموزش داده می‌شود، سنت‌های دینی در پی آن نیستند که شما را تشویق کنند به این‌که در ماتم گناه‌ها و ضعف‌هاتان غرق شوید. اگر بدانید که بخشیده شده‌اید، آزاد خواهید بود برای تأمل بر اشتباهی که پیش آمده است، و نیرو خواهید گرفت برای آغازی دوباره. اخلاقیات فضیلت‌مدار رویکردی است با این درک که بشر روزانه بارها و بارها به زانو درمی‌آید، اما بر این باور است که همیشه امکانِ بلند شدن هست ـ با کمک گرفتن و به مرور زمان.
Ahmad
برای افراد فایده‌باور، زندگی یعنی داشتن بیش‌ترین تجربه‌های شادی و خوشبختی، یا حفظ وضعیت رضایت‌مندانهٔ ذهن و تداوم بخشیدن به آن. اما از نظر اخلاق‌گرایان فضیلت‌مدار، زندگی یعنی تبدیل شدن به انسانی کامل‌تر، یعنی کیستیِ شما، که تحت تأثیر و حاصلِ اعمال شماست.
Ahmad
اگر از نظر فایده‌باوران خوشبختی تجربه باشد، از نظر پیروان اخلاقیات فضیلت‌مدار خوشبختی عمل است، راهی مؤثر است برای زندگی کردن، تأملی عمیق و بی‌واسطه است بر این‌که کیستیم و در حال تبدیل شدن به چه‌کسی هستیم؛ چیزی که اغلب در جزئی‌ترین حرکات زندگی هم خود را می‌نمایاند: لبخند زدن به رهگذران، دست‌بردن در فاکتورها برای گرفتن پول بیش‌تر از شرکتی که در آن کار می‌کنید، پناه بردن به تلفن همراه برای سرگرم کردن خود، به‌جای ساکت و صامت نشستن سر جای خود. وقتی کاری که می‌کنید به شما حس خوبی می‌دهد، همین خوب است. اما اگر هم باعث ناراحتی‌تان شد، باز هم خوب است چراکه این احتمال وجود دارد که در این میان نکتهٔ مهمی بیاموزید.
Ahmad
اخلاق فضیلت‌مدار چندان کاری ندارد به این‌که آیا زندگی خوب به شما حس خوشبختی می‌دهد یا نمی‌دهد، چراکه می‌داند حس خوشبختی در زندگی حسی است که می‌آید و می‌رود و عملاً برای تشخیص این‌که آیا زندگی بر وفق مراد است یا خیر شاخص ضعیفی است. مثلاً مادر و پدر بودن را در نظر آورید. بسیاری از مطالعات نشان می‌دهند که اگر از مادر و پدرها بپرسید که آیا بچه داشتن خوشبختشان کرده است یا نه، پاسخی قطعی برایتان ندارند. گاهی‌اوقات حس کرده‌اند خوشبخت‌اند و گاهی هم، شاید اغلب اوقات، بیش‌تر احساس اندوه و نگرانی داشته‌اند. حالا از همین والدین سؤال دیگری بکنید: آیا ترجیح می‌دادند بچه نداشته باشند تا احساس خوشبختی‌شان ثبات بیش‌تری داشته باشد؟ پاسخ این است که به‌هیچ‌وجه، چراکه بچه داشتن رضایتی عمیق‌تر از هر احساس شادی و خوشبختی دیگری را در زندگی به بار می‌آورد ـ حس خوبی که اساسی انسانی دارد، حس این‌که انگار برای همین کار زاده شده‌ای.
Ahmad
در عصر مسیحیت، سه فضیلت دیگر به این فضایل اضافه شد: نخستینِ آن‌ها ایمان است، یعنی تعهد و پایبند ماندن، حتی در اوج یأس و دلسردی، تردید و تزلزل. دوم امید است، که البته هیچ ربطی به خوش‌بینی و مثبت‌اندیشی رایج ندارد، بلکه گونه‌ای نیروی درونی است که شوق را در انسان زنده نگاه می‌دارد و شما را برای در پیش گرفتن زندگی خوب مصمم می‌سازد. و سومین فضیلت عشق است که برخورد مشفقانه است با خودتان و دیگران، و این فضیلتی ضروری است چراکه زندگی خوب نیازمند تأمل بر اشتباهات خودتان و دیگران است که اغلب کاری دردناک، عذاب‌آور و طاقت‌فرساست و بدون عشق به خود و همنوع میسر نیست. بنابراین می‌توانیم به آن چهار فضیلت عمده این سه فضیلت را هم بیفزاییم: ایمان (تعهد)، امید (نیرو) و عشق (شفقت).
