بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زندگی خوب | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب زندگی خوب

بریده‌هایی از کتاب زندگی خوب

نویسنده:مارک ورنون
انتشارات:نشر نو
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۶ رأی
۴٫۶
(۱۶)
اگر تصور می‌کنید زندگی فردی‌تان زندگی‌ای است که باید تحت کنترل قوانین پیش برود، پس زندگی‌تان تبدیل خواهد شد به چیزی شبیه به یک فهرست کنترل شامل یک‌سری مربع که باید داخلشان تیک‌ها / علامت‌هایی خورده شود، زندگی‌ای که محدود خواهد شد به احساس شما مبنی بر این‌که تحت نظر و قضاوت یک قاضی دانای کل هستید. زندگی‌ای خواهد شد فاقد خودانگیختگی و خلاقیت، ماجراجویی و خطر کردن. از جنبه‌ای، این دیگر نه زندگی شما بلکه زندگی‌ای خواهد بود که دیگران برایتان تعیین کرده‌اند.
esrafil aslani
سقراط تمام زندگی‌اش را در آتن می‌گشت و اعلام می‌کرد تنها یک چیز است که از آن مطمئن است و آن این‌که از هیچ‌چیز مطمئن نیست. و همین است که از او فیلسوف ساخته است، عاشقِ خِرد، جویای حکمت. حالا ممکن است بپرسید: اگر او مطمئن نبوده که چه چیز درست است، چه چیز خوب است و چه چیز حقیقت دارد، چه‌طور آماده بوده که برای آن، برای هر چیزی، بمیرد؟ سقراط آمادهٔ مردن بود برای آن‌چه خود باور داشت حقیقت است، چون همهٔ آن‌چه سرانجام از چنگ او گریخت دقیقاً همان بود که بعدها کی‌یرکه‌گور را جذب او کرد. هیچ ترجمانی باشکوه‌تر از این نمی‌توان یافت برای احساس مسئولیت و تعهد در قبال باورهای خویش، در قبالِ همهٔ تردیدهای خویش. پس این بزرگ‌ترین پرسشی است که کی‌یرکه‌گور از ما می‌کند: حاضرید برای چه چیزی بمیرید؟ اگر می‌توانید پاسخ این پرسش را بدهید، پس می‌دانید که حقیقتِ مطلق برای شما چیست. و این موهبتی است که هیچ علم یا آیینی به‌تنهایی نمی‌تواند نصیبتان کند.
Ahmad
اولین بار فروید بود که تمایز میان سوگواری و افسردگی را تشخیص داد. او متوجه شد که بیماران افسرده‌حالش دچار فقدانی عمیق‌اند اما ـ برخلاف بیمارانی که با موفقیتی گرچه دردناک دوران سوگواری را سپری می‌کنند ــ خودشان هم نمی‌دانند چه / که را از دست داده‌اند. شاید عزیزی را. شاید جایگاه و منزلتی اجتماعی را. شاید اعتقادی سیاسی یا مذهبی را، باوری را. اما، بنا به دلایلی، جزئیات این فقدان دردآورتر از آن بوده که بتوانند مستقیماً با آن رودررو شوند. آن‌ها نمی‌توانستند از آن‌چه بر سرشان آمده بود سر درآورند. شاید واقعیتِ فقدانشان را می‌دانستند، اما اهمیتِ آن‌چه را از دست داده بودند نه. تنها می‌دانستند که وحشتناک بوده است.
Ahmad
عالَم هنر هم، که روزگاری در کارِ ساختن زیبایی بود، حالا ظاهراً تا حد زیادی از این کار دست کشیده است. انگار که آن‌چه زشت است، یا دست‌کم عادی است، موثق‌تر، اصیل‌تر و واقعی‌تر است.
غریو دیو توفان
بهترینِ این داستان‌ها آن‌هایی‌اند که دیدگاه نویسنده فریاد زده نمی‌شود، که در دلِ داستان گنجانده می‌شود. به‌گفتهٔ ارنست همینگوی، «اگر بنا بود پیامی برسانم، خب تلگراف می‌زدم». تأکید همینگوی بر این است که آن‌چه ارزش بسیار دارد نفس هر داستان است و تجربهٔ منحصربه‌فردی که با آن است، و حکمت و حقیقتِ داستان هم در همین نهفته است.
☆Nostalgia☆
