بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نظم زمان | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نظم زمان

بریده‌هایی از کتاب نظم زمان

نویسنده:کارلو روولی
انتشارات:نشر نو
امتیاز:
۴.۰از ۶۹ رأی
۴٫۰
(۶۹)
قسمت‌های زیادی از این داستان اثبات شده‌اند، برخی دیگر باورپذیرند و برخی حدسیاتی هستند که در تلاش برای درکِ یک کلیت ارائه شده است. عملاً تمام چیزهایی که در قسمت اول کتاب مطرح شد، از آزمایش‌های متعدد منتج شده است: کُند شدن زمان در رابطه با ارتفاع و سرعت؛ عدم وجودِ حال؛ رابطهٔ میان زمان و میدان گرانشی؛ این نکته که روابط میان زمان‌های مختلف پویا است و معادلات بنیادینْ جهت زمان را نمی‌شناسند؛ رابطهٔ میان آنتروپی و تار شدن. تمام این‌ها به خوبی تأیید شده است. (۱۲۷)
بهرام
برای ما زمان این است: مفهومی چندلایه و پیچیده با خواص متعدد و مشخص و ناشی از تقریب‌های مختلف و متعدد. بسیاری از بحث‌ها دربارهٔ مفهوم زمان ابهام دارند چون اصلاً جنبهٔ پیچیده و چندلایهٔ آن را نمی‌بینند. اشتباه آن‌ها این است که متوجه نمی‌شوند که لایه‌های مختلف از هم مستقل هستند.
بهرام
شاید ما به زیرمجموعهٔ خاصی از عالم تعلق داریم که اندرکنشش با باقی عالم به شکلی است که این آنتروپی در یک سویهٔ زمان حرارتیِ ما کمتر است. بنابراین جهت‌دار بودنِ زمانْ واقعی نیست بلکه وابسته به چشم‌انداز است (فصل ۱۰): آنتروپی عالمْ نسبت به ما همراه با زمانِ حرارتی افزایش می‌یابد. ما می‌بینیم که وقوع چیزها در متغیری مرتب شده است که، آن را "زمان" می‌نامیم و افزایشِ آنتروپیْ گذشته و آینده را برای ما از هم متمایز و عالم را برای‌مان آشنا می‌کند. تعیین‌کنندهٔ وجود ردها و بازمانده‌ها و خاطرات گذشته است (فصل ۱۱).
بهرام
مسیر بازگشتْ تلاشی بوده برای درک اینکه چگونه از این عالمِ فاقد زمان، ظهورِ درک ما از زمان ممکن بوده است (فصل ۹). طُرفه این بود که در برآمدنِ جنبه‌های آشنای زمان، ما خودمان نقشی داشتیم. از چشم‌اندازِ ما، چشم‌اندازِ موجوداتی که بخش کوچکی از عالم هستند، آن عالم را می‌بینیم که در زمان جاری است. اندرکنش ما با عالم کامل نیست، فقط با بخشی از آن تعامل داریم و به همین دلیل آن را تار و مبهم می‌بینیم. به این تار بودن، نامعینی کوانتومی هم اضافه می‌شود. ناآگاهیِ منتجه تعیین‌کنندهٔ وجود متغیری خاص است -زمان حرارتی (فصل ۹)- و آنتروپی که عدم قطعیت ما را کمّی می‌کند.
بهرام
بنابراین در بنیادی‌ترین سطحی که تاکنون شناخته‌ایم کمتر چیزی شبیه زمانی است که ما تجربه می‌کنیم. متغیرِ خاصِ "زمان" وجود ندارد، تفاوتی بین گذشته و آینده نیست، فضازمان نداریم (بخش ۲). هنوز می‌توانیم معادلاتی برای توصیف عالم بنویسیم. در این معادلات، متغیرها نسبت به هم تغییر می‌کنند (فصل ۸). عالمی "ایستا" یا "کیهانی بلوکی" که در آن تمام تغییرات توهم هستند وجود ندارد (فصل ۷): بر عکس، عالم ما عالمِ وقایع است و نه عالمِ اشیاء (فصل ۶). این مسیرِ رفت ما در سفرمان بود، به سوی عالمی فاقد زمان.
بهرام
ضرباهنگ جریان زمان توسط میدان گرانشی تعیین می‌شود که موجودی واقعی با پویندگی خاص خودش است و در معادلات آینشتاین توصیف شده. اگر تأثیرات کوانتومی را در نظر نگیریم، زمان و فضا وجوهی از آن ژلهٔ عظیمی هستند که در آن غوطه‌ور هستیم (فصل ۴). اما عالم کوانتومی است و فضازمانِ ژله‌مانند نیز یک تقریب است. در الفبای بنیادین عالم نه فضا هست نه زمان، صرفاً فرآیندهایی هستند که کمیت‌های فیزیکی را به هم تبدیل می‌کنند و می‌توان با آن‌ها احتمالات و روابط را محاسبه کرد (فصل ۵).
بهرام
اکنونی که در تمام عالم مشترک باشد وجود ندارد (فصل ۳). وقایع در گذشته‌ها و حال‌ها و آینده‌ها مرتب نشده‌اند؛ فقط تا "قسمتی" نظم دارند. اکنونی وجود دارد که به ما نزدیک است اما در کهکشانی دوردست، چیزی "اکنون" نیست. حال پدیده‌ای محلی است، نه عالم‌گیر. تفاوتِ میان گذشته و آینده در معادلات بنیادین حاکم بر وقایع عالم وجود ندارد (فصل ۲). تنها خاستگاهِ تفاوتْ این نکته است که در گذشته عالم تحت شرایطی بود که به دیدِ تار و مبهم ما خاص به‌نظر می‌رسد. از دید محلی، زمان بسته به مکان ما و سرعت خودِ ما، با سرعت‌های متفاوت جریان دارد. هرچه به یک جرم نزدیک‌تر باشیم (فصل ۱) یا هرچه سریع‌تر حرکت کنیم (فصل ۳) زمان بیشتر کُند می‌شود: وقفهٔ واحدی بین دو واقعه وجود ندارد؛ وقفه‌های زیادی ممکن هستند.