Ahmad
فضیلت‌هایی اساسی که زندگی خوب بسته به وجود آن‌هاست. اولین فضیلت سنجیدگی است که درواقع به‌معنای توانایی قضاوتِ درست در لحظه‌به‌لحظه و روزبه‌روزِ زندگی است. این فضیلت نوعی خردمندی عملگرایانه است. دومین فضیلت انصاف است، یعنی تشخیص خوبی‌ها در ارتباط‌هامان با دیگران. سومین فضیلت اعتدال است که با خویشتن‌داری به دست می‌آید و به معنی توانایی کنترل‌شده / خویشتن‌دارانه عمل کردن است و پیش از هر عملی تأمل کردن. و چهارمین فضیلت شکیبایی است، یعنی جسارت و شجاعتِ یافتنِ یک زندگی خوب که اغلب نیازمند پیمودن راهی دشوار است. خلاصه آن‌که اگر سنجیدگی (قضاوت درست یا خردورزی)، انصاف (ارتباط‌های خوب با دیگران)، اعتدال (خویشتن‌داری) و شکیبایی (شجاعت) پیشه کنید، آن‌گاه خوب زیستن را کشف و آن را در زندگی خود تجربه خواهید کرد.
Ahmad
سنت دیگری در اخلاق هست که آن هم انسان را به انجام دادن کار خوب تشویق می‌کند اما پیامدمحور نیست. این سنت اساسش را بر شادی و خوشبختیِ مورد انتظار در نتیجهٔ کار خوب نمی‌گذارد، بلکه مبنایش اخلاق فضیلت‌مداری است که می‌گوید انجام دادن کارهای خوب «درست» است و به همین دلیل هم هست که باید آن کارها را انجام دهیم. با این حال، این را هم می‌پذیرد که پیدا کردن آن کارِ درست اغلب بسیار دشوار است. بنابراین، این سنت اخلاقی بر آن است که به‌جای آن‌که در مواجهه با کارهایی که می‌توانیم بکنیم به «چه کنم» ها بیندیشیم ـ و در این راه کارهای نیکمان را بشماریم و افراد مورد ستایشمان را الگو قرار دهیم ــ با در نظر گرفتنِ «که هستم» هامان دست به انجام کاری بزنیم. افزون بر آن، این سنت می‌گوید آدم خوب کسی است که اشتباه کند؛ آدم خوب کسی نیست که همیشه بهترین کار را انجام دهد. تفاوت در اینجاست که این‌گونه افراد این توانایی را دارند که بر آن‌چه بر آن‌ها گذشته تأمل کنند و از این رهگذر، به‌تدریج، آن خوی‌ها و عادت‌های پسندیده را که «فضیلت» نامیده می‌شوند در خود پرورش دهند.
Ahmad
برخی هستند که خواهند گفت پول دادن به درراه‌ماندگان هم کار خوبی است، اما برخی هم مخالفت خواهند کرد و شاید استدلالشان هم این باشد که این پول‌ها آن افراد را عادت خواهند داد به اتکا کردن به دیگران؛ به این ترتیب، آن‌ها همیشه محتاج مردم خواهند بود و نخواهند توانست برای خودشان زندگی آبرومندی دست‌وپا کنند و در درازمدت کم‌تر خوشبخت خواهند بود؛ به بیان دیگر، خوشحالی و خوشبختیِ لحظه‌ای ِشما برای آن‌ها ناراحتی و بدبختی به جا می‌گذارد. این مباحث را به این سادگی‌ها نمی‌توان به نتیجه رساند؛ پس «فایده‌باوری» اساساً می‌گوید که نباید خود را با پیش کشیدن این مباحث به زحمت انداخت. به‌جای آن، باید کاری را کرد که انسان را شاد و خوشحال می‌کند، و محتمل به نظر می‌رسد که همین احساس در مجموع موجب افزایش خوشبختی و شادی نوع بشر بشود. و این است آن‌چه می‌توان به آن کار خوب گفت. کمابیش این است آن‌چه به نام «اصل فایده‌مندی» (principle of utility) می‌شناسند: عملی خوب است که معمولاً رضایت افراد را از زندگی افزایش و عذاب و نارضایتی و دردشان را کاهش دهد.