افلاطون چنین فیلسوفی بود، به احتمال قوی نخستین فیلسوف غربی که عشق را در مرکز اندیشه‌هایش قرار داد. او افسانه‌ای نوشت با استناد به آریستوفان، نمایشنامه‌نویس طنزپرداز، و در آن این نظریه را مطرح کرد که افراد بشر در اصل به شکل کُره‌های تماماً گِردی بوده‌اند اما پس از آن خدایان آن‌ها را به دو نیم کرده‌اند و از همان نیمه‌ها بوده که مردان و زنانی که ما هستیم شکل گرفته‌اند. و از این روست که ما امروزه به دنبال آن نیمهٔ گمشده‌مان در زمین سرگردانیم، و هنگامی که آن را بیابیم چه مایه شادمانی که در انتظارمان است. این افسانه بیان‌گر قدرت والای عشق است، و تأثیری که می‌گذارد ناشی از همان نیرویی است که افلاطون را به سمت خود کشانده است. هرچیزی که در زندگی نیازمند رسیدگی و مراقبتی ویژه باشد در واقع نیازمند عشق است. و داستان دیوانه‌وار افلاطون دربارهٔ انسان‌های دوشقه‌شده‌ای که این‌سو و آن‌سو در پی نیمهٔ دیگرشان‌اند به‌خوبی گویای این نکته است. این تصویری از زندگی است که برای همگان آشناست.
Ahmad
کسانی که با معیارهای متفاوتی که در زندگی‌شان دارند متفاوت زندگی می‌کنند و از این رو به درک و دریافتی از زندگی خود می‌رسند نه آن‌که به سادگی در مسیر دنباله‌روی از زندگی دیگران بیفتند. آن‌ها افرادی کمال‌یافته و چندبعدی‌اند چراکه می‌توانند گفت‌وگویی با زمانه‌شان برقرار کنند که از دل آن صدای منحصربه‌فرد خود را بازیابند. پس فردیت وایلد تلفیقی از وابستگی و استقلال اوست. وایلد خود را فردگرا می‌خواند، اما فردگرایی او متفاوت است با آن‌چه در دهه‌های اخیر به عنوان فردگرایی می‌شناسیم. شخص فردگرا دیگران را نادیده نمی‌گیرد (مانند نجیب‌زاده‌ای که در کالسکه‌اش نشسته باشد و سنگدلانه عوام‌الناس را از زیر نگاه خالی از احساسش بگذراند)، بلکه او هم مانند دیگران در لجنزار عصرش به سر می‌برد اما یک‌تنه روی هرآن‌چه آنجا می‌یابد کار می‌کند تا شیوهٔ زیستنی بیابد که از دلش نوری همچون نور ستاره‌ای بر دیگران بتابد.
Ahmad
امیدواری دشوار است چراکه مربوط است به آن‌چه در اختیار نداریم. و هرچه آرزویمان دور از دسترس‌تر باشد، نیازمان به امید بیش‌تر است. امید همان‌چیزی است که یک گروگان زندانی پس از روزها و روزها به سر بردن در سلولی تاریک نباید دست از آن بکشد. امید برای کسانی است که از واقعیت خجالت نمی‌کشند بلکه می‌توانند صاف در چشمانش خیره شوند.
Ahmad
خطری که شوخی و بذلهٔ مداوم با آن روبه‌روست آن است که هیچ‌گاه جدی گرفته نمی‌شود، بلکه سطحی و متظاهرانه جلوه می‌کند. اگر هیچ تصور و شناختی از آن شخص واقعیِ پشت این مسخرگی‌ها نداشته باشیم، گمان می‌کنیم شاید او این‌گونه دارد یک کمبود شخصیتی‌اش را پنهان می‌کند، و همین تصور از ارزش اخلاقی شوخ‌طبعی می‌کاهد.
Ahmad
دومین گروه دوست‌اند چراکه بیش از هرچیز از بودن با آن‌ها لذت می‌بریم و احساس رضایت‌خاطر می‌کنیم؛ این‌گونه دوستی ممکن است در بازی فوتبال شکل بگیرد، یا در خرید، در گپ‌وگفت‌ها، یا در نزدیکی‌های جسمانی؛ اما معمولاً تنها تا آنجا ادامه می‌یابد که آن‌چه موجب رضایت‌خاطرِ طرفین است کماکان وجود داشته باشد. ارسطو خاطرنشان می‌سازد که به‌ویژه جوانان‌اند که شیفتهٔ این‌گونه دوستی‌هایند، چراکه جوان بیش‌تر با عواطفش زندگی می‌کند و بیش از هرچیز جویای چیزی است که خوشایندش باشد. و به محض آن‌که این رضایت‌خاطر دچار تغییر شود یا اساساً از بین برود، این دوستی‌ها هم به همراهش از میان خواهند رفت.
Ahmad