بهرام
آغازِ ما با تصویری آشنا از زمان بود: چیزی که یکنواخت و یکسان در عالم جریان دارد و طی آن تمامی اتفاقات رخ می‌دهند. همراه با این عقیده که در تمام کیهان یک اکنون وجود دارد، "اکنونی" که واقعیت را می‌سازد. برای همه، گذشته تثبیت شده است، رفته، چون قبلاً اتفاق افتاده است. آینده نامعلوم است و هنوز معین نشده. واقعیت از گذشته جاری می‌شود از حال می‌گذرد و به سوی آینده می‌رود و تحول چیزها بین گذشته و آینده ذاتاً نامتقارن است. فکر می‌کردیم که این ساختارِ بنیادینِ عالم است. این تصویرِ آشنا فروپاشیده و دیده‌ایم که فقط تقریبی از واقعیتی بسیار پیچیده‌تر است.
بهرام
اما اگر توپ متوقف شود می‌فهمم که درست نمایش داده شده، نمایشِ برعکسْ قابل باور نبود: به حرکت درآمدن خود به خودیِ توپ. کُند شدن و توقف توپ ناشی از اصطکاک است و اصطکاک حرارت تولید می‌کند. تنها در جایی که حرارت باشد، تمایزی بین گذشته و آینده وجود دارد. مثلاً افکار از گذشته به آینده شکل می‌گیرند و نه بر عکس و در واقع، تفکر در مغز ما حرارت ایجاد می‌کند...
ماهان
"امروز زیسته‌ام؛ فردا اگر خداوند بر ما افقی از ابرهای تیره بگستراند یا بامدادی از نورِ شفاف طرح کند، گذشتهٔ ناچارِ ما را تغییر نخواهد داد و کاری نخواهد کرد بدون خاطرات وقایعی که ساعت‌های گریزان برای ما به‌جا گذاشته‌اند."
سعید
آنتروپی همان‌گونه که بولتزمن درک کرد، چیزی نیست جز تعدادی وضعیت‌های میکروسکوپی که دید تار و مبهم ما از جهان نمی‌تواند از هم تفکیک کند.
Reza.AH
حضور ردهای وافر گذشته، موجد حس آشنای معین‌بودنِ گذشته است. فقدان هرگونه رد متناظر از آینده است که موجد حس مختاربودنِ آینده است.
H.H
- گربه یکی از مواد بنیادین عالم نیست. چیزی پیچیده است که ظاهر می‌شود و در قسمت‌های زیادی از سیارهٔ ما خود را تکرار می‌کند.
H.H
اینکه در مورد عالم "آن‌گونه که از خارج دیده می‌شود" صحبت کنیم معنی ندارد چون عالم "خارج" ندارد.
H.H
غیاب نیست که باعث غم است. علاقه و عشق است. بدون علاقه و بدون عشق، این غیاب‌ها برای ما رنجی ایجاد نمی‌کند. به همین دلیل حتی رنجِ ناشی از غیاب هم در نهایت چیز خوبی است و حتی زیباست، چون برگرفته از چیزی است که به زندگی معنا می‌دهد.
H.H
شهود و عقایدِ خود را "طبیعی" فرض نکنید: اغلب نتیجهٔ افکار متفکران متهوری هستند که پیش از ما زندگی می‌کرده‌اند.
H.H
عالم مجموعه‌ای از اشیاء نیست، مجموعه‌ای از وقایع است. تفاوت بین اشیاء و وقایع این است که اشیاء در زمان تداوم دارند؛ وقایع پایداریِ محدودی دارند. سنگ نمونه‌ای از یک "شیء" است: می‌توانیم از خود دربارهٔ مکانش در روز بعد بپرسیم. از سوی دیگر، بوسه یک "واقعه" است. بی‌معنی است که در مورد مکان آن در روزِ بعد پرسشی بکنیم. عالم از شبکه‌ای از بوسه ساخته شده، نه از سنگ.
کرم کتاب
جهان به شکل ظریفی منفصل است، نه پیوسته. خداوند جهان را با خطوطِ پیوسته ترسیم نکرده: با دستی متین آن را مانند ژرژ سورا(ی) نقاش با نقطه کشیده است. دانه‌ای‌بودن در سراسر طبیعت وجود دارد: نور از فوتون تشکیل شده یعنی از ذرات نور. انرژیِ الکترون اتم‌ها فقط می‌تواند مقادیر بخصوصی به خود بگیرد و نه هر مقداری را. رقیق‌ترین هوا دانه‌ای است و چگال‌ترین ماده نیز همین‌طور.
کرم کتاب
"اکنونِ" ما در کلّ کیهان گسترده نشده است. مثل حبابی در پیرامون ماست.
Ali.eb_yqi
جریان ابدی تمامی اعصار را با خود می‌برد در هر دو مُلک، و در هر دو بر آن‌ها غالب است
parnain barari

حجم

۷۳۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

حجم

۷۳۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۸۳ صفحه

قیمت:
۶۶,۰۰۰
۴۶,۲۰۰
۳۰%
تومان