Ahmad
مشوقان و مبلغانِ دانش خوشبختی معاصر، یا همان فلسفهٔ مثبت‌اندیشی، آشکارا می‌گویند فلان کار را بکنید به‌دلیل سودی که به شما می‌رساند. اگر دستشان برسد، توصیه می‌کنند که برای خودتان یک دفترچه یادداشتِ قدردانی داشته باشید و در پایان هر روز خوبی‌هایتان را بشمارید. از شما می‌خواهند تمرین تمرکز کنید بر آن‌چه خوشی‌های زندگی‌تان می‌دانید تا به این ترتیب احساسات بدِ ناشی از چیزهایی که شما را عصبانی، ناراحت یا مأیوس کرده‌اند خنثی شوند. به شما توصیه می‌کنند فردی را که عمیقاً مورد تحسین‌تان است انتخاب کنید ـ مثلاً نلسون ماندلا، یا حتی شاید یک دوست را ــ و برخی از رفتارهایش را تقلید کنید. و دلیل انجام دادن تمام این کارها پیامدهایی است که دارند. و شواهد هم نشان می‌دهند که شما در ادامه احساس خوشبختی و رضایت خاطر بیش‌تری خواهید کرد. به بیان دیگر، کمک کردن، قدردانی کردن، تمرکز کردن بر لذت‌ها و خوشی‌ها ـ همه ــ به دلیل ارزش ابزاری‌ای که دارند تشویق می‌شوند. موضوع بر سر این نیست که کمک کردن به دیگران و دیگر کارها ذاتاً کارهای خوبی به حساب می‌آیند.
Ahmad
سنت غالب رایج در علم اخلاق مدرن را، سنتی که معمولاً مباحث مربوط به زندگی خوب را دربرمی‌گیرد، به «فایده‌باوری» (utilitarianism) می‌شناسند. مکتبی که قبلهٔ آمالش پاساژها و بازارهای بزرگ خرید است و روحانیانش اقتصاددانان. «فایده‌باوری» به ما می‌آموزد که هنگامی به خوشبختی می‌رسیم که کارهایی انجام دهیم لذت‌بخش و/یا تحسین‌برانگیز. اگر به کسی کمک کنم که از خیابان رد شود، به درراه‌مانده‌ای سکه‌ای بدهم، دوروبرم را تمیز نگه دارم، یا اگر یک شب به پسرم جایزه بدهم و او را شام بیرون ببرم، آن‌وقت می‌توانم انتظار داشته باشم که کمی احساس خوشبختی یا رضایت‌خاطر کنم که همانا پیامد اعمالی است که انجام داده‌ام. به زبان فلسفی‌اش آن‌که «فایده‌باوری» فلسفه‌ای پیامدمحور (consequentialist) است. انجام دادنِ این یا آن کار را تشویق می‌کند، اما تنها به دلیل پیامدهای آن کارها یا، به بیان دیگر، به دلیل شادی و خوشبختی‌ای که به ارمغان می‌آورند.
Ahmad
زندگی خوب با احساس خوشبختی رابطهٔ مستقیم ندارد. گاهی اوقات یک موقعیت خوش وجود دارد. کلمهٔ «خوشی» و «خوشبختی» عمق وغنای لازم را برای توصیف زندگی خوب ندارند.
Ahmad
شکوفایی و رضایت‌خاطری که ترکیب «زندگی خوب» وعده‌اش را می‌دهد نتیجهٔ تبدیل شدنِ شما، در کلیت و تمامیت انسانی‌تان، به آن‌کس دیگر است، نه نتیجهٔ آن‌چه همین حالا هستید. البته شما همین حالا هم به‌عنوان یک شخص کارهایی انجام خواهید داد، اما فلسفهٔ خوب زیستن ترغیبمان می‌کند تا حال را به کار گیریم برای حرکت به‌سمتِ آینده، و با پرورش دادن شخصیت و عاداتمان فضیلت‌ها را در خود بپرورانیم. این تفاوتی ظریف اما بسیار مهم دارد با این طرز فکر که اصول اخلاقی را معادلِ گرفتن تصمیم‌های جزئی مقطعی بدانیم دربارهٔ این‌که فلان و بهمان عمل درست است یا نادرست.