اجتماع به شما کمک می‌کند تا دریابید زندگی یک طرح و برنامهٔ جمعی است نه فردی. زندگی نوعی دوستی است. دوستی به ما می‌گوید ما توپ‌های بیلیارد نیستیم که پس از برخورد با هم کمانه کنند و دوباره برگردند. شبیه قطره‌های آب اقیانوس هم نیستیم که با محو شدن در حجم عظیم آب هویت خود را از دست بدهند. بلکه شکل‌های معلقِ یکدیگریم ما. مستقل هستیم و نیستیم. زندگی خوب هم، که اجتماع گواه آن است، از این هردو اصل سرچشمه می‌گیرد. اگر حس معاشرت و اجتماعی‌گری نداشته باشیم، همچون غریبه‌ها با یکدیگر زندگی می‌کنیم؛ در اجتماع زندگی نمی‌کنیم بلکه در شرکتی شامل عده‌ای غریبه زندگی می‌کنیم. این نوعی نگاه به زندگی است که سعی دارد عدالت اجتماعی را باور کند، شاید چون مثلاً عدالت مستلزم درکِ این است که خیر و صلاح من کاملاً با زندگی دیگران گره خورده است. وقتی به اجتماع‌های بزرگ‌تر فکر می‌کنیم، نوع دوستی‌ها آشکار است، همچون حسن‌نیتی دوسویه میان کسانی که می‌دانند متعلق به یکدیگرند. حسن‌نیت همان چیزی است که وجود اجتماع را امکان‌پذیر می‌کند، و اجتماع هم نشان‌دهنده و تقویت‌کنندهٔ همدلی جمعی است.
Ahmad
زبان اساساً مجموعه‌ای از اصوات نیست، بلکه مجموعه‌ای از نشانه‌هاست
Ahmad
«من طرفدار خوک‌ها هستم. نگاه سگ‌ها به ما از پایین به بالاست و نگاه گربه‌ها از بالا به پایین. خوک‌ها اما ما را مثل خودشان می‌بینند.» وینستون چرچیل
پویا پانا
زندگی خوب نیازمند نگاهی بی‌پروا و اندیشه‌ای آزاد است. نیازمند امید به آینده است...
پویا پانا
داستان‌ها ـ که چنان‌که از نامشان پیداست حاصل تخیل‌اند ــ فاقد تجربهٔ واقعی و فاقد حقیقت محض‌اند، و همین فقدان‌ها آن‌ها را از آن‌چه اسکار وایلد «واقعیت‌ستاییِ مهیبِ نامعقول» می‌خواند رها می‌سازند. این رهایی یافتن بی‌نهایت ارزشمند است چراکه فضایی خلاقه ایجاد می‌کند برای عزیمت از آن‌چه در زندگی‌تان مسئله است، از مسیرِ آن‌چه باید مسئله باشد، به مقصدِ آن‌چه می‌تواند مسئله شود.
کاربر ۳۱۵۹۳۶۸
وایلد نگران به وجود آمدن وضعیتی سلطه‌جویانه بود و همچنین نگران ایجاد بازاری سلطه‌جویانه، سازوکاری که امروزه دیگر از کنترل خارج شده است. او مثلاً تأثیرات ممنوعیت مالکیت خصوصی را در نظر می‌آورد. آن‌چه در این میان آشکار می‌شود آن است که مالکیت خصوصی به‌راحتیِ تمام به گروه کوچکی از افراد امکان می‌دهد ثروتی بینبارند که از آن پس دیگر در دسترس دیگران نخواهد بود. فردگراییِ یک گروه به بهای (از دست رفتن) فردیتِ گروهی دیگر خریداری می‌شود. مرد ثروتمند در قصر پرتجملش است و مرد فقیر بر درگاه آن قصر عملاً هیچ‌کس نیست.
☆Nostalgia☆
سلطه‌جویانه بود و همچنین نگران ایجاد بازاری سلطه‌جویانه، سازوکاری که امروزه دیگر از کنترل خارج شده است. او مثلاً تأثیرات ممنوعیت مالکیت خصوصی را در نظر می‌آورد. آن‌چه در این میان آشکار می‌شود آن است که مالکیت خصوصی به‌راحتیِ تمام به گروه کوچکی از افراد امکان می‌دهد ثروتی بینبارند که از آن پس دیگر در دسترس دیگران نخواهد بود. فردگراییِ یک گروه به بهای (از دست رفتن) فردیتِ گروهی دیگر خریداری می‌شود. مرد ثروتمند در قصر پرتجملش است و مرد فقیر بر درگاه آن قصر عملاً هیچ‌کس نیست.
☆Nostalgia☆
آرنت می‌نویسد: «شغل و محصولات آن، که ابتکارات بشرند، تا حدودی به زندگی فانی بیهودهٔ بشر و ذات گذرای زمان در نزد انسان ثبات و دوام می‌بخشند.»
☆Nostalgia☆
تحلیل‌ها نشان می‌دهند که از دست دادن شغل می‌تواند از پا درتان آورد چراکه دارید یکی از اجزای اصلی سازندهٔ هویتتان را از دست می‌دهید.
☆Nostalgia☆
به باورِ رابیندرانات تاگور: «تعصب سعی دارد حقیقت را صحیح و سالم در دست خود نگاه دارد؛ اما چنان می‌فشاردش که حقیقت می‌میرد.»
☆Nostalgia☆

حجم

۳۱۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۷ صفحه

حجم

۳۱۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۷ صفحه

قیمت:
۱۶۳,۰۰۰
۱۱۴,۱۰۰
۳۰%
تومان