بریدههایی از کتاب سه شنبه ها با موری
۴٫۲
(۴۲۷)
در هر صورت وقتی میمرد، از بدنش جز مشتی پوست و استخوان بیفایده چیزی باقی نمیماند. با این ذهنیت، دل کندن از تن راحتتر میشد.
B.A.H.A.R
«آدمها تنها وقتی تهدید بشن بدجنس میشوند، و این کاریه که فرهنگ با ما میکنه.
B.A.H.A.R
موری معتقد بود که تمام انسانها از ذات خوبی برخوردارند، با این حال میدانست که ممکن است به چه چیزهایی تبدیل شوند.
B.A.H.A.R
حتما که نباید استعداد خیلی خاصی داشته باشی. بیمارستانها پر از آدمهای تنهاست. بسیاری از آنها تنها یه همصحبت میخواهند.
B.A.H.A.R
«سرنوشت در برابر بسیاری از افراد سر تسلیم فرود میآورد،
این خود انسان است که خودش را به خطر میاندازد.»
اودن، شاعر مورد علاقهٔ موری
B.A.H.A.R
چطور میشه زندگی کرد، وقتی ندونی اطرافت چی میگذره؟ همه میخوان از تو سوء استفاده کنند، تشویقت میکنن که این عطر رو بخری یا اون لباس رو بپوشی تا زیباتر و جذابتر به نظر بیای، و تو هم حرفشون رو باور میکنی. واقعا احمقانه است.»
B.A.H.A.R
میگویند گاهی ماه به قدری با روحهای تازه مشغول میشود که از آسمان ناپدید میگردد. به همین دلیل است که بعضی شبها، آسمان بدون ماه است.
B.A.H.A.R
میگویند گاهی ماه به قدری با روحهای تازه مشغول میشود که از آسمان ناپدید میگردد.
B.A.H.A.R
موری به این نتیجه رسید که اغلب بیماران آسایشگاه، کسانی هستند که در زندگی مورد بیتوجهی و بیاعتنایی قرار گرفتهاند
B.A.H.A.R
چه روزها شده که به شدت احساس تنهایی میکنیم. به حدی که اشک چشمانمان را پر میکند، اما نمیگذاریم قطرهای از آن سرازیر شود، چرا که قرار نیست گریه کنیم.
B.A.H.A.R
کار من در شغل خبرنگاری این است که از مردن آدمها خبر تهیه کنم. من با بستگان آنها مصاحبه میکردم، حتی در مراسم تشییع جنازهٔ آنها هم شرکت میکردم. اما هیچگاه برای آنها اشکی نریختهام. موری برای مردمی که در آن سوی دنیا زندگی میکردند، اشک میریخت
میم. خ
«آنچه را میتوانی انجام دهی و آنچه را نمیتوانی انجام دهی همه را بپذیر»؛ «بپذیرید که گذشته هرچه بوده گذشته، بدون آنکه آن را انکار کنید»؛ «یاد بگیرید خود و دیگران را ببخشید.»
masome
تنها وقتی در این احساسات غرق میشد و وقتی آنها را به دقت تجربه میکرد، میتوانست بگوید: «بسیار خب، این همون ترسه. ازش فاصله بگیر، ازش دور شو.»
B.A.H.A.R
- «باید کار بوداییها رو بکنی. تصور کن هر روز پرندهای بر شانهات مینشینه و میپرسه: ««آیا امروز همان روز است؟ آیا آماده شدهای؟ آیا همهٔ آن کارهایی را که انجام میدهی ضروری هستند؟ آیا همان کسی هستی که باید باشی؟»
B.A.H.A.R
یک معلم در جاودانگی تو اثر میگذارد؛ و هرگز نمیتوانی بگویی که این تاثیر چه وقت پایان میپذیرد.
هنری آدامز
B.A.H.A.R
اگر قرار باشد کاری کنی که دیگران به تو اعتماد کنند، باید احساس کنی که تو هم میتوانی به آنها اعتماد کنی، حتی وقتی در تاریکی هستی، حتی وقتی سقوط میکنی.
B.A.H.A.R
من از سکوت ناراحت نمیشوم. با وجود همهٔ حرفهایی که با دوستانم میزنم، هنوز نمیتوانم به راحتی در حضور دیگران دربارهٔ احساساتم حرف بزنم؛ به خصوص در برابر همکلاسیهایم. اگر جو کلاس اجازه میداد و سکوت لازم بود، میتوانم ساعتها در سکوت بنشینم و حرفی نزنم.
B.A.H.A.R
را اینگونه در ذهن خود به تصویر میکشیدم که در خانهاش کنار درخت افرای ژاپنی، روی کفپوش چوبی اتاق، نفسهایش را شمارش میکرد و لحظات عمرش را در کنار عزیزانش سپری میکرد و من که وقتم را صرف انجام کارهایی میکردم که شخصاً برایم بیمفهوم بود
B.A.H.A.R
«کسی رو پیدا کردی که حرف دلت رو باهاش بزنی؟ آیا حاضری بدون هیچ توقعی به جامعهات خدمت کنی؟ آیا با خودت در صلح و آرامش هستی؟ آیا میتونی تا اونجا که میتونی همون کسی باشی که باید باشی؟»
B.A.H.A.R
فرهنگ ما به گونهای نیست که در مردم احساس خوشبختی ایجاد کند. فرهنگ ما درسهای غلط به ما میدهد. باید اونقدر قوی باشی و جسارت داشته باشی که اگر این فرهنگ را نمیپسندی ازش حمایت نکنی و خودت فرهنگی جدید بسازی. اغلب مردم این کار رو انجام نمیدهند
می نی لی
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
حجم
۱۱۴٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۶۷ صفحه
قیمت:
۳۶,۰۰۰
تومان