Ahmad
زندگی خوب با زیستن و تأمل بر زیستن خویش است که به دست می‌آید، با تأمل بر تجربه‌ها و اشتباه‌هاتان، مسرت‌ها و ترس‌هاتان. معنایش آن است که تأملی تا حد ممکن عمیق و دقیق بر آن‌چه عملاً بر شما می‌گذرد بهترین زمینهٔ ممکن را فراهم می‌سازد برای شکل بخشیدن و هدایت کردنِ آن‌چه ممکن است فردا بر شما بگذرد، یا هفتهٔ آینده، یا سال آینده
Ahmad
بسیاری از کتاب‌های خودیاری که در طول سال‌های اخیر منتشر شده‌اند ـ دست‌کم بنا به ادعای نویسندگانشان ــ از دیدگاه‌های تازه در روان‌شناسی بهره برده‌اند. کاری که روان‌شناسان کم‌وبیش انجام می‌دهند این است که گروه‌هایی از افراد را گرد هم می‌آورند ـ که معمولاً دانش‌آموز و دانشجویند، چون این قشر هم در دسترس‌ترند، هم با هزینهٔ کم‌تری می‌توان به کارشان گرفت ــ و از آن‌ها می‌پرسند مثلاً دربارهٔ قاطعیت نشان دادن یا دوست داشته شدن چه حسی دارند. روان‌شناسان سپس پاسخ‌ها را با کمک علم آمار پردازش می‌کنند و میانگین‌ها و معدل‌ها را منتشر می‌کنند. بفرمایید، این هم از دیدگاه‌های تازه! قصد ندارم به دانشجو یا دانش‌آموزی توهین کنم، اما هیچ اعتمادی هم به این رَوند ندارم. مسلماً علم در پی تولید نتایجی مبتنی بر تجربه است و شما هم اگر قرار باشد عمل قلبی در پیش داشته باشید نیازمند همین علم هستید. اما مسائل ظریف‌تر و غیرقالبی‌ترِ مربوط به زندگی بشری چه می‌شود؟ اگر شمای نوعی آن میانگین‌ها و معدل‌ها را در زندگیِ خودتان به کار گیرید، آیا جای تعجب دارد که تنها به منافع و مزایایی در همان حد متوسط و میانگین برسید؟
Ahmad
برای داشتن زندگی خوب، ضروری است که در زندگی‌مان جایی برای معنویت در نظر بگیریم،
بهار
از آن‌چه گفته شد چنین برمی‌آید که زندگی خوب، در هر زمانی، تا حد زیادی بسته به کیفیت داستان‌هایی است که پیرامون آن است. جامعه‌ای که افسانه‌ها و روایت‌های غنی دارد جامعه‌ای خواهد بود که در آن شکوفایی انسان‌ها امکان‌پذیر است. جامعه‌ای که روایت‌هایش را سانسور کند نه‌تنها به برهوتی فرهنگی تبدیل خواهد شد، که بیابانی خواهد شد خالی از زندگی انسانی. نکتهٔ کلیدی در این میان وجود تنوع است: تخیل اخلاق‌مدار ما در جنگل انبوه داستان‌ها و حکایت‌ها شکوفاتر از همیشه خواهد شد.
سروش
ایلیچ در کتاب مدرسه‌زدایی از جامعه (۱۹۷۱) می‌گوید نظام آموزشی در حال تبدیل شدن به فرایندی صنعتی است و مدرسه‌ها و دانشگاه‌هایش به کارخانه‌هایی می‌مانند که به تولیدِ ـ اگرنه اجزا، که ــ افرادی برای دستگاه‌های اقتصادی جامعه می‌پردازند.
غریو دیو توفان
فضیلت یعنی چه؟ سنت‌های مختلف فضیلت‌های مختلفی دارند. چهار فضیلت عمده وجود دارد، فضیلت‌هایی اساسی که زندگی خوب بسته به وجود آن‌هاست. اولین فضیلت سنجیدگی است که درواقع به‌معنای توانایی قضاوتِ درست در لحظه‌به‌لحظه و روزبه‌روزِ زندگی است. این فضیلت نوعی خردمندی عملگرایانه است. دومین فضیلت انصاف است، یعنی تشخیص خوبی‌ها در ارتباط‌هامان با دیگران. سومین فضیلت اعتدال است که با خویشتن‌داری به دست می‌آید و به معنی توانایی کنترل‌شده / خویشتن‌دارانه عمل کردن است و پیش از هر عملی تأمل کردن. و چهارمین فضیلت شکیبایی است، یعنی جسارت و شجاعتِ یافتنِ یک زندگی خوب که اغلب نیازمند پیمودن راهی دشوار است.
Mamadovsky

حجم

۳۱۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۷ صفحه

حجم

۳۱۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۷ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل۱
...
۵
۶
صفحه بعد