بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سه شنبه ها با موری | صفحه ۴۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب سه شنبه ها با موری

بریده‌هایی از کتاب سه شنبه ها با موری

۴٫۲
(۴۳۱)
به نظر من نوارها، مانند عکس‌ها، و ویدیوها، تلاشی مذبوحانه برای به سرقت بردن چیزی از چمدان مرگ هستند
fateme mirzaeefard
به یاد همهٔ کسانی افتادم که ساعت‌های زیادی از اوقات روزشان را با دلسوزی به حال خود می‌گذرانند. چقدر خوب است که برای دلسوزی به حال خودمان نیز زمان مشخص و محدودی در نظر بگیریم، چند دقیقه اشک بریزیم و بعد به سراغ کارهایی برویم که در پیش رو داریم
fateme mirzaeefard
موری قبول نکرده بود که لباس شیک‌تری بپوشد و یا برای مصاحبه گریم شود. باورش بر این بود که مرگ چیزی نیست که باعث شرم شود.
fateme mirzaeefard
«وقتی در رختخواب هستی مرده‌ای.»
머히니애
«من می‌دونم که چطوری می‌میرم.» در سکوت منتظر ماندم تا صحبتش را ادامه دهد. «من دوست دارم در آرامش بمیرم. آرام و راحت، نه مثل این چند لحظه قبل که دیدی. و این‌جاست که انقطاع وارد می‌شود. در اوج حملهٔ سرفه، مثل حمله‌ای که چند لحظه قبل دیدی، نمی‌تونم به حالت انقطاع برسم، باید بتونم از وحشت فاصله بگیرم. باید به خودم بگم، این همان لحظهٔ من است. دوست ندارم وحشت‌زده، دنیا رو ترک کنم. می‌خوام بدونم چه اتفاقی می‌افته و بعد قبول کنم، به مکان آرامی برسم و خودم را رها کنم. می‌فهمی چی می‌گم؟»
N.A
اگر چگونه مردن رو یاد بگیری، چگونه زندگی کردن رو هم یاد می‌گیری.
N.A
همه می‌دونند که روزی خواهند مرد. اما کسی هنوز به این باور نرسیده.
N.A
«فرهنگ ما آن‌طور نیست که در مردم حس خوشبختی ایجاد کند. باید به اندازهٔ کافی قوی باشی که اگه تشخیص دادی فرهنگ به وظایفش عمل نمی‌کند، از آن حمایت نکنی و خودت یک فرهنگ ایجاد کنی.»
N.A
«خب. داستان دربارهٔ موج کوچکی در آب‌های اقیانوس است. دوران خوشی رو می‌گذرونه. از باد و از هوای تازه و پاک لذت می‌بره، تا اینکه چشمش به موج‌های دیگه می‌افته که جلوتر از او به ساحل می‌کوبند و از بین می‌روند. موج می‌گوید: «آه خدای من، چه وحشتناک. ببین چه سرنوشتی در انتظارمه!» بعد موج دیگه‌ای از راه می‌رسه. موج اولی رو می‌بینه که غمگین به نظر می‌رسه بهش می‌گه: «چرا این قدر غمگینی؟» موج اولی می‌گوید: «متوجه نیستی، همهٔ ما از بین می‌ریم. همهٔ ما موج‌ها قرار است که نابود بشیم. وحشتناک نیست؟» موج دومی می‌گوید: «نه. متوجه نیستی. تو موج نیستی، تو قطره‌ای از این اقیانوس هستی.» لبخند می‌زنم. موری بار دیگر چشمانش را می بندد. و دوباره تکرار می‌کند: «قطره‌ای از اقیانوس، قطره‌ای از اقیانوس.»
721
عشق یعنی تو در مورد وضعیت دیگران طوری نگران باشی که انگار وضعیت خودته. قبلا در مورد برادرت چنین حسی داشتی، اما حالا نه و دوست داری دوباره تکرار بشه. می‌خوای این شرایط برگرده. نمی‌خوای متوقف بشه. اما این بخشی از انسان بودن است. توقف، شروع، توقف و دوباره شروع کردن.»
721
«مرگ پایان زندگیه نه خاطره و یادها.»
721
«به یکدیگر عشق بورزید یا بمیرید.»
721
«با هم مهربان باشید و در برابر هم احساس مسئولیت کنید. اگه این رو رعایت کنیم، دنیا مکان بهتری برای زندگی می‌شود.»
721
همهٔ ما شروع یکسانی مثل تولد و پایان مشابهی مثل مرگ داریم. در این شرایط چطور می‌تونیم با هم تفاوت داشته باشیم؟ سعی کن روی خانوادهٔ انسانی سرمایه‌گذاری کنی. روی مردم سرمایه‌گذاری کن تا برای کسانی که دوستشون داری و از کسانی که تو رو دوست دارند جامعهٔ کوچکی بسازی.»
721
«هر جامعه‌ای مشکلات خودش رو داره. به نظر من راه کنار اومدن با مشکلات، فرار کردن از اون‌ها نیست. باید فرهنگتون رو خودتون بسازید. ببین، بدون توجه به اینکه کجا زندگی می‌کنیم، بزرگ‌ترین اشکال ما انسان‌ها اینه که بینش وسیعی نداریم. نمی‌بینیم که به کجا می‌تونیم برسیم. باید به توانمندی‌هامون توجه کنیم. سعی کنیم به هرچی که می‌تونیم و استعدادش رو داریم برسیم.»
721
«آدم‌ها تنها وقتی تهدید بشن بدجنس می‌شوند، و این کاریه که فرهنگ با ما می‌کنه. کاری که اقتصاد با ما می‌کنه. حتی کسانی هم که شغل خوبی دارن هم در فرهنگ ما تهدید می‌شوند، چون نگران از دست دادن کارشان هستند. و وقتی تهدید بشن، تنها به مصالح خودشون فکر می‌کنن. پول براشون حکم همه چیز رو پیدا می‌کنه. این بخشی از فرهنگ ماست.»
721
«وقتی شروع به دویدن می‌کنی، ایستادن و از سرعت خود کم کردن دشوار می‌شه.»
721
اینه که همه عجله دارند. مردم به مفهومی در زندگیشون نرسیدن، به همین دلیل همیشه شتاب دارند که آن را بیابند. به فکر ماشین نو، خونه نو و شغل تازه هستند. بعد می‌بینند که این‌ها تهی و بی‌معنا هستند. برای همین به دویدن ادامه می‌دهند.»
721
حتی بعد از مرگ هم، عشق، تو رو زنده نگه می‌داره.»
721
«میچ، اگه می‌خوای برای اشخاص در رده‌های بالاتر تظاهر به داشتن کنی بهتره فراموش کنی، آن‌ها به هر صورت به تو به دیده حقارت نگاه می‌کنند. برای افراد واقع در رده‌های پایین هم تظاهر به بزرگی نکن. تنها به حالت غبطه می‌خورند. جاه و مقام تو رو به جایی نمی‌رساند. تنها با دلی با دریچه‌های گشوده هم جریان بقیه می‌شوی.»
721

حجم

۱۱۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

حجم

۱۱۴٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۶۷ صفحه

قیمت:
۳۶,۰۰۰
۱۸,۰۰۰
۵۰%
تومان